روزنامه صبا

روزنامه صبا

چهره روز؛

مردی که با صدایش شخصیت می‌سازد


 به جرات می توان گفت اکبر منانی از معدود هنرمندان ماندگار ایران است که رسالت هنری خود را تمام و کمال به انجام رسانده‌اند.

روزنامه صبا – برایش مهم نیست تا مقصد چقدر راه دارد، او همیشه در مسیر است، منانی از کسانی است که همیشه شنیده شده است. او درگوش مخاطب جا خوش کرده و سادگی و بی پیرایگی او درقامت هنرمندی با این همهسابقه درخشان غیر قابل تصور است.او با صدایی از جنس زندگی، هنرش را بدون چشم‌داشت پیشکش لحظه لحظه‌های ما می‌کند تا برای ما با راه شب،  شبی آرام بسازد. در پوآرو، ما را با طنازی به دالان‌های تاریک حل یک معما ببرد، و در یک بعد ازظهر خسته با ملوان زبل، حسی کودکانه را درما زنده نگه دارد. او بی شک همیشه همه جا بوده است، چرا که همه زندگی‌اش در پشت دری بسته، پشت یک میکروفون و استودیو‌های ضبط صدای رادیو و تلویزیون گذشته است. او خودش است و در جای خودش ایستاده او اکبر منانی؛ آقا اکبرآکتورصداست.

در یک گفتگوی ساده می‌توان فهمید، که او صدایی خاص، از جنسی همگانی دارد، و همین رمز موفقیت او شده تا بتواند به جای نقش‌های زیادی حرف بزند. اما همه چیز برای او به سادگی یک حرف زدن نیست، او با صدای‌اش شخصیت می‌سازدو برای هر نقش صدایی را متولد می‌کند که نامیرا است. آوایی که حتی پس از پایان فیلم در گوش ما جریان دارد. جانی که به صدا می بخشد برگرفته از خلق لحن‌ها و آهنگی است که به جنس صدای‌اش می‌دهد. در مستند سیاره ما، صدای‌اش به ابهت کهکشانی در دل آسمان می‌شود و همان صدا در نقش لورل، جنسی از خنگ مزه‌گی و آسوده خیالی را می‌دهد. در صبح جمعه با شما؛ هم ردیف مثلث هنری منوچهرخان نوذری،والی زاده و آذری می‌درخشید و باب خنده و تفریح را درآغازیکروزتعطیلبرای ایرانیان فراهم می‌کرد، برای منانی فرقی نداشت که در برگه‌ دیالوگ نقش‌ها چه نوشته شده‌است او به چشم‌های شخصیت نگاه می‌کند و صدایی می‌سازد که عجیب با چشمان شخصیت سازگار است. کارتون اصلی زبل‌خان، هیچ دیالوگی ندارد و او به خاطر علاقه‌ای که به این کاراکتر داشت درباره آن فکر کرد و گفت: وقتی دیدم زبل خان، این طرف و آن طرف می‌پرد گفتم اسم آن زبل‌خان باشد و شد. زبل‌خان این جا، زبل خان آن‌جا و زبل‌خان همه‌جا. نقش‌هایی که او تا به‌حال گفته از چنان تنوعی در نوع کارکتر برخوردارند، که واقعا نمی‌توان گفت صدای اکبر خان  به چه می‌ماند، او یک صداپیشه هزار نقش و توانمند است.

اکبرآقا،اَکتورصدا

در نوجوانی متولد شد، وقتی روی سکوی مدرسه اولین هنرنمایی خود را اجرا کرد، مدیر مدرسه نتوانست از هنر او چشم بپوشد و او را به سمت گویندگی و هنر اجرا با معرفی‌اش به ارحام صدر، سوق داد. پسری که آخرین فرزند خانواده منانی، پس از تولد شش فرزند بود، او درتیرماه، سال ۱۳۱۸ درخانواده‌ای مذهبی در حومه اصفهان متولد شد. و هیچ وقت فکرش را نمی‌کردند، که قرار است در استودیو‌های هنری یک زندگی ابدی و بدون استراحت داشته باشد. اکبر وقتی دیگر برایش مبرز شد، از نعمت صدایی پرنفوذ برخوردار است، زندگی‌اش را شبانه روزی و یک تنه صرف بهره وری از این معدن خدادادی و غنی کرد.او سابقه زمانی هفتاد سال تجربه هنری‌اش را در برابر عمری که در این راه صرف کرده نا متقارن می داند، او معتقد است کارهای اومقارن سال‌هایی خیلی بیش از این مقدارند، اکبر، پس از آن‌که دیپلم‌اش را گرفت از اصفهان راهی تهران شد، قبل از آن تجربه‌های کوتاهی در اجرای نمایش در اصفهان داشت، بیشترین خاطره‌ای که از زمان ورودش در بیست سالگی به تهران در ذهناو برجای مانده، لحظات طولانی‌ایست که در مقابل ساختمان رادیو می‌ایستاده، اما به او اجازه ورود به ساختمانی که بعدها خانه اصلی او شد را نمی‌دادند. تا این‌که،بعد از مدتی اعلام شد که رادیو گوینده می‌خواهد، یک صف طولانی۲۰ یا ۳۰ هزار نفری برای امتحان دور تا دور ساختمان کشیده شد، صفی  که در انتها قرار بود یک زن و یک مرد از میان آن‌ها برای گویندگی انتخاب کنند، مصاحبه‌کنندگان بسیار سخت‌گیر بودند، هر کسی وارد استودیو می‌شد، به او اجازه خواندن بیش از یک جمله کوتاه را نمی‌دادند ، اما همین که اکبر، شروع به خواندن کرد، از او خواستند ادامه بدهد، و او ادامه داد تا به اکنون، او در این آزمون قبول شد و بعد از مدتی در اولین برنامه به یاد ماندنی خود راه شب، گویندگی کرد. پس از آن وقتی که هنوز معنی دوبلور را نمی دانست، همراه با دوستانش برای تست دوبله به استودیو البرز در خیابان ارباب جمشید رفت و بعد از گفتن چند خط دیالوگ منوچهرنوذری،به او گفت تو بمان و از تعدادی که آمده بودند فقط او ماند، ماند و ادامه داد. او آن‌قدر سخت مشغول به کار شد که مجبور شد از دانشگاه  و رشته کارگردانی، انصراف دهد .او زمان زیادی را برای پرورش این استعداد ذاتی گذاشت، وقتی متوجه شد که بیانش گویا نیست و درست نمی‌تواند کلمات را ادا کند، سه سال تمام از عمرش را الفبا تمرین کرد.  اومعتقد است؛ گویندگی را باید از کودکی یاد گرفت برای این‌که اگر فردی ۲۰ سال به سبک خود حرف بزند ، همان می‌ماند؛ گوینده، مانند جراح مغز است ، یک جراح مغز چه‌قدر باید تخصص ببیند تا بتواند مویرگ‌های مغز را پیدا کند. یک شکسته بند نمی‌تواند، جراح مغز باشد، این اتفاقی است که در گویندگی ایران افتاده است. گروه دوبلاژ باید به شکل زنجیره به یک‌دیگر متصل باشند و همه باید یک‌دست عمل کنند.

منانی، در اوایل انقلاب در زیبا کنار،اولین کلاس گویندگی را  برگزار کرد ، این کلاس بیش از ۱۲۰ الی۱۳۰ هنرجو داشت. و خوشحال است که حرفه‌اش، میان او و مردم فاصله‌ای ایجاد نکرده است. و می‌تواند مانند یک آدم معمولی در جامعه میان مردم زندگی کند، و تنها کسانی او را می‌شناسند که در این حرفه هستند، و همان‌گونه که درتمام طول زندگی‌اش به دنبال ثروت نبوده است و هنر را برای هنر می‌خواست، شهرت را هم برای هنرمند مانع در جهت آزادی می‌داند.

عطاءالله کاملی، دوبله اثر «پوآرو» را به او پیشنهاد داد، منانی توانست با اضافه کردن ظرافت‌های زیادی در ویزگی‌های بیانی و کلامی این شخصیت، او را به نقشی ماندگار با صدای خاص بدل کند که تحسین مدیران و مسئولین شبکه را درپی داشت و کاملی،به خاطر دوبله «پوآرو» به او لقب اکبر آقا، اَکتور صدا را داد و منانی را در دوبله اَکتور دانست، اکتوری که دیگر مثل او نداریم.

اکبر منانی، اولین منبع مدون تاریخ دوبله ایران را با نام «سرگذشت دوبله ایرانوصداهایماندگارش» درسال۱۳۸۸نوشت. ایناثرکهنگارشآن۱۷ سال به طول انجامید به چگونگی، چرایی و زمان ورود دوبله به ایران می‌پردازد. او هم‌چنین کتاب فن بیان و گویندگی در صدا و سیما را در سال ۱۳۷۵ نگاشته وکتاب الفبای فن بیان (گویندگی، ‌ دوبله و گزارشگری) را در سال ۱۳۹۹ منتشر کرده‌است.

 به جرات می توان گفت او از معدود هنرمندان ماندگار ایران است که رسالت هنری خود را تمام و کمال به انجام رسانده‌اند.

انتهای پیام/

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است