چهره روز؛
ملکالشعرا برازنده بهار بود
محبوبیت بهار، تا جایی شد که در مجلس پنجم، به عنوان نماینده مردم تبریز حضور پیدا کرد و جدیتر در صف مخالفان جمهوری رضاخانی قرار گرفت.
روزنامه صبا – مصادف با ۱۸ آذر ماه، روز جهانی مبارزه با فساد که در دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد به تصویب رسید و سالانه در این روز،جشن گرفته میشود. در ایران، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار، تاریخنگار و سیاستمداری متولد شدکه در مبارزه با فساد و دیکتاتوری رضا شاه، نامی ماندگار در تاریخ ایران دارد.
محمدتقی بهار، نامی آشنا است که در ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری خورشیدی در یک روز پنجشنبه پاییزی در مشهد به جمع خاندان میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه، پیوست. او در خاندانی پرورش یافت که خود را از نسل میرزا احمد کاشانی، قصیدهسرای سرشناس عهد فتحعلیشاه میدانستند و به همین جهت پدر بهار، تخلص صبوری را برگزیده بود. مادر او مانند پدر اهل علم وشعر و کتاب بود و دور از انتظار نبود در خانوادهای ادیب و کتابخوانی که پدر خانواده با صدای بلند برای افراد خانواده کتاب میخواند و مادری که در خواندن او را همراهی مینماید، فرزندی شکوفا شود تا در آیندهای امید بخش، به لقب ملکالشعرای سرزمین ایران، لقبی که پیش از آن پدر در مشهد داشت معنای وسیعتری ببخشد.
با اوصافی که از خانواده بهار گفته شد، محمدتقی، در چهار سالگی به مکتب و در شش سالگی فارسی و قرآن را به خوبی یاد میگیرد و از هفت سالگی با شاهنامه انس پیدا میکند و در همین سن هفت سالگی اولین شعر خود را میسراید.
در برههای پس از مرگ ناصرالدین شاه، اوضاع آنچنان بر وفق مراد شعرا نبود و به همین دلیل پدر، محمد تقی را از شاعری بر حضر داشت و تاکید داشت که وارد دنیای تجارت شود، اما محمد تقی علاقهای به تجارت نداشت و شعر و ادبیات در وجودش نهادینه شده بود و زمانی که پدر او از دنیا رفت، فشاری که از سوی پدر برای دوری از شعر و شاعری وجود داشت به سرانجام نرسید.
در درجه اوّل، قصیدهسرا، ملکالشعرای بهار، بود
رهبرمعظم انقلاب در هفتم اردیبهشت ۱۳۷۷ در جمع صمیمی جوانان که درباره موضوعات متعددی سخن گفتند، در جواب یکی از حاضران که پرسید: با توجّه به علاقه شما به هنر و ادبیات، از شعرای معاصر، آثار کدامیک را بیشتر مطالعه کردهاید و به کدامیک بیشتر علاقه دارید؟
ایشان گفتند: من شعرای معاصر را تقسیم میکنم به شعرایی که غزلسرا بودند، شعرایی که قصیدهسرا بودند و شعرایی که نوسرا بودند.
در درجه اوّل، قصیدهسرا، «ملکالشعرای بهار» بود که قصیدههایاش مرا خیلی به خودش جلب میکرد. مرحوم «امیری فیروزکوهی» هم یک نوع قصیده سبک خاقانی میگفت که آن هم در نوع خودش قصیده بسیار فخیم و برجستهای بود؛ از آن هم من خیلی خوشم میآمد.
ملکالشعرای بهار، جزو شعرا و ادبایی است که در عرصه سیاست و در مقابله با ظلم نیز در کنار شهید مدرس خوب درخشید. او با شاعران روشنفکر هم عصر خودش نیز ارتباط داشت به خصوص با میرزاده عشقی که با همکاری یک دیگر در سال ۱۳۰۳ و دورانی که رضاخان نخستوزیر بود، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی، سرودند.
فعالیت سیاسی بهار، تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۲۹۳، از حوزه انتخابیه درگز، سرخس و کلات، به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی انتخاب شد و در همان سال دوره سوم مجله نوبهار را در تهران، منتشرکرد و سال بعد از آن انجمن ادبی دانشکده و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازهای در نظم و نثر به وجود آورد. البته انتشار نوبهار بارها ممنوع و دوباره آزاد شد و بهار، بابت این توقیفها معروفترین قصیدهاش با نام بثالشکوی را در سال ۱۲۹۷، سرود و در برههای که کودتای ۱۲۹۹ رخ داد و او سه ماه خانهنشین شد به یادماندنیترین قصیدهاش به نام هیجان روح، را سرود.
او در دوره چهارم مجلس به انتخاب مردم بجنورد دوباره وارد مجلس شد و با سیدحسن مدرس رهبر فراکسیون اقلیت همراهی کرد. در طول همین دوره از مجلس، بهار نزد هرتسفلد، زبان پهلوی را آموخت.
محبوبیت بهار، تا جایی شد که در مجلس پنجم، به عنوان نماینده مردم تبریز حضور پیدا کرد و جدیتر در صف مخالفان جمهوری رضاخانی قرار گرفت. وی با این اعتقاد که موافقت سردارسپه با جمهوری، در میان مردم تردید بوجود آورده است نتیجه چنین جمهوریای را دیکتاتوری رضاخان دانست و روی به سرودن اشعاری آورد که به ظاهر در تحسین جمهوری بودند اما در باطن مخالفت او با دیکتاتوری رضا خان را میرساندند. با وجود مخالفت علنی بهار در کنار سیدحسن مدرس پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، بهار توانست به دوره ششم مجلس نیز راه یافت اما به دلیل خفقانی که بر جامعه حاکم شده بود از سیاست کنارهگیری کرد و در دارالمعلمین عالی به تدریس پرداخت. اما مخالفت او با دیکتاتوری رضا خان، که به صورت پنهانی نیز بود از چشم ماموران حکومت دور نماند و چند ماهی به زندان افتاد و سپس به مدت یک سال، تبعید در اصفهان را تجربه کرد. این دوران برای بهار، فرصتی ایجاد کرد تا دوباره در کارهای علمی متمرکز شود و به مطالعه متون و تحقیق ادبی و زبانی بپردازد. تصحیح متونی چون مجملالتواریخ و القصص، تاریخ بلعمی و منتخب جوامعالحکایات عوفی و همچنین ترجمه آثاری از پهلوی به فارسی، تألیف سبکشناسی و نگارش احوال فردوسی بر مبنای شاهنامه از جمله فعالیتهایی او در این دوره است.
فعالیت سیاسی و دغدغههای بهار، که مدتی در درونش خاکستر شده بود با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، دوباره شعلهور شد و دوباره به فعالیت سیاسی و اجتماعی روی آورد و در ۱۳۲۶ به عنوان نماینده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد و ریاست فراکسیون حزب دموکرات را به عهده گرفت. اما بر اثر ابتلاء به بیماری سل، تنها در ماههای تیر، مرداد و شهریور ۱۳۲۶، فرصتی دوباره برای حضور در ضور در مجلس را پیدا کرد، اما بیماری سل، او را از مجلس دور کرد و زمانی که برای درمان به سوئیس رفت، قصیده بهیاد وطن معروف به «لِزَنیه» را سرود.
با نگاهی به آثار منثور و منظوم بهار، با آثاری متنوع از انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، گرفته تا تصنیف و ترانه، مقالهها و سخنرانیهای سیاسی و انتقادی، رسالههای تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمههای متون پهلوی، سبکشناسی نظم و نثر، دستورزبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتابها و حواشی بر متون به خصوص شاهنامه فردوسی رو به رو می شویم.
مهمترین اثر بهار «دیوان اشعار» اوست که به اعتباری کارنامه عمر او نیز بهشمار میرود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل میکند که میخواسته است سرودههای خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواسته بود که دو تن آشنا با شعر و شاعری را برای پاکنویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد.
از آنجایی که ملکالشعرای بهار، همسر و فرزند خود را از دست داده بود توسط دوست قدیمیاش با سودابه صفدری از نوادگان فتحعلی شاه قاجار آشنا و ازدواج کرد و تا پایان عمر خود با او زندگی کرد. هوشنگ ملک، ماه ملک، ملک دخت، پروانه، مهرداد و چهرزاد فرزندانی حاصل زنگی مشترک محمدتقی و سودابه است.
ماه ملک بهار، دختر بزرگ وی، در شرح احوال پدرش نوشته است: پدرم در سالهای آخر عمر سخت منزوی و گوشه نشین شده بود. همیشه خسته و کوفته بود و از آن همه شور و نشاط و هیاهوی درونی خبری نبود و غالباً در بستر افتاده بود و پیوسته تب سل او را میسوزانید.
بهار در روز اول اردیبهشت ۱۳۳۰، ساعت ۸ صبح، در خانه مسکونی خود در تهران سفر ابدیاش را آغاز کرد و براساس سال شمار زندگی بهار، به قلم محمد گلبن؛ در دوم اردیبهشت ماه بعد از ظهر جنازه او را از مسجد سپهسالار تا چهار راه مخبرالدوله بر سر دست بردند و در ساعت ۴ بعد از ظهر همان روز او را در شمیران در باغ آرامگاه ظهیر الدوله، به خاک سپردند. روحش شاد
سمیه خاتونی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است