ملاقلیپور:
نفسی بود که به کار ما نگاه داشت
کارگردان نماهنگ «مسافران خورشید»، می گوید که، حس میکردم نفسی در «مسافران خورشید» وجود دارد و صاحب کار، سیدالشهدا (ع) به آن نگاه دارد.
روزنامه صبا – «و بشر را در نور… و بشر را درظلمت دیدم» این چیزی بود که پس از تماشای نماهنگ «مسافران خورشید» کاری از علی ملاقلیپور به تهیهکنندگی محمدجواد آشتیانی به ذهنم یورش آورد. مسافران خورشید در کسری از چند دقیقه بدون اشاره مستقیم به وقایع محرم خونین ۶۱ هجری قمری، پیام ثارالله، حضرت اباعبدالله حسین (ع) را در ذهن بیننده زنده میسازد. هرچند داستان این نماهنگ در آوانش به حکایت فضیل عیاض و در پایان به ماجرای بازگشت حربن یزید ریاحی از ظلمت به سوی نور پهلو میزند و «مسافران خورشید» اقتباسی پاستیژ از این دو شخصیت است اما بازیهای زیبای بصری و شاتهای هنرمندانه، آن را به به کاری بدیع تبدیل کرده است. با این وجود ملاقلیپور دانسته و سنجیده شخصیت حر را مقابل دیدگان مخاطبش تداعی میکند. در بازپسین سکانس نماهنگ، زمانی که سردسته راهزنان به زانو درآمده و چکمههایش را به گردن آویخته، ذهن مخاطب ناخواسته پر میکشد به ماجرای بازگشت حر به سمت ابوالاحرار (ع). فرمانده سپاه عبیدالله با چشم بسته، با تیغ و کلام وحی، خفتنان رزم از تن گرفته به سمت سیدالشهدا میرود، زانو میزند…«یابن رسولالله…یابن امیرالمومنین…یابن فاطمه الزهرا سیده النساء العالمین»… قران کریم و دشنه روی دودست «اباعبدالله… یا به تیغ بکش! یا به کتاب ببخش…» حضرت میگوید برخیز پهلوان و به کتاب میبخشد و زمانی که حر به مقتل میرود، هنگام شهادتش حضرت میفرمایند:«حر! آزادمرد، پس از تو چه پدرها که نامت را بر پسرانشان خواهند نهاد و چه مادرها که اوسنه تو را لالایی خواب کودکانشان خواهند کرد..» شخصیت سردسته راهزنان با بازی بیبدیل «سیامک ادیب» این داستان را به شیوایی هرچه تمام روایت میکند. میتوان کلمات زیادی درباره «مسافران خورشید» نوشت اما دقایقی با علی ملاقلیپور، کارگردان این نماهنگ، محمد جواد آشتیانی تهیه کننده و سیامک ادیب بازیگر نقش سردسته راهزنان همصحبت شدیم، لطفا با ما همداستان شوید.
علی ملاقلیپور حالا دیگر از سایه نام پدر فقیدش، زندهنام رسول ملاقلیپور فاصله گرفته و به عنوان فیلمسازی خوشفکر و متهور سعی در ایجاد صدایی متفاوت در سینمای ایران دارد. جدیدترین کار او اما نماهنگ «مسافران خورشید» با موضوع وقایع محرم و قیام امام حسین (ع) است. کاری که به گفته خودش تا کنون ۹۰ درصد بازخورد مثبت گرفته و او این را مرهون نگاه ویژه صاحب اثرش است.
جناب ملاقلیپور، نخستین چیزی که پس از تماشای نماهنگ «مسافران خورشید» به ذهنم رسید داستان فضیل عیاض بود. به نظر در این کار از شخصیتهای فراموش نشدنی ادبیات کلاسیک و همینطور آیینی مانند حربن یزید ریاحی بهره گرفتید.
** قبول دارم. البته غیر از این دو شخصیت، داستانها، روایات و حکایات مشابه دیگری هم هست که میتواند به نوعی مربوط به کار باشد. ضمن اینکه تاکید ما بیشتر روی شخصیت حر بود. ماجرای حر یا هرکسی که عمری راه اشتباه پیموده اما زمانی که با محبت روبر میشود، در نهاد خویش دچار دوگانگی شخصیت میشود و سرانجام راه خیر را در پیش میگیرد.
زمان داستان با توجه به طراحی لباسها، به گمانم دوره قاجار باشد. همینطور است؟
** همینطور است. زمان داستان نماهنگ اواخر دوران قاجاریه و پیش از ظهور سلسله پهلوی در ایران است. البته زمان خیلی مدنظرمان نبود ولی از آنجا که باید انسجام تصویری در کار ایجاد میکردیم، باید طراحی صحنه و لباس معرف زمان ماجرا میشد. دورانی که راهزنان با تپانچه و شمشیر به کاروانها هجوم میآوردند و آنها را تاراج میکردند.
البته ما شمشیری ندیدیم! اسلحه سرد راهزنان به نظر قمه ساتوری بود!
** (میخنند) بله درست میگویید، شمشیر از قمه چند سانتیمتری بلندتر است، به هرحال کوشیدیم با زمان ماجرا انطباق تصویری ایجاد کنیم.
فیلمبرداری را کجا انجام داید؟
** فیلمبرداری تقریبا اواسط اتوبان تهران – قم انجام شد. حدود ۳۰ کیلومتر پس از فرودگاه بینالمللی امام خمینی (ره) که مربوط به بخش بیابان نماهنگ میشد.
چه زمانی را صرف تولید این نماهنگ کردید؟
**دو هفته پیش تولید جدی داشتیم اما فیلمبرداری ما طی ۴ روز به پایان رسید. تنها ۴ جلسه کاری حرفهای با عوامل نماهنگ برگزار کردیم. ما واقعا تیمی حرفهای داشتیم. طراحی لباس و صحنه، موسیقی، فیلمبرداری، گریم، صداگذاری، تهیهکنندگی و… مجموعهای حرفهای را تشکیل داد که این کار را به فرجام رساند.
و درباره همکاری با حمیدرضا برقعهای، شاعر آیینی ایران، به نظر نختسین کار مشترکتان بود.
**بله نخستین کار ما با هم بود. ما اشعارعاشورایی و آیینی زیادی از شاعران متعددی را مطالعه کردیم اما شعر برقعهای وجههای دراماتیک داشت و به قول ما کشمکش درونی و بیرونی دارد. باید بگویم ۶۰ تا ۷۰ درصد کار را مرهون شعر برقعهای هستیم و ۳۰ درصد بقیه سهم ما میشود.
از المانهای ویژهای هم بهره گرفتید، مانند نقاشیهای قهوهخانهای…
** کاملا درست میگویید. بله ما نقاشیهای قهوهخانهای متعددی را دیدیم و به واسطه مستندی که از کاظم چلیپا ( فرزند حسن اسماعیلزاده از استادان نامدار نقاشی قهوهخانهای ایران) خواندم دریافتم این هنر رابطه عمیقی با مخاطب برقرار میکند. البته باید دقت داشت در مقوله رنگشناسی نقاشیهای قهوهخانهای با آثار اروپایی تفاوت دارند.
چه تفاوتی؟
** ببینید اگر در نقاشیهای اروپایی رنگهای سبز و قرم مکمل یکدیگرند، در نقاشیهای قهوهخوانهای این دو رنگ عمیقاً متضاد همند. ما همواره در نقاشیهای آیینی رنگ قرمز را به اشقیا و رنگ سبز را به سیدالشهدا (ع) و یارانش اختصاص میدهیم. از طرفی اگر دقت کنید در نقاشیهای آیینی برای نمونه گاه جای خونی که از امام حسین (ع) یا حضرت اباالفضل العباس (ع) جاری شده، طرح گل به کار رفته است.
البته این در مسیحیت هم دیده میشود!
** درست است. در کلیسای وانگ هم نقوشی شبیه به نقاشیهای قهوهخوانهای ما دیده میشود. بله چون آن هم بخشی از هنر مذهبی است. میخواستم بگویم این گلهایی که میبینید از همین مطالعات و تحقیقات آمدهاند. متقابلاً شما دیدید که سردسته راهزنان پس از ضربتی خون از سرش جاری میشود. ما در این کار از رنگشناسی بهره بردیم و شما دیدید که حتی رنگ اسبهای کاروانیان سپید است. تاثیر عمیقی از چهار پنج نقاشی معروف مانند نقاشی «حر» اثر کاظم چلیپا گرفتیم. یا در صحنهای که راهزنان ریش سپید کاروان (محرم زینال زاده) را دوره میکنند و از نمای اوورهد فیلمبرداری کردیم، رگههای یکی از آثار حسن روح الامین به خوبی نمایان است.
با توجه به جنس کارتان، چه بازخوردهایی گرفتید؟
** خوشبختانه تا اینجا بازخوردها مثبت بوده و میتوانم بگویم ۹۰ درصد بازخوردها مثبت ارزیابی شده است. توجه داشته باشید با بودجهای محدود کاری بسیار مهم ساختیم. راستش حس میکردم نفسی در کار وجود دارد و صاحب کار، سیدالشهدا (ع) به آن نگاه دارد.
یاسر سماوات
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است