روزنامه صبا

روزنامه صبا

میثم کزازی:

ریسک ساخت فیلم‌هایی نظیر «شین» بالاست


نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «شین» با بیان اینکه داستان این فیلم واقعی بود معتقد است که ریسک ساخت فیلم‌هایی نظیر «شین» بالاست.

فیلم سینمایی «شین» به نویسندگی و کارگردانی میثم کزازی که بعد از سه سال و نیم، فرصت اکران یافته و روی پرده سینماها رفته است، از یک قصه‌ واقعی وام گرفته و با چاشنی خوف و دلهره فضای متفاوتی را پیش روی تماشاگرش می‌گشاید. قصه این فیلم بر مدار این حقیقت که «اثر ظلم در جهان باقی‌ می‌ماند و همیشه فرصت کافی برای جبران در اختیار نداریم»، پیش می‌رود و در ادامه راز خانوادگی اهالی یک خانه قدیمی را برملا می‌کند که دردسرهایی را برای آنها به وجود آورده است. با میثم کزازی نویسنده و کارگردان و فخرالدین صدیق‌شریف بازیگر این فیلم گفتگو کرده‌ایم که در پرونده امروز روزنامه صبا می‌خوانید.

میثم کزازی، فیلمساز جوانی است که تجربه ساخت یک تله‌فیلم -با عنوان «نقطه سر خط» که اواخر دهه هشتاد از شبکه پنج سیما پخش شد- و همچنین فیلم سینمایی «چه زود عادت می‌کنیم» -که برنده جایزه بهترین کارگردانی از فستیوال ورونای ایتالیا شد- را در کارنامه هنری خود دارد و در سومین تجربه فیلمسازی خود فیلم «شین» را روی پرده سینماها دارد که فضای متفاوتی را در ژانر دلهره‌آور به تصویر کشیده است. در این فیلم در کنار غزاله نظر و علی شادمان جمعی از بازیگران پیشکسوت سینمای ایران از جمله جمشید هاشم‌پور، محمود پاک‌نیت، آتش تقی‌پور، حسین عابدینی، محمود بصیری، هوشنگ توکلی، زنده‌یاد سیامک اطلسی و فخرالدین صدیق‌شریف ایفای نقش می‌کنند و شهاب حسینی نیز علاوه بر ایفای یک نقش کوتاه به عنوان تهیه کننده و مشاور کارگردان در این فیلم حضور دارد و کار انتخاب بازیگران را نیز با توافق کارگردان برعهده داشته است.

چگونه به قصه فیلم «شین» با این فضای دلهره‌آور رسیدید؟ آیا دغدغه تجربه‌کردن ژانری متفاوت شما را به این سمت سوق داد؟

داستان این فیلم واقعی بود ولی دغدغه ما ساختن یک فیلم دلهره‌آور و یا در لحظاتی ترسناک نبود. صرفا بستر قصه این امکان را می‌داد که چاشنی این فیلم را متفاوت‌تر انتخاب کنیم. موضوع اکثر فیلم‌ها در حال حاضر پیرامون اعتیاد و خیانت می‌چرخد و خواستیم بییننده کمی از آشپزخانه تولید شیشه و فضای خیانت فاصله بگیرد و فضای متفاوت دیگری را تجربه کند! این قصه آدرس‌هایی را به ما می‌دهد که می‌توانیم از چاشنی دلهره هم استفاده کنیم چون قصه واقعی بود و همین بیشتر جذب‌مان کرد. این قصه یک زیر متن بسیار محکم داشت با این مضمون که اثر ظلم در جهان باقی می‌ماند و همیشه برای جبران کردن وقت نداریم و کل قصه، خطی را داشت که برجسته بود.

ژانر وحشت یا سینمای دلهره در سینمای ایران اخیرا مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته است اما  چرا فیلمسازان با توجه به جذابیت‌های این ژانر کمتر سراغ آن می‌روند؟

ما هر کدام اصالتاً اهل یک شهر و استانی هستیم اما در وهله اول لهجه‌مان را پنهان می‌کنیم و لباس محلی خود را قطعاً نمی‌پوشیم. همه شکل هم حرف می‌زنیم و شکل هم لباس می‌پوشیم، همه از یک مدل جراحی بینی استفاده می‌کنند یا یک مدل لباس که مد می‌شود استفاده می‌کنند و برای همین فیلم‌های ما هم شکل هم است. مثلا اصغر فرهادی مدلی فیلم می‌سازد و بعد بیست تا شبیه آن ساخته می‌شود و مخاطبان هم به همین دلیل نمی‌توانند فضاهای متفاوتی را تجربه کنند. همه ازمسخره‌شدن می‌ترسند و ممکن است که بیننده هم پس بزند اما با این وجود هیچ اشکالی ندارد… ما ریسک خودمان را کردیم تا فضای متفاوتی را در فیلمسازی داشته باشیم. در سینمای ما فرمول موفقیت و پول سازی ثابت است. ولی مگر قصه های ما فقط همین‌هاست؟ این توهین به مخاطب است حتی اگر فیلم کمدی شصت میلیاردی هم بسازند می‌بینیم که مجموعه و گلچینی از شوخی‌های فیلم‌های قبلی را در فیلم جدیدشان گنجانده‌اند و باز هم میلیاردی می‌فروشند چون مخاطبان گزینه دیگری برای تماشا ندارند. من نمی‌خواهم ادعا کنم فیلم خوبی ساخته‌ام ولی حداقل تلاش کرده‌ام فیلم متفاوتی بسازم. این یک واقعیت است که عمده فیلم‌های حال حاضر سینمای ایران یا زیر پوست شهر می‌گذرد که حول چاقوکشی، خیانت و اعتیاد است یا کمدی‌هایی است که خانواده‌ها و یک پدر و دختر شرم می‌کنند کنار هم آن را تماشا کنند. اگر به ما اعتماد کنند و مخاطب حمایت کند ما هم می‌توانیم سراغ فرمول‌های پول‌ساز نرویم و فیلم‌های متفاوت‌تری بسازیم و با حمایت مخاطبان است که ما می‌توانیم به شکل حداقلی به بقایمان ادامه دهیم و سبد متنوع‌تری از فیلم‌های متفاوت را پیش روی او قرار دهیم و به شعور و چشمان مخاطبان هم احترام بگذاریم.

چطور در ساخت فیلم به این ترکیب از بازیگران قدیمی رسیدید؟

قصه این فیلم در چهل سال پیش اتفاق می‌افتد و چون سن قصه بالاتر می‌رود ما از پیشکسوتانی استفاده کردیم که برایمان جذاب‌اند و تصمیم گرفتیم به این سمت حرکت کنیم. بازیگران بسیاری هستند که با آنها خاطره داریم از هوشنگ توکلی، جمشید هاشم‌پور و دیگرانی که همه پیشکسوتان ما هستند اما سینمای ما در حال حاضر فقط دست چند جوان بازیگر است که در همه فیلم‌ها حضور دارند. محمود بصیری در این فیلم نقشی را بازی می‌کند در حالی که ما چندین سال است که او را در هیچ فیلمی ندیده‌ایم. حدود ۱۰ سال بیکار بود و بعد از آن هم هیچ کس در این سال‌ها یادی از او نمی‌کرد. بازیگران فیلم را شهاب حسینی انتخاب کرد و من هم با این انتخاب‌ها کاملا موافق بودم چون نیتی که داشت کاملاً صحیح بود. در این فیلم دوربین به هر سمتی که می‌چرخد بازیگری را می‌بینیم که با او خاطره داریم نه بازیگرانی که همیشه در همه فیلم‌ها دیده می‌شوند.

چه چالش‌هایی در مسیر تولید این فیلم داشتید؟

جذب سرمایه برای این فیلم‌ها که ریسک تولید و اکران آن بالاست کار بسیار سختی است. فیلم‌های کمدی کف فروش و تضمین فروش دارند  و برای همین در جذب سرمایه به مشکل برنمی‌خورند. من مشکل جذب سرمایه را داشتم که خدا را شکر حل شد، فیلم به سرانجام رسید و توانستیم در این وانفسا اکران عمومی بگیریم.

شما علاوه بر کارگردانی، نویسندگی فیلمنامه را هم خودتان بر عهده داشتید، درباره اهمیت فیلمنامه در مسیر فیلمسازی بگویید و این که سینمای ما به لحاظ فیلمنامه‌نویسی در چه شرایطی است؟

 ما آغوش‌مان به روی فیلمنامه‌های خوب همیشه باز است و فکر می‌کنم تنها راه نجات سینمای ما فیلمنامه خوب است. روی بیلبوردهای تبلیغاتی عکس بیست تا بازیگر هست اما کسی دلش نمی‌خواهد آن فیلم را ببیند مگر این که کسی پیشنهاد کند و این از یک فیلمنامه خوب برمی‌آید. ما گنجینه‌های خوب و غنی از قصه‌ها در ادبیات و فرهنگ عامه خودمان داریم اما جای دیگری سیر می‌کنیم و زمان کافی برای نوشتن فیلمنامه‌ها صرف نمی‌کنیم. هر خواننده و موزیسینی گاهی  به طور مثال هر هشت سال، ده سال یک بار آلبوم بیرون می‌دهد و اثری ماندگار از خودش به جا می‌گذارد اما عده‌ای هر هفته یک آهنگ منتشر می‌کنند که به یاد نمی‌ماند. برای ارایه یک اثر هنری باید تجربه زیسته داشته باشیم، ایده‌ها چکش‌کاری شود و خوب پخته شود و بعد به مخاطب ارائه کنیم. نمی‌شود که هر سال در جشنواره فیلمی داشته باشیم ولی برخی دو تا فیلم هم می‌سازند و این تعجیل روی کیفیت کار اثر می‌گذارد. معتقدم باید قصه یک فیلم محکم باشد و یکی از چاره‌هایش اقتباس از گنجینه‌های ادبیات خودمان است که با این اقتباس می‌دانیم که حداقل نگین انگشتری ما درست و صحیح است.

مخاطب چه جایگاهی در مسیر فیلمسازی شما دارد؟ ترجیح می‌دهید طیف وسیعی از مخاطبان عام داشته باشید یا آن که فیلمی بر اساس دغدغه‌های شخصی خود بسازید، هر چند مخاطب آن خاص یا اندک باشد؟

این یک بحث بنیادی و فلسفه زندگی هر آدمی است که با هنر و انتشار یک اثر هنری سروکار دارد. تصور کنید رستورانی که گوشت فاسدی را برای مشتریانش سرو می‌کند، هر کسی این گوشت فاسد را مصرف کرده باشد قطعاً مسموم می‌شود و چنین رستورانی هم به عنوان جریمه پلمپ می‌شود. اما بسیاری از خروجی‌های فرهنگی ما که خوراک فرهنگی فاسد برای مخاطبان سرو می‌کنند که اثر نامطلوب آن هم چند روزه از بین نمی‌رود بلکه در درازمدت این آثار نامطلوب در ذهن مخاطب بر جای می‌ماند و چنین مراکزی نه تنها جریمه نمی‌شوند بلکه همچنان به کار سودآورشان ادامه می‌دهند. هنرمندان یک اصل را در زندگی خود دارند که ما می‌میریم اما آثار فرهنگی و هنری ما اعم از کتاب‌ها، فیلم‌ها و … برای مخاطبان باقی می‌ماند. بنابراین همه ما برای مخاطب کار می‌کنیم، اما این که چه خوراکی برای مخاطب فراهم می‌کنیم بسیار مهم است.

شرایط اکران تاکنون چطور بوده است؟

خدا را شکر گروه پخش زحمت خودشان را می‌کشند اما در این شرایط همیشه آن چه که دلمان می‌خواهد، کمتر اتفاق می‌افتد. ما بیشتر از سیصد فیلم اکران نشده درایران داریم که به خاطر کرونا در نوبت اکران مانده‌اند و با این شرایط نمی‌توان توقع بیشتر از این داشت و باید در همین حد که فیلم به اکران رسیده و چند سالن سینما به آن اختصاص یافته است، خوشحال باشیم. لذت‌بخش بودن تماشای فضاهای سینمایی این است که در سالن سینما اتفاق بیفتد و به طور کلی جای دیدن هر فیلمی سینماست. اما چاره‌ای نیست و فیلم‌ها در مسیر اکران به اکران آنلاین و شبکه نمایش خانگی هم می‌رسند.

فیلم بعدی در چه حال و هوایی و یا ژانری خواهد بود؟

اگر بازخورد خوبی از فیلم «شین» بگیریم، ممکن است فیلم بعدی را هم در همین فرم و فضا پیش بروم و ممکن هم هست که به طور کلی فضای متفاوتی را تجربه کنم اما در نهایت قصه تعیین کننده است و در حال حاضر قصه‌ای که برایم تکان‌دهنده باشد، نیست. برای نوشتن فیلمنامه هم اصرار و الزامی ندارم که خودم حتما آن را بنویسم و به هر حال کارگردان همیشه هر قصه‌ای را باید از فیلتر ذهنی خودش عبور بدهد و همیشه یک نسخه بازنویسی شده کارگردان هم وجود دارد.

فاطمه حمیره

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است