روزنامه صبا

روزنامه صبا

چهره روز؛

تولدی نو در ادبیات ایران با نیما یوشیج


منظومه قصه رنگ پریده، نخستین اثر منظوم نیمایی محسوب می‌شود.

روزنامه صبا – امروز ۲۱ آبان، روزی است که جیمز یانگ سیمپسون، به تاریخ ۱۲۲۶ شمسی، برای اولین‌بار در جهان از کلروفرم، به عنوان داروی بیهوشی استفاده کرد. و در همین روز و به تاریخ ۱۳۲۵  پیروزی حزب نازی با ۹۲٪ آرا در انتخابات آلمان اعلام شد، درست هم‌زمان با آغاز به کار نخستین اتو بانک در شیکاگو، انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت ایران توسط شاه عباس یکم صفوی به تاریخ ۹۷۷ شمسی از جمله وقایع این روز آبانی است و هم‌چنین اتفاقات دیگری نیز در این روز در دفتر تاریخ به ثبت رسیده که با تورقی در دل آن به حساب چنین روزی، درست ۱۲۵ سال پیش و به تاریخ ۲۱ آبان ۱۲۷۶ شمسی، ابراهیم‌خان اعظام‌السلطنه، عضو خانواده‌ای قدیمی در مازندران که به کشاورزی و گله‌داری مشغول بود و همسرش که ریشه و اصالتی گرجی داشت، انتظار به دنیا آمدن کودکی را می‌کشند. با وجود آن‌که پدر زندگی روستایی، تیراندازی و اسب‌سواری را به پسرش آموخت، اما او در نهایت به شاعری پرآوازه در تاریخ ادبیات ایران تبدیل شد. علی اسفندیاری، با بهره‌گیری از عناصر طبیعی با بیانی رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخت و در فضای راکد شعر ایران، انقلابی به پا کرد و آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. او با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، بنیان‌گذار شعر نوین و ملقب به «پدر شعر نو فارسی» شد. ما او را با نام نیما یوشیج  و آثار برجای مانده از او را به عنوان شعر نو، می‌شناسیم. عنوانی که خود نیما بر هنر خود گذاشت.

از زمانی که نیما، سبک و سیاق شاعری خود را با تمام مخالفت‌ها در جامعه ادبی تثبیت کرد همه جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی را وامدار خود کرد. تا جایی که بسیاری او را هم‌ردیف شاعران سمبولیست بنام جهان قرار می‌دهند.

نیما یوشیج؛ افسانه شعر نو فارسی

نیما یوشیج، به تاریخ ۲۱ آبان ۱۲۷۶ شمسی، در روستای یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور، در میان خاندان اسفندیاری (نور) که از خاندان‌ معروف ایران و نور استان مازندران در دوره قاجار و پهلوی بودند به‌دنیا آمد. نسب او به اسپهبدان طبرستان موسوم به پادوسبانیان، سلسله‌ای ساسانی تبار برمی‌گردد که از حدود سال ۴۰ هجری تا دوران شاه عباس یکم صفوی بر بخش‌هایی از طبرستان، مازندران امروزی حکمرانی می‌کردند، که به این اصل و نسب خود می‌بالد و خود در این باره می‌نویسد: «نیماور یکی از پادشاهان رستمدار که جد من است.» اما معتقد است آن‌چه باعث شهرتش شده، هنر اوست.

نیما تا سن دوازده‌سالگی در روستای یوش زندگی کرد و خواندن و نوشتن را در همان زادگاهش آموخت. وقتی به‌همراه خانواده به تهران رفت، در مدرسه عالی سن لویی، مشغول تحصیل شد. به‌گفته خود نیما، همیشه با یکی از دوستانش از مدرسه فرار می‌کرد ولی استعداد او از همان زمان توسط یکی از معلم‌هایش به نام نظام وفا، کشف و علاقه‌مند به شعر گفتن شد. ابتدا شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد و شعر بلند افسانه، را به پاس تشویق و محبت‌های معلمش به نظام وفا، تقدیم کرده‌. نیما که هنوز به سبک و سیاق شعر خاصه خودش نرسیده و هنوز بر سر زبان‌ها نیفتاده، در وزارت دارایی مشغول به کار شد، اما پس از مدتی آن را مطابق میل خود ندید و رهایش کرد تا بر روی چیزی که علاقه دارد، متمرکز شود  .

او تا سن ۲۴ سالگی هم‌چنان نام علی اسفندیاری، را با خود یدک می‌کشید و با وجود این که اشعار با زبان مازندرانی‌اش را با نام مستعار روجا، منتشر می‌کرد در سبک و سیاق جدید خود که بعدها با نام شعر نو یا شعر نیمایی رواج یافت، معروف شد. نیما تصمیم گرفت نامی دیگر در زیر این نوع از اشعارش ثبت‌کند و در سال پر فراز ونشیب ۱۳۰۰ خورشیدی، سالی که قیام امیرمؤید سوادکوهی و پسرانش و برخی از خوانین مازندران در سوادکوه علیه دولت مرکزی اتفاق افتاد. سالی که کابینه سیدضیاءالدین طباطبایی پس از ۳ ماه سقوط کرد و احمد قوام‌السلطنه که هنوز در زندان بود مأمور تشکیل کابینه شد و هم‌چنین خروج نیروهای انگلیسی شامل ۱۱٬۶۰۰ سرباز انگلیسی و هندی به فرماندهی ژنرال ادموند آیرونساید از ایران و تصویب مجوز استخراج نفت ایران توسط شرکت استاندارد اویل آمریکا، در آذربایجان، گرگان، مازندران، گیلان و خراسان توسط مجلس در روز ۳۰ آبان، نام نیما، بر سر زبان‌ها افتاد. نامی بر گرفته از نام یکی از اسپهبدان طبرستان به معنی کمان بزرگ،که در نخستین سال‌های صدور شناسنامه نیز با نام نیما خان یوشیج ثبت و رسمیت پیدا کرد.

نیما در دوران نوجوانی و جوانی تحت تاثیر توفان‌های سهمگین سیاسی ـ اجتماعی در ایران چون انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و تأسیس جمهوری سرخ گیلان، قرار گرفت. تا جایی که تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود.

وی در همان دوران پر شور جوانی عاشق دختری شد، که به‌دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند. پس از مدتی عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد، اما عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت. درنهایت دختری به نام عالیه جهانگیر، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل، را به عنوان همسر برگزید و زندگی مشترکشان تا پایان عمر ادامه پیدا کرد. حاصل این ازدواج، فرزند پسری بود به نام شراگیم که در ۱۳ اسفندماه ۱۳۲۱ در تهران و در چهارراه یوسف‌آباد بیمارستان نجمیه متولد شد.او نیز راه پدر را پیشه کرد و به عنوان ناشر و نویسنده فعال بود و اکنون ۸۰ سال دارد و در آمریکا زندگی می‌کند.

نیما یوشیج، ازدواج کرد تا به‌گفته خودش از افکار پریشان رهایی یابد. اما درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش ابراهیم نوری درگذشت. در همین زمان، چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز، چاپ شد. وی مدتی به‌دلیل بی‌کاری خانه‌نشین شد و تنها سرگرمی و دلخوشی‌اش سرودن شعر بود و به تحول در شعر فارسی می‌اندیشید.

وقتی محل کار همسرش برای مدت یک‌سال به، شهر بابل امروزی انتقال یافت. او نیز به آن شهر رفت. سال بعد آنان به شهر رشت رفتند. جایی که همسر نیما به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کارشد. از آن‌جا که نیما درآمدی نداشت مورد سرزنش قرار گرفت و به همین دلیل به ناچار مدتی در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا به تدریس مشغول شد.

او هم‌زمان به تغییر نامش به نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده، را در هفته‌نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند که اعتراض و مخالفت‌های شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را به دنبال داشت. اما عبدالعلی دستغیب، منتقد ادبی، بر خلاف دیگران معتقداست که نیما حتی در زمانی‌که به سبک قدیم شعر می‌سرود، توانایی خود را نشان داد و اگر چه این اشعار ازنظر فرم کهن هستند، اما نیما معانی و موضوعات جدیدی در آن‌ها آورده که او را نسبت به شعرای دیگر متمایز می‌کند.

وی در پاییز سال ۱۳۰۱ شعر «ای شب» را در روزنامه هفتگی نوبهار منتشرکرد، که به گفته خود او شیوه کار در هر کدام از قطعات تیر زهرآگینی به خصوص در آن زمان به طرفداران سبک قدیم بود.

اما انقلاب نیما با دو شعر «ققنوس» در بهمن ۱۳۱۶ شمسی و « غراب» در مهر ۱۳۱۷ شمسی آغاز شد و او این دو شعر را در مجله «موسیقی» که یک مجله دولتی بود، منتشر کرد. گذشته از «صدای چنگ»، «قو»، «شمع کرجی» و فضای بیچون» -که شعرهای سالهای ۱۰–۱۳۰۵ است- شعرهای سال‌های ۱۹–۱۳۱۶ – «گل مهتاب»، «ققنوس»، «مرغ غم»، «پریان»، «عنکبوت رنگ» و «خنده سرد» – چاپ شد و او در ۶۴ سال زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی می‌نمود، با شعرهای خود تحول بخشد.

یکی از دغدغه‌های یوشیج، حفظ و احیای زبان طبری بود ‌و در نهایت به علت سرمای شدید یوش، به ذات‌الریه مبتلا شد و مراجعه او به تهران برای درمان ثمری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. البته بنا به وصیت او در سال ۱۳۷۲ پیکرش را به خانه‌اش در یوش منتقل کردند و پیکرش در کنار آرامگاه خواهرش، بهجت‌الزمان اسفندیاری در میان حیاط آرام گرفت و خانه نیما در دهکده یوش مازندران آرامگاه او شد. خانه‌ای که  قدمت آن به دوره قاجار می‌رسد و به شماره ۱۸۰۲ از سوی سازمان میراث فرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده‌است و حفاظت می‌شود.

 منظومه قصه رنگ پریده، نخستین اثر منظوم نیمایی محسوب می‌شودکه در قالب مثنوی سروده شده‌ و در آن زندگی خود را روایت کرده‌ و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداخته‌است.

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است