آرش خوشخو:
«نرگس آبیار» فیلمساز باهوشی است
منتقد سینما معتقد است که؛ نرگس آبیار، خیلی باهوش است و می تواند به سمت داستانهایی برود که خودش دوست دارد.
«ابلق» آخرین فیلم نرگس آبیار است که به تازگی روی پرده سینماهای کشور رفته است. داستان فیلم در حلبی آبادها و زور آبادهای جنوب شهر تهران روایت میشود. جایی که مردم به سختی زندگی خود را میگذرانند و با انواع اتفاقات تلخ و شیرین مواجه هستند. نرگس آبیار این بار جسارت بیشتری به خرج داده و فیلمی کاملا اجتماعی را ساخته است. او در این فیلم ماجرای زنی را روایت میکند که علاوه بر تحمل خشونت شوهرش باید تا مرز تحمل تجاوز هم برود و دم بر نیاورد. انتخاب این موضوع در کنار جنبش میتو این فرضیه را برای برخی از منتقدان پر رنگ کرده است که نرگس آبیار با الگو قرار دادن همین جریان ترند شده در دنیا، سوژه خود را انتخاب کرده است. اما برخی منتقدان بر این باورند که داستان فیلم و همزمانی آن با خبرهای اجتماعی روز کاملا اتفاقی بوده است و برخی هم در زمینه اگزوتیک بودن فضای داستان، تحلیلهای خاص خود را ارائه میکنند. با تمام این تفاسیر، «ابلق» توانست در سال ۱۳۹۹ سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، نقش مکمل زن، جلوههای ویژهی بصری و بهترین چهره پردازی را از سی و نهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کند. یکی دیگر از نکات جالب توجه فیلم، حضور الناز شاکر دوست و هوتن شکیبا است که در فیلم قبلی همین کارگردان یعنی «شبی که ماه کامل شد» حضور داشتند. بهرام رادان، گلاره عباسی، مهران احمدی، گیتی معینی، شادی کرم رودی و امین میری از دیگر بازیگران این فیلم هستند. سه منتقد سینما درباره این فیلم با روزنامه صبا گفتوگو کردهاند.
«آرش خوشخو» روزنامهنگار و منتقد سینما در ابتدای تحلیل خود گفت: «نرگس آبیار در فیلمهای قبل از «ابلق»، لحن روایی خاص خود را داشت که با بخش بزرگی از سینمای ما متفاوت بود. هم در «نفس» هم در «شیار ۱۴۳» میشد شاهد این لحن روایی منحصر به فرد بود و تمرکز اصلی در آن فیلمها روی داستانگویی بود، کما اینکه سابقه نویسندگی خانم آبیار موجب شده بود تا آن فیلمها در شخصیتپردازی و روایتگری هم شاخص باشند.
او ادامه داد: نکته بعدی راجع به فیلمهای خانم آبیار برداشت درست از مسئله ریتم و ضرباهنگ است. این فیلمساز در کارهای مختلفش برای اینکه به فیلم ضرباهنگهای مختلفی ببخشد، تکنیکهای متنوعی را -مثل موسیقی، استفاده از کارتون و یا حتی تدوین هالیودی- به کار میبندد. در واقع شکلهای مختلف کارگردانی را در کارهای او دیده بودیم.
خوشخو ادامه داد: البته کیفیت فیلم «ابلق» را نمیتوان تخطئه کرد. شروع فیلم درخشان است. یک محیط و کلونی خاص شبیه محیطی که در فیلم «نفس» وجود داشت، اینجا در فیلم «ابلق» هم دوباره تداعی میشود، اما به نظر من، فیلم به سمت ترندهای روز میرود. ترند حقوق زنان و جریان میتو. موضوعی که شاید خیلی از کارگردانهای دیگر ما هم میتوانند بدون نیاز به آن مهارت خاص خانم آبیار در شخصیتپردازی و روایتگری، به آن بپردازند.
این منتقد ادامه داد: با اینکه «ابلق» فیلم خوبی است اما در کارنامه خانم آبیار یک فیلم شاخص محسوب نمیشود. نوع همدلیای که خانم آبیار از ما میگیرد و کاری که در این فیلم انجام میدهد شبیه بقیه سینمای ماست که با آن حالت خاص فیلمهای نرگس آبیار،. فیلمهایی که او خودش را در آنها تسلیم جریان خاصی نمیکرد، فاصله دارد. در کارهای قبلی این فیلمساز یک شخصیت واحد میدیدیم اما در این فیلم شخصیت واحد وجود ندارد و اتفاقاتی که در فیلم رخ میدهد، قابل حدس و پیشبینی است.
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره «ابلق» در پاسخ به این پرسش که آیا پرداختن فیلم به ترندهای روز به معنای نگاه فیلمساز به جشنوارههای خارجی است، گفت: بعید میدانم فیلم با نگاه جشنوارهای ساخته شده باشد. خانم آبیار خواستند یک نوع واکنش متعهدانه به جریان روز زنان نشان دهند. البته به نظرم یک واکنش غیر لازم بوده است. درواقع خانم آبیار در این فیلم به مد روز نزدیک شده است. شاید بتوان گفت که به کلیشه ها روز دنیا تن داده است. به نظرم فیلمنامه نویسی که به این فیلم اضافه شده است در این قضیه تاتیرگذار بوده. وگرنه چرا باید خانم آبیار با این حجم وارد ترند های روز سینما بشود؟ البته در این زمینه باید گفت که ورود این فیلم به ماجرای میتو، شاید نکته خاص فیلم باشد. درواقع همین نکتهای بوده است که نظر کارگردان را به خود جلب کرده است. این در حالی است که خانم آبیار در طول تمام جوانی در حاشیه شهر معلمی کرده است و به حاشیه شهر تهران مسلط است. سابقه طولانی در این محیطها داشته و با آدمهای مختلف گفتگو کرده و همین تعامل و حضور در این مناطق کمک کرده تا پیشتر نیز فیلمهایی چون «نفس» و «شبی که ماه کامل شد» خوب از کار در بیایند…
او درباره بازی بازیگران فیلم «ابلق» گفت: شخصیت هوتن شکیبا، شخصیت دوپهلوی فیلم است. کسی که طرف زنش میایستد و تنها نقطه غافگیرکننده فیلم. از طرف دیگر بازی خوب الناز شاکردوست را باید برشمرد که مدام در حال تکامل است. در این فیلم او نقش یک دختر ترکزبان دارد و در فیلم «تی تی» یک دختر گیلک که هر دو نقش را به خوبی ایفا کرده است.
البته یکی از نکته هایی که در سینمای ایران مد شده این است که وقتی فیلمساز میخواهد یک خانواده فردوست را نشان دهد، به یکسری پیرزن متوسل میشود که مدام داد میزنند. این برای من عجیب است که خانم آبیار در این مورد ساده چطور تن به فرمولهای روز داده است. فرمولهایی که فیلمنامهنویسان با استفاده از آنها خودشان را راحت کردهاند. همه یا خرافاتی هستند یا جیغ میزنند. این مختص «ابلق» نیست. به عنوان مثال در فیلم «شنای پروانه» ساخته محمد کارت هم چنین رویکردی را میشد دید. این که چون طبقه فرودست است، کاراکتر باید جیغ بزند. باید حتما شخصیت منزجرکننده باشد. در فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» ساخته هومن سیدی هم همین رویکرد را میدیدیم. آن قدر از این شکل شخصیتپردازی استفاده شده که به کلیشه بدل شده است و خب بهرهگیری از این شیوه از فیلمسازی چون نرگس آبیار بعید بود، چرا که این مدل شخصیتپردازی، همه ریتم فیلم را به هم میزند. صرفا تماشاگر را منزجر میکند و هیچ فایدهای هم ندارد. یک نوع خودپسندی برای بازیگر است که بگوید بازیگر خوبی هستم و سنگ تمام هم میگذارد.
او در پایان اظهار داشت: نرگس آبیار، خیلی باهوش است. به همین دلیل فکر میکنم بتواند خودش را از این فضاها بیرون بکشد و به سمت داستانهایی برود که خودش دوست دارد، نه داستانهایی که موج روز طلب میکند.
سیدمهدی فخرنبی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است