روزنامه صبا

روزنامه صبا

چهره روز؛

سروش صحت؛ بازیگری که با موتور ۱۰۰۰ دور گرفت


سروش صحت با نقش آفرینی در «نان و عشق و موتور1000» که هرچند با پیرنگی ساده و داستانی خطی روایت شد، درخشش چشم‌نوازی داشت.

روزنامه صبا – هشتم آذر هم از آن روزهاست که با تاریخ معاصر ایران گره‌ایی ناگسستنی خورده است. روزی که نه اتفاقی سیاسی در آن افتاده، نه دارویی برای درمان بیماری‌های مهلک کشف شده، نه اختراع بزرگی در آن به ثبت رسیده… هشتم آذر روز صعود تیم ملی فوتبال ایران پس از ۲۰ سال به بزرگترین رویداد ورزشی جهان پس از المپیک است.

تیم ایران، چنین روزی به سال ۱۳۷۷ خورشیدی با تساوی برابر استرالیا در ملبورن، جواز صعود به شانزدهمین دوره جام جهانی را کسب کرد و این روز مصادف با زادروز بازیگر، فیلنامه‌نویس و کارگردان ایرانی است. سروش صحت ۸ آذر ۱۳۴۴ خورشیدی در اصفهان دیده به جهان گشود. با پدر و مادری که اصالتاً نائینی بودند و نام شناسنامه‌ای او نیز «سروش نائینی» است. این اما یکی از اسرار سروش سینمای ایران است.

او سال ۱۳۵۶ صاحب برادر هم می‌شود. برادری به نام خشایار موحدیان! تدوین‌گر نام‌آشنا و برجسته سینمای ایران. برادری البته با نام خانوادگی متفاوت. در اصل سروش و خشایار از یک مادر بودند و این خویشاوندی البته به هیچ‌عنوان رازآلود و حاشیه‌ساز نیست، چرا هیچکس آن را انکار نمی‌کند و دو برادر روابط بسیار خوبی با یکدیگر دارند.

 صحت تا ۱۹ سالگی در زادگاه خود زندگی کرد و پس از قبول شدن در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. او پس از دریافت مدرک کارشناسی شیمی کاربردی، در مقطع کارشناسی ارشد، رشته آلودگی و حفاظت محیط زیست دریا را برگزید تا فوق لیسانس خود را با این نام دریافت کند.

سال ۱۳۷۶ و زمان تولید مجموعه تلویزیونی «جنگ ۷۷» به کارگردانی مهران مدیری، سروش صحت به تیم نویسندگی این سریال پیوست. سه سال پس از رنسانی که مجموعه طنز «ساعت خوش» در سینمای ایران راه انداخت، مخاطبان سیمای ایران انتظار کاری مشابه و حتی موفق‌تر از «ساعت خوش» را داشتند. در واقع «ساعت خوش» پرچم‌دار موج نوی سریال‌های طنز ایرانی بود. پس از آتش بس ایران و عراق در پی ۸ سال جنگ تحمیلی و امضای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، همچنین با پایان دهه ۱۳۶۰ خورشیدی و فعل و انفعالات سیاسی اجتماعی آن دوران، افق تازه‌ای مقابل کشور ترسیم شده بود. درست در همین دوران بود که فرهنگ و هنر باید نقش خود را به خوبی ایفا می‌کرد.

تولید مجموعه‌های طنز با توجه به اقبال عمومی آن‌ها از اعم رئوس برنامه‌های فرهنگی و در راس آن‌ها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. با این پیش‌زمینه پروزه بزرگ و صد البته دشوار «جنگ ۷۷» آغاز شد. صحت در جمع نویسندگان ایران مجموعه همراه آرش عرفانی، عباس فیض، حمید برزگر و رضا کاظمی‌نژاد، کاری فشرده و فرسایشی را آغاز کرد که باید در ۹۰ قسمت تولید و روی آنتن شبکه ۳ می‌رفت. این پروژه هرچند نتوانست موفقیت «ساعت خوش» را تکرار کند اما با اقبال عمومی روبرو شد و چهره‌هایی مانند مهران مدیری، رضا شفیعی جم، رضا عطاران، نصرالله رادش و حمید لولایی، همراه زوج نادر سلیمانی و سعید آقاخانی را بیش از پیش به مخاطبان پرشمار سیمای ایران معرفی کرد.

 صحت البته فقط به نویسندگی در این سریال نمی‌پرداخت بلکه اصولاً سروش صحت با بازی در «جنگ ۷۷» در سیمای ایران به شهرت رسید. یک سال بعد صحت با فاصله از دنیای طنز نقشی متفاوت در فیلم درام «شراره» ساخته سیامک شایقی را می‌پذیرد اما صحت برای مطرح شدن در سینمای ایران نیاز به سرعت بیشتری داشت!

پس دو سال بعد و در ۱۳۸۰ بی‌درنگ ترک موتور هزار ابوالحسن داودی می‌نشیند تا با «نان و عشق و موتور۱۰۰۰»  و با نقش آفرینی شخصیت «برزو» جوان تعمیرکار و یک بزنی که شیفته «باران» با بازی بهاره رهنماست، درخشش چشم‌نوازی داشت. هرچند فیلم با پیرنگی ساده و داستانی خطی روایت شد اما ریسک بالای داودی و قلم خاص پیمان قاسم‌خانی در گنجاندن خرده روایت‌های جذاب به موازات محور اصلی داستان، «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» را به فیلمی عامه پسند تبدیل کرد. صحت در دنیای بازیگری نیز مانند جهان نویسندگی‌اش همواره به دنبال افقی ناشناخته و جدید است.

هرچند بیشتر با نقش‌های طنز در ذهن مخاطبان سینما مانده ولی همواره کوشیده بازی‌های متفاوتی از خود به نمایش بگذارد. «۵۰ کیلو آلبالو» یکی از این فیلم‌ها بود که سال ۱۳۹۴ با کارگردانی مانی حقیقی تولید شد. هرچند صحت نقشی کوتاه در این فیلم دارد و در شخصیت «داماد خلافکار» ظاهر می‌شود اما درست با همین سکانس کوتاه نشان می‌دهد از آن دست بازیگرانی است که کمیت هیچگاه روی کیفیت کارش تاثیرگذار نبوده است. صحت در مقام کارگردان نیز اواسط دهه ۸۰ با مجموعه‌ «چارخونه» کار خود را در سیما آغاز کرد اما اواخر این دهه بود که با مجموعه «ساختمان پزشکان» اثری موفق خلق کرد.

سروش صحت طی دهه ۹۰ نیز مجموعه‌های نسبتا موفقی ساخت. «پژمان» با حضور پژمان جمشیدی و سام درخشانی آغازگر درخشش او در دهه پیش بود و «لیسانسه‌ها» و «فوق لیسانسه‌ها» اوج کار در نیمه دوم دهه ۹۰ محسوب می‌شدند. او در مقام نویسنده بیشترین همکاری را با مهران مدیری داشته است.

جدی نگیرید!

انسان هزاره سوم، تفاوتی ندارد کجای گیتی باشد، تا آنجا اسیر روزمرگی‌ها شده که کمتر بین خود و کائنات ارتباطی فلسفی و عرفانی می‌یابد. اما چه اتفاقی برای انسان مدرن افتاده؟ چرا در روزگارانی که دانش بشری با سرعتی به قاعده سرعت نور، توسعه می‌یابد و تکمیل می‌شود، او تنهاتر و منزوی‌تر از هر زمانی است؟ شاید یک لحظه درنگ، یک آن در پی یک چرایی زندگی رفتن، اصلا یک لحظه تفکر او را نجات دهد!… چرا آمدم؟ چطور آمدم و کجا می‌روم؟ انسان دیگر با این سه پرسش خود را روبرو نمی‌بیند و این شاید اوج تراژدی او باشد. حزن‌انگیزتر از انزوایش و خوفناک‌تر از تنهایی‌اش. سروش صحت، کارگردان، نویسنده، بازیگر و مجری سیمای ایران، با داستانی کوتاه این گمراهی را هویدا می‌سازد…

خیابان کیپ‌کیپ بود و ماشین‌ها از جای‌شان تکان نمی‌خوردند. مردی که عقب تاکسی نشسته بود، گفت:«این ترافیک دیگه داره دیوانه‌مون می‌کنه» زنی که کنار مرد نشسته بود، گفت:«قبلا فقط صبح‌ها و غروب‌ها ترافیک بود، حالا دیگه همه‌اش ترافیک داریم، صبح، ظهر، عصر، شب، نصفه شب..» راننده گفت:«حالا کاش هوا خوب بود… فکر کنید همه‌اش تو ترافیک باشید، هوا هم آلوده باشه.» مردی که عقب تاکسی نشسته بود، گفت:«تازه هنوز اول آلودگیه، بذارید زمستان بشه دیگه نفس نمی‌تونیم بکشیم.» زنی که عقب تاکسی نشسته بود، گفت:«خدا بهمون رحم کنه» مرد میانسالی که جلوی تاکسی نشسته بود، به بیرون خیره شده بود و انگار صدای بقیه مسافرین تاکسی را نمی‌شنید. زنی که عقب تاکسی نشسته بود از مردی که جلو نشسته بود و بیرون را نگاه می‌کرد، پرسید: «شما رو ترافیک و آلودگی هوا اذیت نمی‌کنه؟» مرد لحظه‌ای مکث کرد و بعد گفت: «من دو تا توده توی ریه و طحالم پیدا شده، دارم میرم جواب آزمایش‌هاش رو بگیرم، ببینم چیه.»

یاسر سماوات

انتهای پیام/

 

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است