روزنامه صبا

روزنامه صبا

ساقی عطایی:

«کافه لکانطه» از عشق، سیاست و رفاقت حرف می‌زند


کارگردان نمایش «کافه لکانطه» معتقد است که این نمایش با مخاطب صادق است و در آن از عشق، سیاست و رفاقت صحبت می شود، که همین صداقت جاری در دل کار مخاطب را به سمت خود جذب می‌کند.


روزنامه صبا «کافه لکانطه» نمایشی است که این شب‌ها در پردیس تئاتر شهرزاد به کارگردانی مشترک علی اصغری و ساقی عطایی در حال اجرا است و امیر غفارمنش، مهدی یغمایی، فرزاد حسنی، حسین پورکریمی، فرنوش نیک‌اندیش، آذین رئوف و… ترکیب بازیگران آن را تشکیل می‌دهند. این کنسرت نمایش روایتگر داستانی عاشقانه در دل التهابات سیاسی دهه پنجاه شمسی است که با مخاطب خاطره‌بازی کرده و فضایی نوستالژیک را پیش چشم او به تصویر می کشد. علی اصغری نمایش‌نامه این اثر را به رشته تحریر درآورده است. مهدی یغمایی خواننده کار است و حمیدرضا علی‌نژاد کار تهیه‌کنندگی این کنسرت نمایش را بر عهده گرفته است. به بهانه اجرای این روزهای «کافه لکانطه» ساقی عطایی کارگردان اثر و امیر غفارمنش بازیگر نقش بیوک گفت‌وگویی را با روزنامه صبا انجام داده اند و از تجربه کار در این اثر نمایشی گفته اند.

 ساقی عطایی، که سابقه کارگردانی نمایش‌هایی چون «نوای اسرار آمیز»، «غبار»، و… را در کارنامه خود دارد. یکی از دو کارگردان نمایش «کافه لکانطه» است. او در گفت‌و‌گو با  روزنامه صبا از چالش‌های به صحنه بردن نمایش و چگونگی شکل‌گیری ایده اولیه کار صحبت کرده و درباره نمایش توضیحاتی را ارائه داده است.

خانم عطایی! به نظر می‌رسد که اسم نمایش شما برگرفته از نام کافه‌ای معروف در دهه پنجاه شمسی باشد. کمی درباره چگونگی انتخاب نام این نمایش توضیح می‌دهید؟ چه شد که چنین اسمی را برای کار برگزیدید؟

کلمه لکانطه یا لقانطه در زبان عثمانی به معنای رستوران و کافه به کار می‌رفته است. ضمن این که قبل از  انقلاب در کنار سینما متروپل کافه‌ای به همین نام بوده که به عنوان مکانی برای گردهمایی و تجمع روشنفکران زمان بود. چون داستان این نمایش روایتگر دهه پنجاه شمسی است و ماجرا درون یک کافه جریان می‌یابد ما این اسم را برای نمایش انتخاب کردیم.

 تماشای این کنسرت نمایش یادآور خاطرات ایران قدیم می‌شود. این مسئله هم در دیالوگ‌ها و هم در موسیقی‌های انتخابی اثر دیده می‌شود. درواقع با مخاطب خاطره‌بازی می‌کند. ایده اولیه اجرای چنین نمایشی چگونه به ذهنتان رسید؟

مدتی پیش، من به همراه علی اصغری پیشنهادی برای به صحنه بردن یک نمایش در خارج از کشور داشتیم. قرار بر این بود که آن نمایش روایتی نوستالژیک از خاطرات دهه پنجاه ایرانیان باشد. درواقع ایده اولیه این نمایش از همین‌جا شکل گرفت و سپس علی اصغری شروع به نگارش قصه کرد.

پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی دهه پنجاه هجری می‌تواند موضوعی ملتهب برای اجرای یک نمایش باشد که به فراخور اتفاقات تاریخی که در آن بازه زمانی رخ داده، حرف زدن درباره بسیاری از مسائل سبب شکسته شدن خطوط قرمز باشد. شما برای اجرای چنین موضوع ملتهبی با ممیزی رو به رو نشدید؟

بله، ما برای روی صحنه بردن این نمایش دچار ممیزی‌های متعددی شدیم. متن ما سه بار برای بازبینی رفت تا درنهایت در نوبت چهارم موفق به اخذ مجوز متن برای اجرا شدیم. چون پرداختن به قصه‌ای که در دهه پنجاه هجری جریان دارد بدون درنظر گرفتن مسائل سیاسی آن زمان و داشتن نگاهی اجمالی به آن وقایع نمی‌شود و از آن‌جایی که در آن زمان شکل و نوع آزادی‌های فردی و اجتماعی نسبت به این دوره متفاوت بود و ما مجبور به رعایت خطوط قرمز هستیم، کارمان برای نگارش قصه و در ادامه اخذ مجوزهای مربوطه ناگریز سخت شد.

این روزها بازار کنسرت نمایش‌ها بیش از هر وقت دیگری داغ شده و  حتی به صورت موازی چند نمایش موزیکال در سالن‌های شهر تهران به روی صحنه هستند. به نظر شما چه عواملی باعث می‌شود که این روزها بیش از گذشته نیاز به اجرای کنسرت نمایش‌ها داشته باشیم؟

من فکر می‌کنم با توجه به شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی امروز و مسائلی که مردم به صورت روزمره در کشمکش با آن هستند، دیگر کمتر کسی تاب شنیدن مفاهیم فلسفی یا عمیق فکری در در سالن نمایش تئاتر داشته باشد. این روزها مردم به دنبال فضایی می‌گردند که چندساعتی فارغ از التهاب روزمرگی‌ها ذهنشان را آرام کرده و درگیری‌های فکری را از خودشان دور کنند. از این رو قابلیت سرگرم‌کنندگی باید یکی از عناصر اصلی برای نمایش‌ها باشد. نمایشی که همراه با موسیقی باشد هم یکی از رکن‌هایی است که این مهم را برای مخاطب به همراه می‌آورد. ضمن این که بیننده با موزیک‌های این نمایش خاطره‌بازی کرده و وارد فضای نوستالژیک می‌شود.

نمایش شما از جانب مخاطب با اقبال خوبی رو به رو شده و سالن هر شب پر می‌شود. علت علاقه مخاطب به این نمایش را در چه عواملی می‌بینید؟

ما در این نمایش با مخاطب صادق هستیم و از عشق، سیاست و رفاقت صحبت می‌کنیم. فکر می‌کنم همین صداقت جاری در دل کار باشد که مخاطب را به سمت خود جذب می‌کند و بیننده با نمایش می‌تواند ارتباط بگیرد.

ترکیب بازیگران این اثر بسیار متفاوت است و نام‌های پر طمطراقی را در ترکیب بازیگران اثر می‌بینیم. چگونه به این ترکیب از بازیگران رسیدید؟

زمانی که متن اولیه نمایش‌نامه برای ایرانیان مقیم خارج نگاشته می‌شد. شخصیت اصلی نمایش کاراکتر بابک بود که از همان ابتدا براساس شخصیت فرزاد حسنی نگاشته شد. وقتی قرار شد کافه لکانطه در ایران هم به صحنه برود به تناسب کاراکترهای موجود دیگر بازیگران کار هم انتخاب شده و به نمایش پیوستند. فکر می‌کنم ترکیب بازیگران این اثر متناسب انتخاب شد. برای مثال ما اغلب امیرغفارمنش را در نقش‌های کمدی دیده بودیم اما در این اثر او ایفاگر نقش بیوک، صاحب کافه لکانطه است که مختصات کاراکترش با نقش‌های پیشین او بسیار تفاوت دارد.

کارگردانی مشترک می‌تواند تیغی دو لبه باشد. یعنی اگر همکاری خوبی شکل بگیرد نتیجه نمایش خوب از آب در می‌آید اما اگر دو کارگردان با هم دچار اختلاف سلیقه شوند این ماجرا جدا از آسیبی که به نتیجه نمایش نهایی می‌زند، کار کارگردانی هر دو نفر را سخت و پرچالش می‌کند. چه شد که این ریسک را پذیرفتید و با علی اصغری چگونه تعامل می‌کردید؟

من علی اصغری را از سال‌ها پیش می‌شناختم و طرفدار شیوه نگارش و قلم او بودم. از همان ابتدا هم که قرار بر همکاری مشترک شد متوجه شدم که ما به لحاظ سلیقه در پرداخت ایده و اجرا نقاط مشترک بسیاری با هم داریم. ضمن این که جهانبینی ما درباره این اثر با هم یکسان بود. باید بگویم که من کارگردانی هستم که به هنگام کار همواره نقطه نظرات خودم را در اولویت قرار می‌دهم. یعنی چنین عادتی می‌توانست همکاری مشترک را سخت کند اما من و علی اصغری تقریبا در تمامی موارد از هدایت بازیگر گرفته تا دکور، صحنه و اجرا با هم نقطه نظری مشابه داشتیم و همکاری‌مان نتیجه خوبی داشت.

صحنه نمایش شما بسیار مینیمال و ساده است. این ساده بودن انتخاب خودتان بود؟

نمایش ما در سالنی اجرا می‌رود که پیش از ما نمایشی دیگر در حال اجرا است. از این رو متاسفانه این امکان برایمان فراهم نبود که دکوری سنگین داشته باشیم که تمام جزئیات کافه را به نمایش بگذارد. چون در واقع هر شب پیش از هر اجرا باید صحنه نمایش را بچینیم  و با توجه به زمانی که برای انجام این کار در اختیار داریم، چیدن دکوری سنگین و پر جزئیات خیلی ممکن به نظر نمی‌رسد. ضمن این که طول و عرض سالن پردیس تئاتر شهرزاد بسیار طویل و عریض است و این مسئله باعث می‌شود که با وجود اکسسوارهای بسیار همچنان صحنه خالی به نظر برسد. ما در بخش دکور با چنین مسئله‌ای رو به رو بودیم اما در بخش‌های لباس و گریم سعی کردیم با جزئیات بیشتری فضای آن دهه را به ترسیم بکشیم.

نمایش شما در پردیس تئاتر شهرزاد، که سالنی خصوصی است اجرا می‌رود. انتخاب شما برای اجرا از همان ابتدا سالنی خصوصی بود؟ به نظر شما خصوصی شدن سالن‌های تئاتر توانسته تاثیری در رونق‌بخشی حوزه نمایش داشته باشد؟

باید بگویم که من با مقوله تئاتر خصوصی از همان ابتدا مسئله داشتم. چون فکر می‌کنم که در ایران زیرساخت‌‌های لازم برای شکل‌گیری تئاتر خصوصی وجود ندارد. تئاتر خصوصی با این هدف بدعت‌گذاری شد که مسئله اخذ مجوز برای به صحنه رفتن آثار با سهولت بیشتری صورت پذیرد اما درنهایت نه تنها این اتفاق رخ نداد بلکه باعث شد کمک‌های و حمایت‌های مالی دولتی در بخش تئاتر هر روز کم‌رنگ‌تر از دیروز شود و عوامل و دست‌اندرکاران تئاتری دست خالی‌تر از همیشه شدند. البته امروز تعداد سالن‌ها به قدری افزایش یافته که دیگر مسئله خصوصی بودن یا نبودن سالن تنها در بحث اجاره بها برای رزرو سالن معنی پیدا می‌کند. اما از آن‌جایی که به نطر می‌رسد سالن‌های دولتی تنها به عده‌ای خاص تخصیص می‌یابد اغلب نمایش‌ها برای این که رنگ صحنه را ببینند مجبور هستند که به سمت سالن‌های خصوصی با اجاره بهای سنگین روی بیاورند.

این روزها شرایط سختی به لحاظ اقتصادی در کشور حاکم است که به تبع آن ممکن است مخاطبان کمتری برای دیدن نمایش به سالن تاتر بیایند. درنتیجه نمایش نه تنها به سود نرسد بلکه نتواند هزینه‌های خودش را هم پرداخت کند. در چنین شرایطی چه عاملی شما را به سمت به اجرا بردن نمایش سوق می‌دهد؟

باید بگویم که این روزها در شرایطی بسیار سخت نمایش‌ها به صحنه می‌روند. درواقع عقل سلیم حکم می‌کند که در چنین شرایطی به سمت اجرای هیچ نمایشی نرویم. اما چیزی که همچنان تک‌تک اهالی تئاتر را به این عرصه سوق می‌دهد تنها جنون است. تئاتر و هنر نمایش بخش اعظم زندگی من است که امکانی را فراهم می‌آورد که برای دمی در فضای آن بیاسایم و حال خوبی را تجربه کنم. نمایش من را به لحاظ روانی اغنا می‌کند و این تنها دلیل من برای اصرار به کار کردن در این شرایط است.

انتهای پیام/

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است