چهره روز؛
ناصر تقوایی؛ مردی که خواستن را در سکوت فریاد زد
ناصر تقوایی از کارگردانانی است که با فیلمهایی که نساخت حسرت دردلم کاشت و خواستن را در سکوت فریاد زد.
روزنامه صبا – تیر ماه در صور فلکی در برج سرطان است وآغاز وزش بادگرم و سوزان در سرزمینی که در همسایگی با صحراهای بزرگ و سوزان نظیر صحرای بزرگ عربستان و عراق است و شدت آن از تیر ماه آغاز و تا شهریورماه ادامه دارد ، نشان ازآغاز اولین ماه فصل گرما است. اما گرمای وجود ناصرکه در روز ۲۱ تیرماه ۱۳۲۰ در شهر باصفای آبادان پا به این دنیا میگذارد، برای خانواده تقوایی شادی و شعف مضاعفی به همراه دارد، تا جایی که گرمای ۵۰ درجه این شهر پرازحوادث تاریخی را مطلقا احساس نمی کنند.
علی، پدرش کارمند اداره گمرک بود و به همین دلیل ناصر، ناگزیر به همراهی پدر برای اقامت در شهر بندرلنگه میشود. او که دانشآموخته دبیرستان رازی آبادان است از همان سالهای نوجوانی علاقهاش به سینما و ادبیات را نشان میدهد. و بدون آنکه بداند در آینده جزو تاثیرگذارترین کارگردانان سینمای ایران میشود، وارد عرصه سینما شد.
در کارنامه فیلمسازی تقوایی ۶ فیلم بلند و یک اپیزود از فیلم بلند (اپیزود «کشتی یونانی» از مجموعه قصههای کیش – ۱۳۷۷) دیده میشود، که سه تای آن را پیش از انقلاب و سه تا را پس از انقلاب ساختهاست.
ناصر تقوایی ازانگشت شمارکارگردانانی است که با فیلمهایی که نساخت حسرت را دردلمان کاشت تا بیاموزیم برای بهتر و درستتر و خلاقانهتر دیدن و نیز درک درست زمانه نباید به هر وضعیتی که تهی از خود و پوشالی می خواهدمان، تن بدهیم. تقوایی مردی که خواستن را در سکوت فریاد زد.
او خالق آثار موفق و ماندگاری در سینما و تلویزیون است. دراواخر دهه۴۰ تا۵۰ ودرکنارکارگردانان نوظهور و صاحب سبکی مانند مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی با آثار تأثیرگذار برجریان سینما وارد این عرصه شد. ازاین رودرشمارکارگردانان موج نوی سینما ایران قرار میگیرد. اوخون تازه و نگاهی جدید را در رگ و پی سینما ایران دمید. بهطوریکه میتوان تولد سینمای ایران پس از دوره ساخت فیلمفارسی را به او وکارگردانان همعصرش نسبت داد. او همچنین برنده جایزه پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو برای فیلم ناخدا خورشید در سال ۱۹۸۸ است.
چرا سینمای امروز کوتوله است
ناصرتقوایی قبل از سینما درهمان ایام نوجوانی عاشق ادبیات شد. داستان کوتاه مینوشت و به قول خودش فریفته شیوههای نوشدکه بعدها درنوشتن فیلمنامههای درخشان فیلمهایش به کمکش آمد. اما با وجود عشق به ادبیات دردوران دبیرستان ریاضی خواند. از دوران جوانی به سینما علاقهمند بود و یکی از عوامل فنی فیلم سینمایی خشت و آینه، ساخته ابراهیم گلستان بوده و برخی از قواعد فیلمسازی را با این فراگرفته است. او پیش از اینکه فیلمسازی را آغاز کند، به ساختن مستند روی آورده بود و ساخت مستندهایی با نامهای نانخورهای بیسواد، آرایشگاه آفتاب، تاکسیمتر، باد جن و فروغ فرخزاد را درکارنامه دارد.آغاز کار وی بهعنوان مستندساز نیز به اواسط دهه ۴۰ بازمیگردد.
اولین گام ناصر تقوایی در عرصه فیلمسازی حرفهای، فیلمی نامتعارف نسبت به جریان فیلمسازی مرسوم زمان خود بود. فیلم آرامش در حضور دیگران، با سرمایهگذاری تلویزیون ملی و ازدل سینمای دهه پنجاه ساختهشد. داستان فیلم از مجموعه واهمههای بینامونشان، نوشته غلامحسین ساعدی برگرفته شدهبود.
فیلم رویکردی درونکاوانه و انسانشناختی به زندگی یک نظامی پیر و انزوا گرا دارد و به تحلیل شرایط جدید اودر فضای آرام و کسالتبار خانوادگی میپردازد.آرامش درحضور دیگران اگرچه واکنشهای متفاوتی درمیان منتقدان سینمایی برانگیخت، اما دستاورد مناسبی برای ورود به عرصه سینمای حرفهای در آن روزگار نبود. تقوایی برای تثبیت موقعیت خود در این سینما ناگزیر از پذیرش برخی از قاعدههای مرسوم شد.
فیلم صادق کرده، را در سال ۱۳۵۱ براساس یکی از پرسروصداترین ماجراهای صفحه حوادث روزنامهها ساخت، که جواز ورود مناسبی برای حضورش در متن سینمای حرفهای شد. یک داستان پرافت وخیز، با اوج و فرودهای موردعلاقه تماشاگر و گرههای نمایشی هیجانساز که عناصرعشق و انتقام و درگیری وگریز را در قالبی مناسب ارائه میکند. برخورد تقوایی با این مضمون تکراری، بسیار هوشمندانه و ظریف بود. پس از یک دوره کوتاه، دست به ساخت فیلم نفرین، برگرفته از داستان نه چندان برجسته باتلاق، نوشته میکا والتاری زد که درحد انتظار نبود. بعد از مشکلات پیشآمده برای فیلم آرامش درحضور دیگران، به این واقعبینی رسید که میدان عمل لازم را برای بیان دغدغههای پررنگ اجتماعی را ندارد. نفرین، محصول این شرایط است و در آن به مسائل ازلی و ابدی چون تقدیر و سرنوشت، سرشت و ابعاد فلسفی انسان و شکلگیری فاجعه و… پرداخته میشود.
در همین دوران ساخت مجموعه تلویزیونی دایی جان ناپلئون، را آغازکرد. مجموعهای که به اعتقاد بسیاری از علاقهمندان سینما موفقترین دستاورد فعالیت تقوایی درعرصه کارگردانی است. داییجان ناپلئون، اگرچه بیش از هر چیز متکی به دور نمایه طنزآمیز قصه و شخصیتپردازی اصل کتاب ایرج پزشک زاد بود، اما تمامی تأثیر خود را مرهون اجرای هوشمندانه کارگردان در تمامی زمینهها از انتخاب بازیگر، فضاسازی، میزان سن و گرفتن بهترین بازی از بازیگران است. تقوایی با وجود وفاداری به متن اصلی، در مرحله تصویرسازی از موقعیتها، ناگزیرازتغییراتی درشکل رابطهها بودکه درخط کلی قصه برای ایجاد فضای نمایشی، در شناخت هرچه بیشتر شخصیتهای داستان مؤثر بود. آدمهای قصه با حفظ تمامی ویژگیهای موردنظردرکتاب، درجایگاه مناسب نمایش قرار میگرفتند تا درخط سیراصلی، شکل ملموستری به هویت انسانی آنها داده شود. وی پس از نمایش موفقیتآمیز دایی جان ناپلئون، از تلویزیون بیش از پیش شناخته شد.
پروژه تلویزیونی سردار جنگل، اولین اعلام حضور تقوایی دردوران تازه فعالیتش بود. ساخت این مجموعه تلویزیونی پس از طی مراحل اولیه، به کارگردان دیگری واگذار شد، اما به نظر میرسید که نشانهای از حضور ناصر تقوایی همچنان بر این مجموعه سایه انداخته است.
تقوایی پس از یک دوره طولانی، بهترین فیلم همه دوران فعالیت خود را عرضه کرد. ناخدا خورشید، نگاهی تازه و شیفتهوار به یکی از ماندگارترین آثار ادبی _سینمایی، یعنی داشتن و نداشتن، رمان معروف ارنست همینگوی که زیباترین برگردان سینمایی خود را مرهون هاوارد هاوکس بود در نسخه ایرانی خود، تکراری موفقیتآمیز داشت.
ناخدا خورشید، به دلیل پیشینه تقوایی در داستاننویسی، علاقه خاص او به رمانهای ارنست همینگوی، شناخت دقیق تقوایی از شخصیتها و ویژگیهای بومی و جغرافیای منطقه جنوب، تسلطش برگفتگونویسی و کارگردانی، بازیهای سنجیده و قابلقبول تقریباً همه بازیگران فیلم بهترین اقتباس ایرانی از داستانهای خارجی محسوب میشود. تبحر فیلمنامه، خلق موقعیتهای ناب و دیالوگنویسی تقوایی دراین فیلم بسیار ملموس ومتبلوراست.
اما فیلم ای ایران، پس از تبحر این فیلمساز در سریال دایی جان ناپلئون، و خلق چهرههای کاریکاتوری و ایجاد غلو در شخصیتهای پدیدآمد. و باعث شد تا او ای ایران، را با موضع هجو استبداد و دیکتاتوری به نمایش بگذارد. فیلم، با نگاهی ملی و آرمانگرایانه که درمواردی شکل و فرم شعاری نیز به خود میگیرد در فضایی فانتزی، با آدمهایی شیرین و مقدار زیادی شعر و موسیقی، یک نمایش تمامعیار با تفسیر ساده از انقلاب به نمایش میگذارد.
آخرین فیلم کامل تقوایی کاغذ بیخط، محصول سال ۱۳۸۰ و با بازی خسرو شکیبایی، هدیه تهرانی، جمیله شیخی و جمشید مشایخی است. این فیلم درجشن خانه سینما بهعنوان بهترین فیلم انتخاب شد. نکته مهم درباره این فیلم نمادها و پیوندهای عمیق و ریشهدار وقایعی است که در پس یک داستان ساده درباره روابط خانوادگی یک زوج روایت میشود، اما نمادهای عمیقی در پس وقایع آن وجود دارد. اشاره به قتلهای زنجیرهای در خون چکان شدن روزنامه و نیز مسلح کردن ماهی بزرگ که توسط همسر آورده می شود.ازاینرو کاغذ بیخط، شکل پرداخت استعاری تقوایی به داستان و آدمهایش است.
ناصر تقوایی پس از کاغذ بیخط، دو پروژه زنگی و رومی، و چای تلخ را به ترتیب در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ آغاز کرد. هردوی این پروژهها نیمهکاره ماندند. او پس از ۵۰ سال تلاش درعرصه سینمای حرفهای، هنوز بسیار ایده ساخته نشدهدارد، اما و دیربهدیر پشت دوربین رفته است. هرگاه اثری خلق کرده، در زمره آثاردرخشان سینما بودهاست. وسواس در نوشتن و ساختن، او را کمکار جلوه داده است. او سالها نوشته، اما کمتر فرصت ساختن برایش فراهمشده است. میگویند سختگیری بیشازحد، کار با او را برای تهیهکنندگان دشوار کرده و برای اثبات این ادعا چند پروژه نافرجام را مصداق میآورند. پروژههای دیگر هم، همه در حد فیلمنامه باقیماندهاند. انسان کامل، یکی از همان پروژههاست که به اعتقاد تقوایی میتوانست اتفاق مهمی درعرصه سینمای عرفانی ما باشد؛ اتفاقی که هرگز روی نداد.
البته ریلگذاریهای او و دیگر کارگردانهای موج نوی سینمای ایران در سالهای اخیر بهجز تعداد معدودی از آثار درتولیدات و سیاستگذاریهای سینمایی مسیر پر افتوخیز را طی کرده که دلخوری او را نیز منجر شده است. بهطوریکه به نشان اعتراض عنوان میدارد: من صدایم بلند است؛ چون نگرانم. صدایم بلند است به این دلیل که چرا سینمای امروز ما، بهجز چند استثنا اینقدر کوتوله ماندهاست؟ برخی از فیلمها در این چندساله، حتی بدیهیترین قواعد سینما را به سخره گرفتهاند. تا آنجا که از سطح برخی آثار پیشپاافتاده گذشته، نازلتر شدهاند و این اتفاق صدای بسیاری از صاحبنظران و متفکران جامعه را درآوردهاست.» به همین سبب او نزدیک به دو دهه است که ناخواسته دیگر فیلمی نمیسازد.
مهدی قنبر
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است