روزنامه صبا

روزنامه صبا

پوریا شکیبایی:

از حبیب ترسیدم


بازیگر سریال برف بی صدا می بارد، تاکید کرد؛ نمی‌توانستم درک کنم کاراکتری مانند «حبیب» اینقدر از آدم دور باشد که کارهایی را که انجام می‌دهد، خودت انجام نمی‌دهی و این ترسناک است و خودم از حبیب ترسیدم.

روزنامه صبا – به بهانه پخش سریال «برف بی‌صدا می‌بارد»  پوریا شکیبایی از چالش‌های بازی در سریالی با مضمون خانواده در دهه شصت گفت.

آقای شکیبایی! شما بعد از چند سال فعالیت و حضور در سینما و تلویزیون با نقش «حبیب» در سریال تلویزیونی «برف بی صدا میبارد»، در دل مخاطب جا پیدا کردید. با وجود اینکه «حبیب» یک شخصیت منفی را در سریال دارد، چه شد که ایفای این نقش را پذیرفتید؟

به نظر من نقش آدمها را پیدا میکند و ما عملا کارهای در انتخاب نقش نیستیم. وقتی که حس و حال درستی با آدم هماهنگ و همسو میشود آدم میداند که آن کاراکتر در دل مینشیند. البته که کاراکتر «حبیب» به خاطر شیطنتهایی که در شخصیتش وجود داشت داستانهایی را همراه خود دارد. بعد دیگری هم  به عنوان چالش در بازیگری وجود دارد که وقتی یک بازیگر میخواهد نقش خود را انتخاب کند، نگاه میکند ببیند چقدر چالش برانگیز است. کاراکتر «حبیب» برای من خیلی چالشبرانگیز بود وبه نظرم این معیار یکی از مسائل مهم در انتخاب نقش است. در نهایت به لطف عوامل فیلم «برف بیصدا میبارد» من برای نقش «حبیب» انتخاب شدم.

«حبیب» آمده است تا  با نقشه هایی  که در سر دارد، یک خانواده را به هم بریزد. شما به عنوان فردی که از کاراکتر «حبیب» فاصله زیادی دارد، چه چالشهایی را برای رسیدن به این نقش داشتید؟

وقتی بخواهید کاراکتری را خلق کنید و تبدیل به آن انسان شوید، نسبت به نیتها و شیطنتهایی که آن کاراکتر دارد، بسیار کار سختی است. چراکه شاید من دلم نمیخواهد در مقطعی از زندگیام آن کارهایی که از نیت شوم انجام میشود را بازی و زندگی کنم اما مجبورم به آن اغنا برسم که در لحظه «حبیب» کاری که انجام میدهد کار درستی است و اگر من هم به جای او بودم همین کار را میکردم. اگر چنین فکری پشت کاراکتر نباشد «حبیب» درست در نمیآمد. از آنجایی که کارهایی که حبیب انجام میداد، کاری است که در اجتماع منفی است و جامعه آن را نمیپسندد، رسیدن به نقش «حبیب» خیلی سخت بود.

چقدر شخصیت «حبیب» را سیاه میبینید و چقدر سعی کردید آن سیاهی را در کاراکتر حفظ کنید؟

بستگی دارد که ما بخواهیم «حبیب» را از بیرون ببینیم یا پای خود را در کفش حبیب بگذاریم. وقتی که ما می‌خواهیم پا در کفش «حبیب »بگذاریم شاید بتوانیم به او حق دهیم اما وقتی از بیرون نگاه می‌کنیم، «حبیب» انسانی است که آمده تا بستر خانواده‌ای را از هم بپاشد. شاید از بیرون «حبیب» منفی و بدمن باشد اما هیچ کدام از ما خوب مطلق یا بد مطلق نیسیتم بلکه در موقعیت است که کنش‌هایی را ایجاد می‌کنیم و با آدم‌هایی رو به رو می‌شویم که می‌توانند به تاریکی یا روشنایی نزدیک شوند.

وقتی برای اولین بار فیلمنامه را خواندید، چقدر توانستید با قصه ارتباط برقرار کنید و داستان برای شما چقدر جذاب بود؟

فیلمنامه برای من جذابیت خیلی زیادی داشت، مخصوصا از این نظر که یک بی‌رحمی در روایت داستان دارد که مرحوم بهبهانی‌نیا در این فیلمنامه رعایت کرده است‌. ما در داستان «برف بی‌صدا می‌بارد» هیچ رحمی را نمی‌بینیم و نویسنده سعی نکرده است جایی از داستان یک رحمی را اضافه کند که مخاطب دلخوش شود. تمام داستان بی‌رحمی است همین بی‌رحمی باعث جذابیت فیلم شده است. وقتی که در روایت بی‌رحمی دارید جذاب است که اگر آقای بهبهانی‌نیا  می‌خواستند مراقبتی را در کار بیاورند شاید «حبیب» را نرم‌تر و رام‌تر نشان مخاطب می‌دادند. بی رحمی‌ها در روایت باعث جذاب شدن داستان شده است و شیطنت‌هایی که من و کارگردان در به کاراکتر «حبیب» اضافه کردیم هم بی‌تاثیر نبوده است. هدف ما این بود که «حبیب »را مقداری خاکستری کنیم. فیلنامه را که خواندم فکر کردم که جا برای کار کردن دارد و نویسنده دست ما را برای یک سری تغییرات باز گذاشته است.

کدام یک از سکانس‌هایی که بازی کردید، برای شما خیلی بی‌رحمانه و آزاردهنده بود؟

یک سکانسی از فیلم هست که من خودم هرگز انجام نمی‌دادم. در آن سکانس، «حبیب» یک خانومی را استخدام کرده است که برایشان کار کند و از بچه مراقبت کند، اما بچه از حوض می‌افتد و بچه را به بیمارستان می‌برند و این خانم قرار است که اخراج شود. در این سکانس، دیالوگی هست که حبیب رو به روی آن خانم مسن قرار می‌گیرد و می‌خواهد که کلید خانه را از ایشان بگیرد. فریادی در آن لحظه حبیب بر سر آن خانم میانسال می‌کشد بسیار برایم دردناک بود و من پوریا شکیبایی هرگز این فریاد را نمی‌کشیدم اما از حبیب بر آمد. یا در سکانس دیگری، رفتن آن سرایدار که عمری در خانه آن‌ها کار کرده است خیلی بی‌رحمانه بود که من هرگز نمی‌توانستم چنین کاری را انجام دهم. می‌توانم بگویم که قبل از این چند سال که حرفه بازیگری کار می‌کنم، نمی‌توانستم درک کنم که کاراکتر اینقدر از آدم دور باشد که کارهایی را که انجام می‌دهد، خودت انجام نمی‌دهی و این ترسناک است و خودم از حبیب ترسیدم.

چقدر سریال تلویزیونی «برف بی‌صدا می‌بارد» توانست مخاطب جذب کند و در مدتی که پخش سریال بود چه واکنشی از سمت مخاطبان داشتید؟

من تصور می‌کنم که قبل از عید اتفاق خوبی افتاد. ارزیابی من فحش‌هایی است که در فضای مجازی به خاطر ایفای نقش حبیب می‌خورم و خداروشکر همچنان فحش می‌شنوم و این یعنی «برف بی‌صدا می‌بارد» بیننده خود را دارد.مخاطب فیلم را دنبال می‌کند تا سرانجام داستان حبیب و سیمین را ببینید. خودم شخصا دوست ندارم که مردم از دست من یا کاراکتری که بازی می‌کنم حرص بخورند اما هر بازیگر دیگری که قرار بود، یک جریانی را شروع کند، قطعا نقش «حبیب» را می‌پذیرفت و دوست می‌داشت. من هم این ریسک را پذیرفتم. شما هرکاری که انجام دهی یک سری ضرر و یک سری منفعت دارد. من نسبت به همه بازیگرانی که در این پروژه بودند، تجربه کمتری داشتم و از  همه عزیزان یاد گرفتم.

خیلی از مردم همچنان بر این باور هستند که شما در بسیاری از نقش‌ها سعی دارید، شبیه پدر خود (خسرو شکیبایی) باشید. اگر چه که صدا و چهره شما این تفکر را ایجاد کرده است اما به نظر شما، نقش «حبیب» با کارکتر منفی که داشت، توانست این قالب را در ذهن مردم بشکند؟

مخاطب شخصیت قبلی من را ندیده بود و فیلم بلندی که پیش از این کار کرده بودم، کمتر دیده شد. اما مخاطب با اینکه «حبیب» جایگاه و شکل دیگری داشت، هنوز بر این باور هستند که بازی من شبیه به پدر است. به نظر من مخاطب آزاد است که هر نوع برداشتی داشته باشد. پدر من معتقد بود که بازیگر بدون تماشاگر یعنی هیچ و تماشاگر حق دارد، هرگونه قضاوتی از کار من داشته باشد. هر قضاوتی برای من به عنوان بازیگر محترم است. اما این که می‌گویند من می‌خواهم راهی را پیش بگیرم که پدرم رفته است، نه اصلا اینجوری نیست و به جبر شباهت این موضوع تداعی می‌شود. فکر می‌کنم خورده هوشی دارم که کاری که پدرم کرده است را نکنم چرا که می‌دانم خلق آدم‌ها، منحصری زیباست. هیچ کس شبیه به هیچک س نیست. اگر بخواهم چنین کاری را انجام دهد به دل مخاطب نمی‌نشیند.

چقدر به ادامه فعالیت در حوزه سینما و تلویزیون فکر می‌کنید؟

به شدت ادامه فعالیت در حوزه سینما برای من اولویت دارد و عاشقانه و عاجزانه و مخلصانه این کار را دوست دارم. و درست کردن و خلق یک اثر نمایشی در هر پلتفرمی رقص پروانه‌ها در من را خواهد داشت.

فعلا در پروژه‌ای مشغول به کار هستید؟

خیر در حال حاضر سرکاری نیستم.

بعد تجربه ایفای نقش «حبیب» بیشتر دوست دارید چه نقش‌هایی را بازی کنید؟

هر آدمی دوست دارد حرف‌هایی که از دهانش در می‌آید، حرف حق باشد. حرف حق چیزی است که به دل انسان‌ها می‌نشیند و این آرزوی من در کالبد بازیگری است. دوست دارم حرف حق بزنم حرفی که از زندگی، عشق ومهر بگوید و باعث آرامش انسان‌ها شود. این می‌تواند از هر کاراکتری اتفاق بیفتد. دوست دارم که یک راهی باشم با یک کاراکتری که این را به مردم انتقال دهم و این آینده‌‌ای است که دوست دارم در بازیگری ببینم و دوست ندارم در نقشی مثل حبیب بمانم.

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است