پرونده روزنامه صبا درباره ادبیات جهان و فیلم فارسی
ملازم در دنکیشوت و یاور قهرمان در فیلمفارسی
فیلمفارسی ایرانی بعد از کودتای 28 مرداد در ایران توسط چند شرکت سینمایی شکل گرفت.
روزنامه صبا – سانچو، کیست و چه ویژگیهایی دارد؟ سانچو، در رمان دنکیشوت متولد میشود، ازدل قصهای کهن درادبیات جهان، ظهورآن درفیلمفارسی ایرانی من را بر آن داشت تا مولفه های سبکی این کاراکتر بامزه را جستجو کنم، اویی که همیشه هست و دیده نمیشود.
دنکیشوت اثر میگل دوسروانتس، از کشور اسپانیا دردو بخش به زبان اسپانیایی نگاشته شدهاست. سروانتس بخش اول دنکیشوت را در زندان نوشت. این بخش نخستین بار در سال ۱۶۰۵ میلادی و بخش دوم در سال ۱۶۱۵میلادی چاپ شد. این کتاب از آثار بزرگ ادبی جهان و همچنین یکی از کتابهای مقدس اسپانیا به شمار میرود. کتابی که با وجود کهن بودن، درونمایه منحصر بهفردی دارد، به همین دلیل است،که مخاطبین و علاقهمندان بسیاری را از دیر باز تا کنون با خودش همراه کردهاست.
دنکیشوت، زبانی باستانی و کهن دارد. که درمقایسه با زبان ساده و کنایه آمیز روستائیان آن زمان، شکاف عمیق دو فرهنگ متفاوت را درکنارهم نشان میدهد، و علاوه برآن اختلافهای طبقاتی، سطحی و اجتماعی این دو طبقه را نیز به رخ میکشد. که همه اینها نشان از یک تزلزل عمیق فرهنگی و اجتماعی دارند. این اثر نمایشی از سلحشوری متوهم و از قافله جا مانده است، که به دلیل کهنگی افکارش توان مبارزه با نظامهای ویرانگر مسلط در زمان خود را ندارد. و درنهایت در هیئت یک قهرمان شکست خورده با آن خداحافظی میکند.
تاثیر درون متنی و برون متنی دن کیشوت و فیلمفارسی
فیلمفارسی ایرانی از دهههای بیست و سی- در سالهای ۱۳۲۱ بعد از کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط چند شرکت سینمایی شکل گرفت، این آثار به زبان فارسی تولید میشد، و یک سینمای تجاری عامهپسند به حساب میآمد. از آثار شاخص این سبک میتوان به گنج قارون، چرخ وفلک، سلطان قلبها، قیصر و… اشاره کرد. این سبک از سینما در دهههای چهل و پنجاه به اوج رسید. این آثار پیشتر با مضمون فاصلههای طبقاتی، اجتماعی و فرهنگی تولید میشدند، و دارای قهرمانهایی از طبقه متوسط و یا فرودست جامعه بودند که برعلیه نظام سلطه به واخواهی و یا اعتراض برمیخواستند.
در این میان وجود یک نقش مکمل همراه و موافق قهرمان از میان فرودستترین طبقه اجتماعی لازم بود تا قهرمان با همراهی او بتواند کمی از سختیها و مرارتهای مسیر قهرمانیاش بکاهد، با صدایی که عمدتا از جنس مردم بود . صدایی که مردم او را می شناختند، دوستش داشتند و با خلبازیهای او درام سرزندهتر و شادابتر میشد. این نقش در فیلمفارسی عمدتا با شخصیتهای بذلهگو که مشکل زبانی و یا رفتاری داشتند قوام پیدا میکرد.
شوالیه ای در دل تاریکی
قهرمان رمان دنکیشوت شخصی از طبقه متوسط، نیمه مرفه است. او با جامعه کنونی خود درستیز و تغییرات نظام ساختاری را بر نمیتابد، جامعهای که روحیه شوالیهگری را به اسطورهای تاریخی بدل کرده، حالا دنکیشوت متولد میشود تا دوباره آن را زنده کند، او اموال خود را میفروشد تا با پول آن کتابخانهای حجیمتر از کتابهای مورد علاقهاش داشته باشد، او خود را مدت زیادی در کتابخانه میان اسطورههای کهن و شوالیهها حبس میکند، تا اینکه روزی در مرز جنون و خیال خود را چون شوالیهای میبیند، که باید بر علیه تاریکی اقدامی جدی کند. این امر میتواند یک وضعیت نمادین از انسان تنهایی باشد، که در جامعهای گرفتار آمده که با سنت عدالت خواهی که درکودکی به او دیکته شده و آرمان شهر ذهنی که برایش ساخته اند، در تعارض است. و درنهایت میل به سکنی گزیدن و انزوا طلبی ازاین جامعه او را به ورطه نابودی و رویا میکشاند.
این تعریفی بود از جامعهای که قهرمان سروانتس در آن زیسته، جامعهای که در آستانه فروپاشی فرهنگی است. و در این میان طبقه فرودست قربانی جدالهای سیاسی و اقتصادی آن هستند. قهرمانهای فیلمفارسی نیز نمایندهای از طبقه متوسط و اگاه اجتماع هستند که با حفظ شرافتهای فردی و انسانی دست به انتقام میزنند.
اشخاصی مانند سانچو پانزا
سانچو پانزا کوتاه قد و چاق است. او یک دوست و یاور فداکار است، او دغدقه هایی از جنس عامه مردم دارد، او در زندگی زناشویی به سبب تامین نکردن نیازهای مالی خانواده، شکست خورده، قبل از دنکیشوت ارباب او زنش بوده، یعنی او همیشه نیاز به ارباب دارد این طبیعت زندگی اوست. در بخش اول رمان، سانچو به دنبال فرمایش همسرش، به دنبال پول است و با هدف مادی با قهرمان همسفر میشود، اما در ادامه بهصورت خود خواسته و خسته از زندگی پوچ خود، عاشق این ماجراجویی و سفر در رویاهای قهرمان محبوبش میشود و به این شکل دنکیشوت و سانچو پانزا نمایشی از ارباب و بردهای میشوندکه تا پایان داستان مکمل یکدیگرند.
در فیلم چرخ و فلک، ساخته صابر رهبر، که محصول سال ۱۳۴۶ است، محمدعلی فردین با نام مستعار ممل از دل یک زندگی تاریک برمیخیزد، او در کودکی تحت فشارهای اجتماعی، برای تامین سلامتی مادرش توسط فردی زورگو اجیر شده و کارش به جیب بری و زندان میکشد. در زندان با شخصی به نام رضا دوست می شود، رضا هم فردی از طبقه فرودست اجتماع است، او در خدمت اربابش، یعنی ممل است. و بهخاطر همراهی با او دست به هر کاری میزند، المانهای تقابلی این دوشخصیت در مسیر و سفر داستانی، کاملا ما را به یاد تقابل رفتاری دنکیشوت و سانچوپانزا در رمان سروانتس میاندازند، و میتوان ردپای این منبع الهام را در پیدایش این ملازم و همراه قهرمان درفیلمفارسی ایرانی پیدا کرد.
نشانه های درون متنی و برون متنی سانچو وار
این شخصیتها از نظر فیزیکی نسبت به قهرمان داستان، یا همان اربابشان دچار نقصهایی هستند، معمولا قد کوتاهتر و با فیزیک اندامی نامناسبتر ظاهر میشوند. سانچو پانزا قدکوتاه خپل، سوار برالاغ در مقابل دنکیشوت قد بلند با اندامی کشیده و سوار براسب قرار میگیرد. اختلالاتی نیز درتکلم و بیان دارند که درست درمقابل بیان رسا و محکم قهرمان قرار میگیرند. در فیلم چرخ وفلک رضا با لهجه و بیان مشکلدار و لباس مندرس در مقابل بیان قوی و آوازخوانی قهرمان و خوش پوشی او قرار میگیرد. این قائده به این شکل است که باید قهرمان از نظر نمای دیداری و شرایط فیزیکی و جسمانی نسبت به ملازم برتری فاحش داشته باشد، و یا به طور کامل در تضاد باهم باشند.
فردی خارج از تفکر
این اشخاص احمقنما هستند و به این ویژگی خود افتخار میکنند. آنها در برخورد با مسائل اعتقادی و جهانبینی به دنیای پیرامون، کاملا با این بیت همخوان هستند؛ بزن بر طبل بیعاری که آن هم عالمی دارد.
سانچو به طور تمام قد چندین بار اعلام میکند که هیچ نظری درباره هیچ چیز ندارد و اصلا نمیداند و نمیفهمد که چه چیز واقعی و یا غیر واقعی است، درست مثل رضا که که انگار اصلا نمیداند که چه چیز درست یا نادرست است ؛ جیب بری با قاچاق مواد برایش فرقی ندارد و تنها از موضعی که اربابش میگیرد دفاع میکند و برای تحقق اهداف اربابش هرکاری میکند، بدون آنکه فکر کند، این دست از افراد میتوانند نمادی از مردم عام و اکثریتی باشند که چون قدرت تفکر و یا حوصله فکر کردن ندارند برای تحقق رویایی دیگران گام برمیدارند، آنها سادهدلان مهربانی هستند که تشخیص مرز خوبی از بدی و درست از غلط برایشان دشوار است و عامدانه یا غیر عامدانه وارد حوزه تفکر نمیشوند.
دست گیرند و دست بخشنده
سانچو به دنبال فرمانروایی یک جزیره است و رضا در چرخ و فلک به دنبال خریدن یک اتومبیل کادیلاک، اما براحتی از خواستههای خود صرف نظر می کنند، چرا که اهل مال اندوزی نیستند، همان طور که سانچو در نهایت به خانوادهاش میگوید: راجع به اون جزیره حرف نزنید اونجا مفت نمیارزید. که نشان از اهداف کوتاه مدت و غیر عمیق او دارد و همین امر دلیلی میشود تا زندگی خود را صرف قهرمان کنند.
اهل شادیهای دنیایی
این اشخاص به دنبال لذتهایی ساده در زندگی روزمره هستند، از فضایل اخلاقی یا اصلا برخوردار نیستند و یا خیلیکم، تنها فضیلت اخلاقی بارزشان معرفتی است که در همراهی با قهرمان خود را نشان میدهند، که برای آن حتی ممکن است جان خود را به خطر بیندازند. سانچو معترف است که ترسو است، شجاع نیست به سرعت با زنان گرم میگیرد، غذا خوردن را دوست دارد. رضا نیز چشمچران است، به دنبال خوشگذرانی است واز ماشین سواری و… لذت میبرد.
بذله گو یی و طنازی
مهمترین ویژگی این شخصیتها، این است که با احمق بازی، مایه طنز درام را فراهم میسازند، و نقش سرگرم کنندگی و بیان بعضی شکافهای فلسفی داستان را با اتکا به لودهبازی و سادهگویی فراهم میکنند.که گاهی سخنان کنایه آمیز و دوپهلویی هم به زبان میآورند.
همراه همیشگی
این شخصیت نزدیکترین شخص به قهرمان است، حتی گاهی از معشوقه قهرمان بیشتر، او تا پایان درام با قهرمان میماند، حتی گاهی آنقدر نزدیک به قهرمان هستند، که تنها کس برای کمک کردن به قهرمان به شمار میروند، و یا از فرط صمیمیت بر سرقهرمان داد بزنند، چرا که کاملا در دنیای زندگی داستانی و یا رویایی قهرمان غرق شده و دیگر میلی به بازگشت به زندگی خودشان را ندارند. سانچو درپایان سفر به دن کیشوت می گوید: همون آش و همون کاسه
بازم همون زندگی گند و نکبتی…
سفرماجراجویانه
این شخصیتها همیشه در سفر ماجراجویانه که تحول قهرمان را در سیر حوادث نشان میدهد، با او همراه میشوند، آنها از ابتدا تا انتها حضور دارند، نقش این تحول را بهصورت خیلی کمرنگ میتوان روی آنها هم دید، ولی به طور کلی از سفر و ماجراجویی لذت میبرند، چرا که زندگی ساده و بی اتفاقی دارند.
دکتر احمد عزتی پرور مدرس دانشگاه در حوزه ادبیات تطبیقی جهان درباره این موضوع به خبرنگار صبا گفت : دن کیشوت از رسته کمدیهای ساتیر، است که نقد کمیک و طنزآمیز میکند. سروانتس در کتاب دنکیشوت مجموعه نظامهای اشرافیگری فئودالیستی را به نقد میگیرد که در زمان به روی کار آمدن طبقه متوسط بورژوازیی نظام ارباب و رعیتی فئودالیته خود را حفظ کردهاند. دنکیشوت برای جنگ با نظام مستبد اهرمی متوهمانه را اختیار کردهاست.
وی افزود: این اثرکمیک اشاره به انسانهایی دارد که در توهم و نوستالوژیهای زمانهای گذشته خود اسیرند، و همین باعث شده همه آنها را احمق و متوهم فرض کنند و به سخره بگیرند. زنده نگه داشتن مصادیقی که دورهاش گذشته اما توسط بعضی هنوز حفظ میشوند برای دیگران بهصورت خندهآور جلوه میکند. مثل اینکه در روزگار امروز کسی خودش را رستم بداند، و قله دماوند را چون دیوی سپید انگاشته و به جنگ آن برود. در این راه دنکیشوت هیچ حامی و مویدی جز سانچو ندارد، سانچو نمونهای از معدود رعیتهایی است که جهانبینی ندارند و در تابعیت محض قهرمان داستان هستند، فلسفه مبتنی بردیدگاه عوامانه دارند مانند اعتقاد به سرنوشت، قضا و قدر و شانس. آنها آسمانجلهایی هستند که چیزی برای از دست دادن ندارند.
تفاوت در عمیق نشدن است
عزتیپرور با اشاره به اینکه ماجرای دنکیشوت طنزآمیز است، اما فیلمفارسی جدی است و به دنبال کارهای شدنی میرود، افزود: در فیلمفارسی قهرمان و ملازم یکی کمدی و دیگری جدی است، اما در دنکیشوت هر دوکمدی هستند. دنکیشوت اثری فاخر است که نقد اجتماعی و تاریخی و فلسفی از نظام فئودالیتی میکند. اما این نقد عمیق در فیلمفارسی وجود ندارد و صرفا جنبه سرگرمکنندگی دارند.
مخلص کلام
سانچو یک نمونه مرجع از یک شخصیت است، که با ویژگیهای کاملا تیپیکالی در رمان دنکیشوت توسط سروانتس پرداخته شدهاست، که با نگاهی دقیق میتوان ردپای او در آثار هنری زیادی از فیلمها ویا رمانهای بعد از خودش دید،که هر کدام به شکلی سانچووار ترسیم شدهاند و در مولفه های اصلی با این شخصیت اشتراک دارند، اما بهطور حتم از نظر تاریخی و تاخر، سانچو اولین نمونه از انسان های سادهدل و بیهدفی است که زندگی خود را وقف رویای دیگران کردهاند، و نمادهایی زیادی نیز از این اشخاص به طور کل در جامعه با عنوان حزب باد و عوام دیده میشوند.
از دیگر نمونههای این شخصیت در سینمای پس از انقلاب میتوان به استفاده خلاقانه آن در سریال یاغی اشاره کرد، دوستان جاوید که در این سریال به شکل یک اکیپ همیشه همراه قهرمان به نمایش درآمدند، در تمام طول داستان نقشی سانچووار برای قهرمان داشتند، و تمامی مولفههایی که به آنها پرداخت شد، در دوستان جاوید دیده میشود.
سمیه نجفی خاتونی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است