چهره روز؛
فرجام نیک فرجاد
جلیل فرجاد در سال 1361 و پس از انقلاب اسلامی، با مجموعه تلویزیونی «اولین بار که در انقلاب شرکت کردم» مقابل دوربین رفت.
روزنامه صبا – ۱۲ روز مانده به پایان سال ۱۳۳۰ هجری خورشیدی بود که در مرند دیده به جهان گشود. هجدهم اسفندی که اگر در تاریخ دنبالش بدوید، به روز تاجگذاری نادرشاه افشار به سال ۱۱۱۴ خواهید رسید.
جلیل فرجاد ۱۸ اسفند ۱۳۳۰ در مرند آذربایجان شرقی به دنیا آمد اما خیلی در این شهر خوش آب و هوا ماندگار نشد و تنها ۷ بهار بعد با خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد تا در پایتخت به مدرسه برود. هر بازیگری، لحظه شورانگیزی در زندگی خود دارد. همان آنی که شیفته حرفهای میشود که در آیندهای دور یا نزدیک، انتظارش را میکشد. این لحظه درست در ۱۰ سالگی برای فرجاد اتفاق افتاد. روزی که با خانوادهاش در یکی از سینماهای لالهزار، فیلم «سنگام» را دید.
خاطرش نمیآید تا امروز که از ۷۰ هم عبور کرده، این فیلم را چندبار دیگر دیده است. این ربطی به سن و سالش هم ندارد. شمار تماشای این شاهکار سینمای هند از دستش خارج شده است. برای رسیدن به عشقش اما باید چند سال صبر میکرد تا وارد دبیرستان میشد و آنجا خود را در قامت بازیگر تئاتر میدید. بعد از دیپلم هم مثل همه جوانها باید به اجباری میرفت. فرجاد اما آنجا هم از بازیگری غافل نماند. سربازی هم درست مثل دبیرستان و دبستان مثل برق و باد تمام شد تا او بی درنگ کار خود را در پشت صحنه تئاتر آغاز کند. سال ۱۳۶۱ و پس از انقلاب اسلامی، او با مجموعه تلویزیونی «اولین بار که در انقلاب شرکت کردم» به کارگردانی محمد دیهیمی مقابل دوربین رفت. نخستین فیلم سینماییاش اما «بازداشتگاه» اثر کوپال مشکوت بود. فیلمی در مطلع تغزل سینمای دفاع مقدس ایران که فرجاد در آن با بازیگرانی برجسته مانند محمد مطیع و جمشید هاشمپور هم بازی شد. «شب مکافات» به کارگردانی فرامرز باصری و «سیاه راه» کار دیگری از کوپال مشکوت دو فیلمی بودند که جلیل فرجاد سال ۱۳۶۳ در آنها به نقش آفرینی پرداخت. یک سال بعد اما استعداد واقعی او در سینمای ایران با حضور در نفش اول فیلم پربیننده و ماندگار «توهم» به کارگردانی و نویسندگی سعید حاجیمیری شکوفا شد.
فیلمی درباره دو عضو یکی از گروهکهای منافقین که در خانهای تیمی حضور دارند و گمان میکنند نیروهای کمیته انقلاب اسلامی آنها را محاصره کردهاند. آنها صدای خالی کردن تیرآهن کارگران ساختمانی را با صدای شلیک گلوله اشتباه میگیرند و در طول فیلم این اشتباه بصری و شنیداری چندبار تکرار میشود تا توهمشان تکمیل شود. فرجاد با این فیلم به ستارهای درخشان در سینمای ایران تبدیل شد. تا آنجا که ابراهیم حاتمی کیا یک سال بعد نقش اول فیلم «هویت» را به او هدیه کرد. نقش آفرینی فرجاد در این فیلم نیز تحسینبرانگیز بود و به یقین «توهم» و «هویت» را باید فیلمهایی ذکر کرد که این بازیگر مستعد را به سینما و تلویزیون ایران بیش از پیش شناساندند. فرجاد سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد تا صاحب دو دختر شود که دست بر قضا هردو هم از بازیگران خوب چند دهه بعد شدند.
بازی در مجموعه تلویزیونی «مخمصه» که این روزها از شبکه آی فیلم نیز روی آنتن میرود و حضور در نقش برادرزن «آقای شهریاری» که در کابوسهای شخصیت اصلی (سعید امیرسلیمانی) یا در خیالاتش در اصل نقش وجدان او را بازی میکرد، هنرمندی دیگری از او در سیمای ایران محسوب میشد. با وجود استعداد بالایی که داشت، جلیل فرجاد از آن دست بازیگرانی است که با گذشت زمان جای مطرح شدن، بیشتر خود را از عوالم سینما و تلویزیون کنار میکشیدند. هرچند مارال و مونا بعدها جور پدر را به خوبی کشیدند و با نقشآفرینیهای متعدد خود به بازیگرانی نسبتاً موفق در سینما و سیمای ایران بدل شدند. حالا اینکه دلیل کمکاری فرجاد چه بود و چرا بازیگری که میتوانست سالها در آسمان سینمای ایران بدرخشد، علاقه چندانی به این مقوله نداشت، بیشتر به درونیات و تفکر خود فرجاد برمیگردد.
او چند سال پیش در گفت و گو با خبرگزاری میزان، زمانی که با این سوال روبرو میشود که چرا در سالهای اخیر کم کار شده ، میگوید:«دیگر نقش خوبی برای بازیگران پیشکسوت و نسل میانی سینما نوشته نمی شود که من بخواهم در اثری خوب به ایفای نقش بپردازم. سالهای متمادی از عرصه سینما دور هستم و برای بازی در آن دلتنگ شدهام. هر بازیگری دوست دارد که خود را بر پرده سینما ببیند و برای دیدن خودم روی پرده سینما دلتنگ شده ام. دیگر دوست ندارم در مورد وضعیت بازیگری سینما نظر بدهم زیرا دیگر برای من هیچ اهمیتی ندارد. اگر کار خوبی پیشنهاد شود بازی میکنم و اگر نشود هم نه. من نمیتوانم دنبال نقش بروم و هر روز در هر دفتر سینمایی به دنبال حضور در آثار باشم…یک زمانی بود که از ما برای حضور در آثار سینمایی دعوت میشد و ما برای بازی حق انتخاب داشتیم اما در حال حاضر روابط، خودی و ناخودی و برخی اتفاقات باعث شده تا فقط برخی امکان حضور در سینما را داشته باشند.
فرجاد با اشاره به حضور دوباره خود در تئاتر خاطرنشان کرد: در حال حاضر شرایط روحی خوبی برای بازی ندارم و ترجیح میدهم که کاری را قبول نکنم. نقشهای پیشنهادی اینقدر کوچک هستند که برای من بازیگر هیچ انگیزه ای برای کار باقی نمیگذارند…» به هر ترتیب جلیل فرجاد بازیگری بود که شاید تا سالیان با همان نقشآفرینیهای جاودانش در «توهم» ، «هویت» ، «دست نوشتهها» ، «جان سخت» در یاد دوستداران قدیمی سینما بماند و نسل دهههای ۶۰ و ۷۰ او را با مجموعههایی مانند «آپارتمان» و «باغ گیلاس» به خاطر آورند. به هرحال فرجاد مانند نویسندگانی که تنها یک یا دو کتاب ماندگار دارند، به نظر فرجام نیکی در سینما و تلویزیون ایران دارد.
«توهم»، پارادوکسی دوستداشتنی
دهه ۱۳۶۰ زمانی بود که گروهکهای منافقین دست به جنایات متعددی در کشور زدند. بمبگذاریهای پیاپی و مبارزات مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی، کشتار مردم و سرانجام ایستادن کنار بعثیها و صدام حسین، دشمن این آب و خاک، خیانتها و جنایاتی نابخشودنی بود. در همان آوان، سینمای ژانر انقلاب اسلامی که اغلب فیلمهایش به نمایش بی کفایتیهای دوران پهلوی و مبارزات مردم ایران اختصاص داشت، شروع به تولید فیلمهایی با موضوع منافقین نیز کرد. «توهم» یکی از این آثار بود. فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید حاجیمیری که یکی از نخستین آثار سینمای ایران با چنین مضامینی محسوب میشد.
داستان درباره دو عضو گروهکی از منافقین در خانهای تیمی است که جلیل فرجاد نقش اول این فیلم را بازی میکند. درونمایه فیلم بر پوچ بودن تفکرات منافقین تاکید دارد و حاجیمیری این موضوع را در قالب توهم شخصیتهای فیلم به صحنه درآورده است. آن دو که در خانه تیمی خود ابتدا صدای خالی کردن تیرآهن کارگران ساختمانی را با صدای تیراندازی ماموران کمیته انقلاب اسلامی اشتباه میگیرند. فرجاد با نقش آفرینی بی بدیلش انزوای منافقین را بیان میکند.
آنجا که این انزوا به ترس و توهم میانجامد و او وانت هندوانه فروش را با نفربر سربازان اشتباه میگیرد. محمدرضا عالی پیام، بازیگر نقش مکمل فرجاد اما میانه این کشاکش به بنمایه سازمان منافقین تردید میکنند. دیالوگ این فیلم نیز، آن هنگام که فرجاد با گلوله او را از پا درمیآورد ماندگار است:« اینا….اینا همش توهم ما بود…»
یاسر سماوات
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است