چهره روز؛
داریوش مهرجویی؛ کارگردان خیال و معنا
مهرجویی، فیلمسازی است که هم آثار پرفروش و رکوردشکن در کارنامهاش دارد، هم فیلمهای جنجالی و توقیفی، هم طرفداران سرسختی در میان منتقدان سختگیر داشته است.
روزنامه صبا – کتابخانه بزرگ فیلم ایران، در رنگینترین آثار بیبدیلاش قفسهای ماندگار و متنوع از فیلمهایی به شدت ایرانی دارد، این کتابخانه بدون این قفسه قطعا چیزی کم داشت، حسی از شورش یک کارگردانهنری ایرانی از جنس مهرجویی، ما روستا را با گاو میشناسیم ، با هامون پردهای خیالانگیز از زندگی را باور میکنیم و به کوچه پس کوچه های خیال انگیز یک ذهن مغشوش سفر میکنیم، در اجارهنشین ها زندگی را با مصائب شگفتآورش لمس میکنیم و میخندیم، در لیلا، عشق در وجودمان شعلهور میشود، شوری از بیگانگی یک زن با همسرش که در افسوس زندگی اجتماعی، قراردادهای عشقیاش را به باد میسپارد و در خوابگهی سپید، پر از گل سرخ به سوگ مینشیند. به سفره باز مادری رنجکشیده در مهمانیمامان دعوت میشویم و در سنتوری با علی تاوان یک اعتیاد را در گوشه گوشههای شهر تهران پس میدهیم. در این گردش هزارتو در مییابیم، سینمایایران، بدون مهرجویی، چقدر تهی میشد، از خیال و معنا. مهرجویی قادر است بیافریند، و معنا را در دل هر لحظه به زیباترین شکل ممکن در تصویری ماندگار جان ببخشد.
عزت نتظامی از او به عنوان هنرمندی یاد میکند، که باید آرزوی هر هنرمند در هر سنی باشد که حتی اگر شده برای یک بار با او کار کند و بیاموزد،بسیار هنر باید تا پخته شود خامی، مهرجویی برآمده ازیک زندگی بسیار پیچیده و سخت است، مسیرهای متفاوت او در طول زندگیش برای او گنجینهای از تجربیات بکر اندوخته، که صادقانه همه را از فیلتر نگاه هنری مهرجویی عبور داده و در پرده سینما به تصویر کشیده است. آثار او بسیار موثر از جامعه کنونی است و از واقعیت های موجود به نفع خودش تغذیه میکنند. نیکی کریمی را برای همیشه پری کرد و لیلا حاتمی، هنوز برای ما همان لیلا ست و خسرو شکیبایی همیشه هامون بود و عزت الله انتظامی در مشحسن تجسم یافت. “گاو من؛ گاو مش حسن که درنمیره کدخدا..!” از دیالوگهای ماندگار از فیلم گاو. “این زن سهم منه عشقه منه من طلاقش نمیدم” از دیالوگهای ماندگار فیلم هامون است که در ضمیر هر هنردوست ایرانی تبدیل به بخشی از باورش شده.
مهرجویی باور میآفریند و فرهنگ میزاید. او با این دو فیلم توانست جنس سینمایایران را عوض کند و منش مخاطب را در تماشایفیلم تغییر دهد، فیلمهای او درنگاه مخاطب عام ایرانی شکافی عمیق ایجاد کرد، تا زندگی را دوباره ببیند.
مهرجویی؛ تعادلی از سرگرمی و اندیشه
پاییز هزار رنگ در روز ۱۷ آذر ماه سال ۱۳۱۸ داریوش مهرجویی را به سینمای ایران هدیه داد. او در تهران از خانوادهای متوسط بهدنیا آمد. در کودکی تحت تأثیر مادربزرگش که مسلمانی معتقد بود، قرار گرفت. در نوجوانی به موسیقی علاقهمند شد و مدتکوتاهی در کلاس آموزش موسیقی شرکت کرد. نزد پدرش که موسیقیایرانی را خوب میشناخت به نواختن سنتور پرداخت و بعد با موسیقی کلاسیکغربی آشنا شد و به نواختن پیانو و نوشتن قطعاتی برای پیانو پرداخت.در هفدهسالگی به سینما علاقهمند شد و برای درک بهتر فیلمهای روز به آموختن زبانانگلیسی پرداخت. بیست ساله بود که برای ادامه تحصیل به کالیفرنیا رفت. نخست به خواندن سینما روی آورد اما خیلی زود سینما را رها کرد و به فلسفه پرداخت و در سال ۱۳۴۴ از دانشگاه یوسیالای لیسانس فلسفه گرفت.
در همین سال سردبیری نشریه پارسریویو در لسآنجلس را بهعهده گرفت. مهرجویی ابتدا با فریارجواهریان ازدواج کرد که یکی از مهندسین معمار نامی ایران بود. حاصل این ازدواج دو فرزند با نامهای مریم و صفا بود. سپس با وحیدهمحمدیفر ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام مونا است. در سال ۱۳۴۶ نخستین فیلم خود به نام الماس ۳۳ را که فیلمی بسیار پرهزینه بود را ساخت. سالِ ۱۳۴۸ با همکاری غلامحسینساعدی فیلمنامه گاو را از روی یکی از داستانهایکوتاه مجموعه عزادارانبیلِ ساعدی نوشت و فیلم گاو را ساخت. این فیلم جوایز متعددی را در جشنوارههای بینالمللی به ارمغان آورد. گاو هم از نظر تجاری هم از نظر هنری فیلم موفقی از کار درآمد و فصل جدیدی در سینمای ایران گشود. داریوشمهرجویی در دهه سیسالگی، تصمیم گرفت که خود را بهعنوان یک روشنفکر پیشرو معرفی کند گاو، آقای هالو، پستچی، دایره مینا و فیلم گمشده الموت محصول آن دوراناند. او با گاو مسیر سینمای هنری و روشنفکرانه ایران را برای چند دهه تحت تاثیر قرار میدهد و بعد با فیلم جنجالی دایره مینا به سینمای اجتماعی الگو میدهد. ورود به دهه چهل زندگی او همزمان است با انقلاب و تغییرات اساسی در کشورکه با اجارهنشینها و هامون در آخرین سالهای دهه چهل موفق میشود تصویری متفاوت از طبقه متوسط و مدرن ایرانی در جریان اصلی سینمای ایران را به نمایش بگذارد و میان سرگرمی و اندیشه، که در نسخه تعریفشده برای سینمای ایران در آن سالها با هم متضاد بودند، به تعادل میرسد.
هنوز هم خیلی از منتقدان این دو فیلم را جزو بهترینهای کارنامه داریوش مهرجویی و از عناصر موثر در مسیر سینمای ایران در سالهای بعدی میدانند. در دهه هفتاد و همزمان با پنجاهسالگی اقتباس، برای مهرجویی، از همیشه مهم و پررنگتر هم میشود. در این دوره روی عنصری گمشدهای در سینمای ایران دست میگذارد: شخصیتهای زن و زنانگی در ایران کنونی، رویکردی که حاصلش میشود بانو، سارا، پری، لیلا و درخت گلابی، فرقی نمیکند که منبع اقتباس کارهایش متون ایبسن و سالینجر باشد یا قصههایی از مهناز انصاریان و گلیترقی؛ مهرجویی به طرز استادانهای الگوهای داستانی را در جامعهای معاصر خودش بازتعریف میکند و ورای همراهی با شخصیت اصلی در مسیر قصه، لایههای مختلفی از جامعه را هم میکاود. در دهه شصت سالگی این مولف خاص سینمایایران با بالا رفتن سنش، روند عکس را پیش میگیرد و ترجیح میدهد تا به سراغ تجربههای سرخوشانه و رهاتری برود. دوره جدید در کارنامه داریوش مهرجویی با فیلمهای متفاوتی آغاز میشود.در این میان، جهانبینی و فلسفه شرقگرایانه او همچنان یکتا است. از مهمترین فیلمهای او در این دوره مهمان مامان و سنتوری است که جزو محبوبترین آثار تمام کارنامهاش بهحساب میآیند و در میان نسل جدید مخاطبان سینمای ایران جایگاهی دستنیافتنی دارند. هفتادسالگی مهرجویی مصادف میشود با ساخت فیلم عجیب و خاص آسمان محبوب، فیلمی که از نظر مضمونی به ایدههای کتاب جهان هولوگرافیک، ترجمهشده توسط خود مهرجویی، نزدیک است. نارنجیپوش، چهخوبهکهبرگشتی و اشباح از ساختههای مهم دیگر او در این دورهاند.
مهرجویی دهه هشتاد زندگی خود را با لامینور آغاز میکند؛ فیلمی که داستان آن درباره دختر جوانی علاقهمند به موسیقی در خانوادهای سنتی است که برای رسیدن به خواستهاش باید از سد مشکلات و موانع زیادی بگذرد. مهرجویی با دست گذاشتن روی ایده دختر شیفته موسیقی، همچنان به یک فکر یک سوژه اجتماعی تاثیرگذار اما با لحنی متفاوت برای روایت است.
مهرجویی، فیلمسازی است که هم آثار پرفروش و رکوردشکن در کارنامهاش دارد، هم فیلمهای جنجالی و توقیفی، هم طرفداران سرسختی در میان منتقدان سختگیر داشته و هم از سوی مخاطب عام با اقبال روبهرو شده است. سینماگر هشتادسالهای که با وجود تحمل مصائب فراوان پرقدرت به مسیر هنریاش برای کسب تجربه و افتخار در سبک های مختلف سینمایی ادامه داد. او در پرونده فیلمسازی اش برای فیلم گاو، آقای هالو،پستچی،دایره مینا، بانو،سارا، پری، بمانی، جوایز متعددی را از جشنوارههای بینالمللی کسب کرد و همچنین برای فیلم هامون، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و فیلمنامه، و برای فیلم پری سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، و فیلم مهمانمامان برنده جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم فجر شد و با فیلم سنتوری جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را در بیست و پنجمین دوره از جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و در نارنجیپوش جایزه ویژه هیئت داوران را از سیامین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.
از نظر او برای ماندگار بودن نباید دنبال یک فرمول مشخص بود واگر کسی بخواهد برای ماندگارشدن دنبال یک فرمول مشخص باشد، تبدیل به هنرمندی قلابی میشود، هنرمند واقعی به دلایل دیگری کار میکند، نه ماندگارشدن. ونگوگ پس از حیاتش شناخته و قدر دانسته میشود. جهان، نسبت به هنر، رویکرد بیرحمانه و سختی دارد.
سمیه خاتونی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است