روزنامه صبا

روزنامه صبا

سجاد مهرگان:

مردم تیترهای ژورنالیستی نیستند


کارگردان مجموعه «آقای قاضی» معتقد است که،سینمای ایران سینمایی است که به مردم بیشتر به‌عنوان یک تیتر ژورنالیستی توجه می‌کند تا موضوعاتی که هر روز در اجتماع با آن‌ها درگیر هستند.

روزنامه صبا – یکی از نکات کلیدی مجموعه «آقای قاضی» یادآوری این نکته است که هنوز حوزه‌های فراوانی با قابلیت‌های دراماتیک فراوان برای پژوهش در مقابل سازندگان مجموعه‌های تلویزیونی وجود دارد. «آقای قاضی» یک مجموعه قضایی است که در هر قسمت آن، دو پرونده بر مبنای ماجراهای واقعی دراماتیزه شده‌اند. شخصیت محوری ماجرا یک قاضی است که نقش او را بهزاد خلج به‌شکلی ماهرانه ایفا کرده است. این مجموعه هر هفته، پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها از شبکه دو پخش می‌شود. به بهانه نمایش مجموعه «آقای قاضی» و بازخوردهایی که دریافت کرده، با سجاد مهرگان کارگردان این مجموعه گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

سجاد مهرگان کارگردان جوان در «آقای قاضی» که اولین تجربه وی در مقام کارگردانی سریال است به مخاطب این را نشان داده است که دغدغه پرداخت واقعی به مسائل و مشکلات مردم را دارد و این موضوع می تواند بابی باشد برای دیگر کارگردانان تا برای ساخت ایده های خود با تحقیق و پژوهش درست بتوانند جسارت کنند تا هم کاری متمایز و حرفه ای بسازند و هم اینکه ایده خود را عملی کنند .

شاید یکی از دلایل دیده‌شدن «آقای قاضی» و بازخوردهای عموماً خوبی که گرفته این باشد که وارد فضاهایی شده است که در مجموعه‌های تلویزیونی کمتر دیده‌ایم یا حداقل از زاویه‌ای به قضیه نگاه می‌کند که از آن زاویه به ماجراها توجه نشده است. شاید ما درام دادگاهی داشته‌ایم اما مجموعه‌ای که پرونده‌های متنوع قضایی را بررسی کرده است و انتخاب‌هایش یک‌طرفه نباشد کم داشته‌ایم یا نداشته‌ایم. فکر می‌کنید این امر در دیده‌شدن سریال نقش داشته است؟

وقتی وارد عرصه دادگاه و موضوعات قضایی می‌شوی، این خطر وجود دارد که شبیه قاطبه فضای سینمای ایران بشوی. سینمای ایران به گزاره‌هایی که مردم دچارشان هستند عموماً به‌عنوان یک تیتر نگاه کرده و شبیه ورق‌زدن صفحات حوادث می‌شود.

می‌توانیم این‌طور بگوییم که به همان اخبار اکتفا کرده و از آن فراتر نمی‌رود.

بله. متأسفانه سینمای ایران سینمایی است که به مردم بیشتر به‌عنوان یک تیتر ژورنالیستی توجه می‌کند و نه به دغدغه‌های واقعی‌شان مثل مشکلات آپارتمان‌نشینی، مشکلات راهنمایی و رانندگی، موضوعات مربوط به وراثت و موضوعاتی که هر روز در اجتماع با آن‌ها درگیر هستند و جوابی برای آن مشکلات ندارند. این خطر وجود داشت که ما هم در این ورطه بیفتیم، اما سعی کردیم از آن تیترها و فضاسازی‌ها که به‌نظرم به کمک مردم نمی‌آید و علیه مردم است، دوری کنیم. آن فضاسازی‌ها نه مردم را سرگرم می‌کند و نه آموزشی به آن‌ها می‌دهد. در نهایت چنین مواردی بیشتر گزاره‌های سیاسی‌اند. خودت می‌دانی که فضای سینمای ایران پر از گزاره‌های سیاسی شده است. ما خیلی سعی کردیم به این ورطه نیفتیم. فکر می‌کنم اقبال نشان داده شده از سوی مردم هم به همین خاطر است. مردم دارند موضوعاتی را می‌بینند که هر روز با آن‌ها درگیرند.

از همان ابتدای تحقیق چنین رویکردی داشتید یا در حین تحقیق تصمیم گرفتید که موضوعات روزمره را محور کار قرار دهید؟

خیلی از این پرونده‌ها را از قضات برجسته در قوه قضاییه گرفتیم. در روزهای اول وقتی از آن‌ها درخواست پرونده‌های جذاب می‌کردیم، به‌خاطر فضاسازی رسانه‌ای پرونده‌هایی در مورد (مثلاً) تجاوز به ما معرفی می‌کردند، اما می‌گفتیم این‌ها موضوعات «حاد واقعیت» هستند. درست است که در جامعه رخ می‌دهند و نمی‌شود انکارشان کرد اما در عین حال موضوعات تکرارشونده و اساسی برای جامعه نیستند. بیشتر موضوعات پیش‌آمده، خیلی ساده‌اند و ممکن است اصلاً به آن‌ها توجه نکنیم اما در زندگی‌مان وجود دارند. من چیزی حدود ۳۰۰ پرونده را برای ساخت این سریال خواندم. صادقانه بگویم که جذاب‌ترین موارد، همان موضوعات زمینی و عمومی هستند. موارد دیگر، موضوعات عموماً حادی هستند که بیشتر گزاره خبری‌اند و زیبایی‌شناسی ندارند. چیزی از خرده‌فرهنگ‌ها در آن‌ها نیست. آن موارد بیش از آن‌که روی فطرت انسان تمرکز کنند روی امیال حیوانی تمرکز می‌کنند و بنابراین موارد حاد غیرانسانی هستند. سینمای ایران متأسفانه خیلی روی این موارد تمرکز می‌کند. البته نمی‌گویم نباید چنین باشد اما این که با این حجم به این موارد می‌پردازیم محل بحث است.

یا این‌که اصلاً سراغ مسائل دیگر نمی‌رویم.

دقیقاً. تلاش ما این بود که جایی بایستیم که کارمان نه به گزاره خبری تبدیل شود و نه به یک زیبایی‌شناسی صرفاً خام بسنده کند. سعی کردیم بین زیبایی‌شناسی و واقعیت رابطه‌ای برقرار کنیم.

یکی دیگر از نکاتی که به کار کمک کرده، بحث لحن است. بعضی از پرونده‌ها فضای ملتهب‌تری دارند و برخی دیگر در فضایی دوستانه‌تر حل می‌شوند. از طرف دیگر، گاه وسط بحث‌های ملتهب با ایده‌های کمیکی روبه‌رو می‌شویم که به فضاسازی کمک می‌کند. یک نمونه خوب، بازی با نام شهرام جعفری و شهرام جزایری در یکی از پرونده‌ها است. این تمهید در عین پیش‌بردن موضوع، فضا را هم تلطیف می‌کند. این تنوع لحن چگونه به دست آمد؟ از مرحله فیلمنامه در کار بود؟

در بازی‌گرفتن از بازیگرها فرآیندی چیده بودم که طبق آن پیش می‌رفتیم. نکته اول این بود که بازیگر باید شخصیت نقش را بشناسد و ابعادش را درک کند. برایم بسیار مهم بود که هر کدام از نقش‌ها روان‌شناسی خود را داشته باشند. خیلی تلاش کردیم که تیپ نسازیم. بعد از این‌که به شخصیت‌ها عمق دادیم، به همان حرفی می‌رسیدیم که تو زدی. یعنی در مورد لحن صحبت می‌کردیم. مثلاً بازیگر به این نتیجه می‌رسید که کاراکترش «بچه تهرون» است. این بچه تهرون بودن خرده‌فرهنگ‌هایی هم در دل خود دارد. از طریق آن، به لحن بازی می‌رسیدیم.

یعنی این جزییات لحن متعلق به بعد از نگارش فیلمنامه بود و برخی از دیالوگ‌ها را خود بازیگران بر اساس آن پیش‌زمینه‌ای که ساخته بودید بداهه‌پردازی می‌کردند؟

بله. ولی نه توسط خود بازیگر و در لحظه. ما نه بداهه‌های سر صحنه بلکه بداهه‌های تمرین‌شده داشتیم یعنی آن‌قدر تمرین می‌کردیم که شخصیت و لحن در ناخودآگاه بازیگر بنشیند. یکی از تعاریفی که در مورد «آقای قاضی» زیاد شنیدم و از آن لذت بردم این بود که مخاطب احساس می‌کند هیچ فیلمنامه‌ای نوشته نشده است. در صورتی که تک‌تک دیالوگ‌ها نوشته شده است. شما حتی با یک آوای غیرنوشتاری در این کار مواجه نمی‌شوید. ما سعی کردیم با تمرین‌های زیاد، شخصیت را وارد وجود بازیگر کرده و از ناخودآگاه بازیگر استفاده کنیم. گاهی اوقات مخاطب با خودآگاه بازیگر روبه‌رو می‌شود یعنی می‌فهمد که بازیگر فلان جمله را به‌عنوان کاشت گذاشته تا بعداً آن را برداشت کند. من این ویژگی را از بازیگران می‌گرفتم. در مرحله بعد هم سعی کردیم به بازیگر کمک کنیم تا به موقعیتی توجه کند که شخصیت در آن قرار دارد. ترکیب شخصیت، لحن و موقعیت به نظرم باعث شده که وقتی سریال را نگاه می‌کنی، احساس کنی لحظاتی ساخته شده که در دل التهاب، فضا می‌تواند تغییر کند و باورپذیر به‌نظر برسد.

برای باورپذیر شدن شخصیت اصلی، چه تصویر یا ویژگی‌هایی از شخصیت قاضی را برای بهزاد خلج مطرح کردی؟

بهزاد خلج زمان زیادی را با قضات گذراند. با هم بیرون می‌رفتند. مثلاً به تئاتر یا رستوران می‌رفتند. به بهزاد گفتم به لحن، فرازوفرودهایی که قاضی در بیان کلمات دارد، توجه کند. بهزاد خلج الآن کلاژی از قاضی‌هایی است که می‌پسندیدیم. لحظه عصبانی شدنش شبیه یک قاضی است، لحظه تکیه بر کلماتش شبیه یک قاضی دیگر، بازی با دست، آواهایش و به همین ترتیب. بهزاد با استعداد خودش تمام این‌ها را درآورد.

سید آریا قریشی

انتهای پیام /

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است