بازنشر آخرین مصاحبه مرحوم اسماعیل شنگله
کمکاری از پُرکاری بیاثر بهتر است
اسماعیل شنگله بازیگر پیشکسوت که بامداد امروز درگذشت، در آخرین گفتگوی منتشر شده اش با از دلایل روزهای کم کاریاش میگوید.
اسماعیل شنگله بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون بامداد امروز ۲۵ تیرماه ۱۴۰۱ بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. مصاحبهای که متنش را در زیر میخوانید، آخرین گفتوگوی زنده یاد اسماعیل شنگله است که در تیرماه سال ۱۳۹۹ در خبرگزاری تسنیم منتشر شد. وی در این مصاحبه درباره کم کاری خود در سالهای اخیر گفته است که کمکاری از پُرکاری بیاثر بهتر است.
مدتها از شما خبری نداریم و هنوز آن آثار بیماری در سیما و صدایتان پیداست…
وقتی ۱۰ سال پیش به سرطان روده مبتلا شدم، به تشخیص پزشکان، روده بزرگ را درآوردند و مدتها گرفتار اثرات آن جراحی بودم. دکتر قلبم به من گفت در هوای تهران زندگی نکنم و به شمال کشور بروم. از نظر سلامتی خیلی بهتر است. آسودهترم. از این جار و جنجالی که در تهران هست، دورم. از دور از فعالیت همکاران لذت میبرم. تقریباً یک ماه قبل از عید نوروز که کرونا به اوج خودش نرسیده بود و اثراتش مثل این روزها به چشم نمیخورد به تهران آمدم و دیگر نتوانستم بروم.
همکارانتان به شما سرمیزنند و جویای احوال میشوند؟
دوستان تلفنی و گاهی اوقات حضوری جویای احوال میشدند و این روزها به خاطر وضع کرونا، دیدار حضوری و رفت و آمدها سخت شده است. بعد از مدتها در همین مراسم آقای کشاورز حاضر شدم و البته در خاکسپاری و جمعیت زیاد در بهشتزهرا(س) خیلی شرایط برایم سخت شد. روی پای خودم بند نبودم و گوشهای نشستم تا جمعیت کمتر شود و بعد سرخاک استاد رفتم.
سرطان خوب شده و مشکلی از این بابت نیست؟
خوشبختانه گفتند آثار سرطان پاک شده و البته روده بزرگ ندارم و درآوردند. در هر صورت زندگی دشواریهای خودش را دارد.
و دیگر در پروژهای کار نکردید؟
اصلا کار نمیکنم دیگر. آخرین کارم سریال «سالهای ابری» بود. پیشنهادهایی داشتم به دلیل بیماری رد کردم اما در گذشته خیلی پُرکار نبودم و بازیگری نیستم که در هر نقشی ظاهر شوم. به نظرم کمکاری بهتر از پُرکاری بیاثر است.
شما جزو بازیگرانی هستید که پای ثابت کارهای تاریخی و ماندگار تلویزیون بودهاید؛ به نظر شما ساخت سریالهای تاریخی تا چه حد در بالا بردن فرهنگ مخاطبان ما مؤثر است؟
ما ۲ نوع سریال تاریخی داریم؛ یکی سریالهای تاریخی، مذهبی و دیگری سریالهای تاریخی و معاصر که هر دوی آنها نیاز به مطالعات وسیع دارند تا به بهترین نحو به تصویر کشیده شوند. مهمترین نقطه ضعفی که در این گونه کارها وجود دارد به بیان و گفتار در اکثر این آثار ضعیف برمیگردد و حتی گاهی مخاطب را هم آزار میدهد.
معمولاً خیلی از گفتارها در این نوع کارها آهنگین است یا حتی خیلی کتابی که از این جهت مخاطب با شخصیتهای آنها احساس غریبگی میکند و آن ارتباطی را که باید نمیتواند برقرار کند که اگر بتوانیم دقت بیشتری در این مورد داشته باشیم، نتیجه بهتری هم خواهیم گرفت.
آخرین کاری که در تلویزیون داشتید، همان “سالهای ابری” مهدی کرمپور است از آن سریال چه چیزی در ذهن دارید؟
بعد از جنگ تحمیلی ۸ ساله، همیشه آرزو داشتم در کارهایی حضور داشته باشم که در رابطه با جنگ و دفاع مقدس باشند. البته دوست نداشتم کاری باشد که از دور به مسائل جنگ بپردازد، بلکه تمایلم این بود که به خود این واقعه به صورت مستقیم پرداخته شود. وقتی فیلمنامه “سالهای ابری” را خواندم، متوجه شدم در این سریال اتفاقاتی که در جنگ افتاده بود، نشان داده میشود. به همین خاطر از آن خوشم آمد.
به نظر من هیچ بازیگری نیست که وقتی نقشی را بازی میکند، بعد نگوید که ایکاش اینجا را این طور بازی میکردم، کاش این را می گفتم و کاش آن جمله را این طور میگفتم و کاش آن جمله را اصلاً نمیگفتم. بالأخره همه بازیگران چنین چیزهایی را تجربه میکنند. فکر میکنم هیچ بازیگری نیست که صددرصد از کاری که کرده است، راضی باشد. این روزها که آثار قدیمی را مرور میکنم، با خود میگویم این اتفاق اینجا میافتاد و یا این کار را میکردیم بهتر بود.
از نظر شما اساساً یک سریال چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا با استقبال مخاطب همراه شود؟
به نظر من فرقی نمیکند که سریال مورد نظر در چه ژانری ساخته شود، اما مهم این است که اگر کاری برای تلویزیون میسازیم، نویسندهاش چارچوب امکانات این رسانه را بشناسد. متأسفانه این روزها سریالسازی با مشکلاتی روبرو است. شتابزدگی در ساخت مجموعههای تلویزیونی زیاد است. چون بودجه محدودی اختصاص و زمان کمی هم به سازندگان داده میشود، به همین خاطر آنها باید با عجله کارها را به پخش برسانند.
یکی از مشکلاتی که در تلویزیون بسیاری به آن منتقدند، ساخت سریال در همه شبکهها و سوژههای تکراری است؛ نظر شما در این باره چیست؟
من این روزها که بیشتر وقت میکنم سریالها و فیلمها را ببینیم به این سوژههای تکراری رسیدهام و اینکه در هر شبکهای که نگاه کنیم سریال میبینیم. نمیدانم چرا تلویزیون این روال را پیش گرفته است؟ از یک طرف خوشحالم جوانانی با ذوق و علاقه درس میخوانند و استعداد این کار را دارند، فضای کار برایشان فراهم میشود اما از طرفی دیگر با کمیّت، گاهی اوقات کیفیت قربانی میشود. من خدا را شاکرم حداقل، به شرط اینکه حقشان را بدهند. چند نفر با من صحبت کردند ۴ سال است کار کردهاند اما دستمزدشان را نتوانستهاند بگیرند. شنیدهام دستهبندی شدیدی اتفاق افتاده که اینها معضلاند.
برخیها بزن و برو کار میکنند و برخی متن نیمچه خوب دستشان میآید و تهیهکنندگان هم برای اینکه هزینه کارشان بالا نرود کمتر به جذابیتها و موقعیتهای خاص توجه میکنند. کارها آنقدر شبیه به هم شدهاند، اسمها و آدمها جابهجا میشوند، برای من جذابیت ندارد. در اصل فیلمنامه و متن اصلی زیربنای کار است و شنیدهام دستهبندیهای خاص همهچیز را تحتالشعاع قرار داده است. من وقتی یاد “سالهای ابری” مهدی کرمپور میافتم که هرطوری کار جلوی دوربین میرفت و آن توجهات مورد نظر اتفاق نمیافتاد، با خودم میگفتم اگر قرار بود چنین شود من کار نمیکردم.
چه کسانی اسماعیل شنگله را مشتاق بازیگری کردند؟
باید اعتراف کنیم زمانی که ما کار را شروع کردیم هیچ کتاب و مطلبی در زمینه تئاتر و تلویزیون نبود. اصلاً تلویزیونی وجود نداشت؛ سینمای آن دوره دهه ۳۰ بود. سال ۱۳۳۸ اداره هنرهای دراماتیک تشکیل شد و آنجا به عنوان کارمند استخدام شدیم. اطلاعات، دانش و فرهنگ درستی راجع به این حرفه نداشتیم. حمید سمندریان آمد و داود رشیدی، عزتالله انتظامی و محمدعلی کشاورز مرا مشتاق کردند به تحصیل این رشته و به آلمان و سپس اتریش رفتم.
اگر با جوانان با استعداد و علاقهمند امروز در حوزه بازیگری و بخشهای دیگر تلویزیون و سینما و تئاتر صحبتی دارید بفرمایید.
منکر این نمیتوانم بشوم جوانهایی که وارد میشوند با استعدادتر از همه ما هستند، خدا کند هرز نروند و خودشان را نفروشند. اینکه فلان آگهی را بروم زندگیام تأمین شود. آگهی برای کسی است که این کار را میکند و متأسفانه برخی دنبال آن کارها رفتند. استعداد دارند اما از لحاظ سواد و دانش باید جلوتر باشند. زمان ما این همه رسانه نبود. راجع به هنر به خصوص هنر نمایش، تئاتر و سینما کمتر بحث میشد. جوانان علاقهمند بازیگری و نسلجدید بداند که امثال عزتالله انتظامی و کشاورز و بقیه دوستان، همینطوری و یکشبه نخبه نشدند! اینها در طول مسیر آرامآرام پخته شدند به همین دلیل است که هرکدام از آثار این اساتید را ببینیم، ماندگارند و اصلاً جایگزین ندارند. مثلاً اگر به نقش محمدعلی کشاورز در فیلم “مادر” نگاه کنیم کمتر بازیگری میتوانست این نقش را بازی کند و به حق بود جایزه را به او میدادند که اینطور نشد. در هر صورت اینها خود به خود نخبه نشدند!
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است