سیامک ادیب:
این شخصیت بخشی از هویت من است
بازیگر نماهنگ «مسافران خورشید» کاراکتر خود در این نماهنگ را بخشی از هویت خود می داند و می گوید، من با داستان حقیقی تمام شخصیتهای عاشورا بزرگ شدهام.
روزنامه صبا – سیامک ادیب را این روزها با نقش «آقا امروز» در مجموعه تلویزیونی «برف بی صدا میبارد» میشناسند اما او کارنامه قابل توجهی دارد. حالا گمان کنید آقا امروز سادهدل و مهربان برف به آهستگی میبارد، یکباره از شمایل راهزنی بیرحم سردرآورده که به زیورآلات کودکان هم رحم نمیکند! بازی ادیب در نقش سردسته راهزنان یکی از نقاط قوت نماهنگ «مسافران خورشید» بود اما او بر این باور اس که این شخصیت (انسانی که از ظلمت به سوی نور حرکت میکند) بخشی از وجود و هویت اوست.
واقعا شما را در این نقش نشناختیم!
** دست علی بهرامی درد نکند. او با گریمش این شخصیت را به من هدیه کرد. حقیقت ماجرا این است که در کشاکش کار شخصیت حضرت حر را مرور میکردیم. شخصیتی که از اشقیا فاصله گرفت و به اولیا پیوست. کوشیدم درباره این شخصیت خیلی ماورایی فکر نکنم. نگاهم خیلی درونی بود. مانند هر انسانی که میشود او را با محبت جلب کرد.
چه شد که نقشآفرینی در این نماهنگ را پذیرفتید؟
** راستش یک بار علی (ملاقلیپور) زنگ زد و با من صحبت کرد و پذیرفتم. حقیقت این است به جنبههای زیبایی شناسی بصری باور دارم و برخی که دانش این را ندارند کارشان خیلی زود شعارگونه میشود اما اینجا اینطور نبود. شخصیت علی دو وجهه بارز دارد. نخست سینماگری بسیار خوب است. چه در آثار مستند، چه در کارهای سینماییاش، نشان میدهد سینما را خوب میشناسد. وجهه دیگر شخصیت او دغدغهمندی مذهبیاش است. لازم نیست شعار دهد. سه روز سر کارش رفتم و اتفاق جذابی برای من بود
از این نقشآفرینی چه بازخوردهایی گرفتید؟
** یک سری چیزها را باید بی رودر بایستی گفت. نوعی مذهبگریزی در حال شکل گرفتن در جامعه است، یا بهتر بگویم شکل گرفته! با توجه به این اوصاف گمان میکردم بسیاری از این نقش خوششان نیاید ولی آنقدر این کار یک رنگ بود و پشت صحنه صادقانهای داشت که کار خودش را کرد. وقتی پشت صحنه صادقانه باشد، کار شما تاثیر خود را به خوبی میگذارد. حتی من این کار را به دو نفر از دوستانم که مذهبی هم نیستند نشان دادم و جالب اینکه آنها گفتند بارها این کار را دیدند!
علی ملاقلیپور معتقد است صاحب اثر نگاه ویژهای به این کار داشته، شما هم با او موافقید؟
** ببینید واقعاً برخی جاها شما تصمیمگیرنده نیستید. کل هنر کشف و شهود است اما جاهایی هست که یک به اضافه یک دو نمیشود! جاهایی نمیتوانید دوچرخ دنده را در هم بیاندازید و انتظار داشته باشید بچرخند. وقتهایی هست که باید ببینید چه اتفاقاتی میافتد. اصلا بیایید از جنبه مذهبی این کار کمی فاصله بگیریم و به وجهه انسانی آن نگاه کنیم. این مقوله، بحث انسانیت است و یک موج انسانی در پی خود داشت که این را مرهون کارگردانیم.
آیا شعر حمیدرضا برقعهای روی کار شما تاثیرگذار بود؟
** بله، در واقع فیلمنامه ما همین شعر ایشان بود. قبل از اینکه به تصویرسازی برسیم، بارها و بارها آن را خواندیم و وقتی سر صحنه بودیم باید به کلماتش فکر میکردیم. خیلی جالب است که آقای زینال زاده (بازیگر نقش پیرمرد کاروان) در صحنهای که سر خونین من را میبست شعری زیر لب زمزمه میکرد.
آیا هنوز به سردسته راهزنان فکر میکنید؟
** این کاراکتر بخشی از هویت من است. من با داستان حقیقی تمام شخصیتهای عاشورا بزرگ شدهام. ما سالی یک بار در ایران دههای با مراسمی عظیم در سراسر این خاک داریم. حتی اگر از این مقولهها گریزان هم باشیم، ناگزیر بخشی از وجودمان میشود. در این هیات رفتنها کسی حساب و کتابی نمیکند. درست مثل نوروز که همه بدون حساب و کتاب به یکدیگر شادباش میگویند. ما ضربات سهمگینی در فرهنگ و هنر خوردهایم و این معلول مشکلات عدیده اقتصادی کشور است. این میان عدهای سواستفاده میکنند چون میتوانند گروهی را به راحتی بخندانند یا بگریانند. امیدوارم پروردگار بزرگ و یکتا به شما هم انرژی دو چندانی دهد تا در عرصه هنر فعال باشید.
یاسر سماوات
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است