روزنامه صبا

روزنامه صبا

حمیدرضا قلیچ‌خانی در گفتگو با روزنامه صبا:

تاریخ جعل آثار هنری، همزمان با تاریخ هنر است


خوشنویس و پژوهشگر کشورمان می گوید که معمولا خریدار آثار نمی‌داند محصولی که خریده جعلی است و از بیم جعلی بودن کار، سراغ مقوّم می‌روند، پس به عبارتی تاریخ جعل آثار هنری، همزمان با تاریخ هنر است. 

خوشنویسی، کتاب‌آرایی و نسخه‌پردازی مجموعه‌ای از هنرهاست که سبب تهیۀ هزاران نسخۀ خطی و مرقّع شده است؛ مجموعه‌ای از هنرها همچون:ورّاقی، کاغذسازی، کتابت، رنگ‌سازی و رنگ‌آمیزی، نقاشی، تزیینات متن و حاشیه، صحّافی و جلدسازی و هنرهای وابسته به هریک. گسترۀ این هنرها و فنون سبب می‌شود تا میان آداب این هنرها و بسیاری از اصطلاحات دبیری و دیوانی، ارتباط نزدیکی برقرار شود و از این رو مرزهای مشترک فراوان داشته باشند.

اصطلاحات و ترکیبات این هنرها چون بسیاری از دیگر نمودهای فرهنگ و هنر ایران، بیش از هر جا در ادبیات و به ویژه شعر تجلی یافته و ثبت شده است. بسیاری از ادیبان و شاعران، کاتب، دبیر و یا منشی بوده‌اند و همچنین بسیاری از خوشنویسان و نگارگران نیز از سخنوران بنام دورۀ خویش شمرده می‌شوند. این ویژگی از ابوعلی محمد بن علی بن حسین بن عبدالله شیرازی ملقب به ابن مقله و ابوالحسن علاءالدین علی بن هلال مشهور به ابن بواب و ملقب به قبله الکتاب، تا دورۀ معاصر جریان داشته و در برخی ادوار چون سدۀ نهم تا یازدهم به اوج رسیده است.

این مهم نشان می‌دهد که پژوهش در عرصۀخوشنویسی، اکنون دیگر یک امر مهم و حیاتی برای این هنر به نظر می‌رسد. دکتر حمیدرضا قلیچ‌خانی، علاوه بر اینکه عامل به هنر خوشنویسی است، در زمینۀ پژوهش گام‌های بلندی برداشته است که یادآوری از آن‌ها در این مقدمه مفصل می شود. زرافشان (فرهنگ اصطلاحات و ترکیبات خوشنویسی، کتاب‌آرایی و نسخه‌پردازی در شعر فارسی)درآمدی بر خوشنویسی ایرانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، کاتبان شاهنامه، حیات خوشنویسان و … نمونه‌هایی از آثار این هنرمند پژوهشگر هستند. روزنامه صبا، با وی به گفت و گو نشسته است.

هنر خوشنویسی در چهل سال اخیر چه تحولاتی داشته است؟

بعد از انقلاب اسلامی به دلایلی از جمله کم‌رنگ شدن پرداختن به هنرهایی مثل مجسمه‌سازی و نقاشی و تاحدودی سینما، خوشنویسی،تذهیب و نگارگری خیلی رونق گرفت، همان گونه که تعداد بانوان تذهیب‌کار به اندازۀ کل هزار سال هنر تذهیب در ایران شدند. در خوشنویسی هم این اتفاق افتاد و روی کار آمدن استادان بیش از نیاز جامعه شد. از طرفی با رشد علوم کامپیوتری و آمدن نرم افزارهای مختلف مرتبط با هنر، موجب شد بسیاری از کسانی که از طریق خوشنویسی به جامعه خدمات می‌داده‌اند از این حوزه کنار گذاشته شوند. این مهم سبب شد که تعادل میان عرضه و تقاضا در هنر خوشنویسی به هم بخورد.

در چنین اوضاعی، چه اتفاقی می‌افتد؟

طبیعی است که تعداد زیادی از خوشنویسان از میدان هنر کار می‌روند و در امر معیشت مشکلات زیادی برای‌شان به وجود می‌آید تا جایی که مجبور می‌شوند به مشاغل غیر مرتبط روی بیاورند. این تناقضات وارد خوشنویسی می‌شود و خودشان را به شکل مشکل در خانواده و جامعه و معیشت هنرمند نشان می‌دهند. علاوه بر این اتفاق ناخوشایند دیگری که افتاد این بود که ایران آمد و در سال گذشته برنامۀ خوب پاسداری از خوشنویسی را ثبت کرد اما خطوط ایرانی‌ای چون تعلیق و نستعلیق را نتوانست به موازات ثبت خطوط عربی و حسن خط عثمانی ثبت کند و به همین دلیل شکل هنری خط فارسی تا حد آموزش خط تحریری در مدارس و خوشنویسی در کنار خیابان انقلاب تقلیل یافت. البته چالش‌های دیگری در حوزۀ ثبت جهانی و ثبت ملی داریم که شاید در این گفت‌و‌گو مجال پرداختن به آن‌ها نباشد.

یکی از مشکلاتی که این سال‌ها دامن خوشنویسی ما را گرفته است و رها نمی‌کند، بحث جعل است. شرایط فرهنگی و اجتماعی ما به کدام سمت رفته است که جاعلین به سادگی سراغ جعل کردن آثار بزرگان هنر خوشنویسی می‌روند و اصولاً این اتفاق چگونه می‌افتد؟

معمولاً در این روند، خریدار آثار نمی‌داند محصولی که خریده جعلی است، چرا که در این نوع مبادلات فرض بر این است که آن اثر اصیل است. در نتیجه کسی که از این ماجرا خبر دارد در ابتدای امر کسی یا کسانی‌اند که فلان اثر را به شکل جعلی تولید کرده و بعد کارشناسانی‌اند که در امر خرید و فروش حضور دارند و در موزه‌ها و کتابخانه‌ها مُقوّم نامیده می‌شوند. کار این دسته از کارشناس‌ها قیمت‌گذاری است که از قدیمی‌ترین آن‌ها آقایان احمد سهیلی و خلیل مستوفی و استاد حائری بودند که به رحمت خدا رفته‌اند. روند خرید آثار به این‌گونه است که معمولاً خریدار یک فرد مجموعه‌دار یا سازمان متمول است، اما سواد کارشناسی آن هنر را ندارند و از بیم جعلی بودن کار، سراغ مقوّم می‌روند. پس به عبارتی تاریخ جعل آثار هنری، همزمان با تاریخ هنر است. در قدیمی‌ترین نمونه‌ها از جعل گفته‌اند که این بوّاب به دستور پادشاه وقت یک صفحۀ گمشده از قرآنی به خط ابن مقله را عین خودش می‌نویسد به حدی که برای هیچکس قابل تشخیص نبوده است و این موضوع تا دورۀ معاصر ادامه پیدا کرده است. البته ناگفته نماند که مثال بالا برای اثبات استادی و قدرت کاربلدی بوده است نه برای دریافت هزینه. با وجود این هر چه به عصر حاضر نزدیک‌تر شدیم، موضوع جعل برای کسب درآمد به یک مشکل جدی در هنر خوشنویسی مبدل شد.

یک نکته در این باره، بحث درد معاصریت است که هنرمندان فعّال در عصر خودشان نادیده گرفته می‌شوند اما استادی که دوسه نسل قبل‌تر می‌زیسته در این دوره صاحب‌نام و مطرح شده است، این اوضاع را چگونه تحلیل می‌کنید.

در چنین اوضاعی، استاد معاصر ناچار است که بیاید و کار استاد نسل قبل از خودش را کپی یا جعل بکند، بلکه دیده بشود و معیشت‌اش را هم از همان بگذراند. این قبیل اتفاق‌ها در عهد قاجار افتاده است و تا عصر حاضر که کارهای استادانی مانند رضا مافی، محمد احصایی و غلامحسین امیرخانی و تنی چند بر اثر ارایه در حراج‌های هنری ارج و قیمتی پیدا کردند و یک سیل از جعل آثار آنان به وجود آمده است. من سال‌هاست در کتابخانۀ ملی ایران و موزۀ خوشنویسی ایران به عنوان مقوّم مشغول خدمت هستم و برایم پیش آمده که اثری از استادی برای فروش ارایه شده و بنده همان‌جا تصویری از آن را برای هنرمندی که آن اثر را خوشنویسی یا تذهیب کرده است، فرستاده‌ام و در نهایت دریافته‌ایم که برای مثال از هفت اثر، پنج‌تای آن جعلی بوده است و گاه این جعلیات به دلایلی وارد حراجی‌هایی مثل تهران و ملی و باران شده‌اند. نکته دیگر این است که در حال حاضر جعل حرفه‌ای تر از گذشته به کارش ادامه می‌دهد؛ چرا که تکنولوژی به این امر بسیار کمک می‌کنند. به عنوان مثال اگر کسی در دوران قاجار تصمیم می‌گرفت اثری مربوط به دورۀ صفویه را جعل کند، کارهای اصیل چندانی در دسترس جاعل نبود که بتواند به راحتی دست به جعل بزند. اما الان کتابی از میرعماد چاپ شده که سیصد اثر از کارهای ایشان آنجا چاپ شده است. خب ببینید که با در دسترس بودن یک نسخۀ چاپی از آثار یک هنرمند خوشنویس و مطرح چه کارهایی در زمینه جعل می‌توان انجام داد. جالب اینجاست که برخی از اهالی این هنر به من گفته‌اند که شما (پژوهشگران) میدان را برای شلتاق جاعلین بازتر می‌کنید؛ چرا که «چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر بَرَد کالا.» مثلا بنده آمده‌ام و تمام آثار خوشنویسی هنرمند استادی چون محمدحسین شیرازی را فهرست و معرفی کرده‌ام و چگونگی رقم زدنش را در یک کتاب درج کرده‌ام، در نتیجه جناب جاعل دستورالعملی نیز یافته و برای طبیعی‌تر جلوه دادن اثرش می‌‌آید و به همان نحو عمل می‌کند.

روند انجام این جعل‌ها چگونه است؟ فکر می‌کنم که آگاهی از این موضوع برای علاقه‌مندان این رشتۀ هنری جالب باشد.

قدم اول این است که جاعلین می‌روند از وب‌سایت‌های موزه‌ها و کتابخانه‌ها تصویری با کیفیت بالا از آثار دیده نشدۀ یک خوشنویس نامی را دانلود می‌کنند. از آنجا که خیلی‌ها به این وب‌سایت‌ها دسترسی ندارند، پس جاعلین یک الگوی اصیل و نادیده دارند که امتیاز بزرگی برای این کار محسوب می‌شود. از این تصاویر یک اسکن تهیه می‌کنند و با فتوشاپ یا کُرِل خط را از متن اصلی جدا کرده و بعد گاه در ترکیب‌بندی آن دست برده و کار میکنند و سپس آن را روی یک کاغذ آهار ‌مهره شدۀ ترکیه‌ای یا هندی و … با ترام بسیار کمرنگ چاپ می‌کنند. گاه این کار را بر روی کاغذهای اصیل و قدیمی که در انتهای نسخ خطی دورۀ تیموری یا صفوی باقی‌مانده پرینت میکنند و در مرحلۀ بعدی با مرکبی که بسیار به مرکب خط اصلی نزدیک است، یک‌بار دیگر روی آن با مهارت و دقت می‌نویسند.

عجب پروسه‌ای دارد و جناب جاعل، چه زحماتی را متقبل می‌شود! با نوجه به توضیحات حضرتعالی، بخشی از کار جعل، نیاز به خوشنویس حرفه‌ای دارد.

بله. بی شک در مرحله‌ای که روی خط چاپی باید دوباره با قلم و مرکب با کیفیت نوشت، نیاز به استادی هست که درجات بالایی دارد و چه بسا این افراد دارای مدرک استادی از انجمن خوشنویسان ایران باشند. چرا که برای آموزش در انجمن حقوق بسیار اندکی دریافت می‌کند و راه درآمد دیگری نیز ندارد و ناچار است برای گذران زندگی سه چهار برابر کلاس آموزشی، درآمد داشته باشد.

خب، سرنوشت این خط در پروسه جعل به کجا می‌رسد؟

در نهایت آن خط را به دست کسی میسپارند که در تذهیب دورۀ تیموری یا صفوی استاد است و کاری می‌کنند که به آن کهنه‌نمایی می‌گویند. البته آن هم برای خودش روندی است که روشهای عجیب و پیچیدهای دارد. گاه برای کهنه کردن هم از کارشناسان مرمت آثار هنری نیز کمک میگیرند. لازم است یادآوری کنم که جعل بیشتر در مورد آثار هنرمندانی رخ می‌دهد که به قول امروزی‌ها برند شده‌اند. مثلاَ در نستعلیق، خط میرعماد ، میرعلی هروی و غلامرضا اصفهانی، در شکسته، خط درویش عبدالمجید طالقانی، در نسخ، خط احمد نیریزی که پایه‌گذار نسخ ایرانی است، بیشتر مورد توجه جاعلین است.

ایدۀ جعل تا حدودی هم به ذات این هنرها بر می‌گردد. درست است؟

بله. به نکتۀ خوبی اشاره کردید. این موضوع ریشه در متدولوژی هنرهای تجسمی و نظام استاد و شاگردی در شرق دارد. حتی در غرب هم هنر نقاشی با تقلید محض آغاز می‌شود تا جایی که نقاش باید بتواند مثلاَ اثری از رامبراند را نقاشی کند. این موضوع در هنر خوشنویسی ایران به مراتب دشوارتر است و یک خوشنویس باید بتواند خط استادش یا یکی از خوشنویسان قدما را با تسلط تمام بنویسد و این خود سال‌ها سختی و مرارت دارد. وقتی هم که به نتیجه می‌رسد، دچار درد معاصریت می‌گردد و آثار گذشتگان او از خودش بیشتر مورد توجه است و آثار خودش خریداری ندارد. خب در چنین شرایطی و با توجه به کمرنگ بودن هنر در سبد فرهنگی جامعۀ معاصر، آن هنرمند به سراغ هنر و مهارتش می‌رود و از آن استفاده می‌کند اما نادرست.

در واقع شاگرد به لحاظ تخصصی و فنی به درجات بالایی می‌رسد و نه در سیر و سلوک هنری و انسانی!

خاطره‌ای به ذهنم رسید در این خصوص که بد نیست آن را کوتاه برای شما و مخاطبان‌تان تعریف کنم. استاد امیرخانی، تعریف می‌کردند که «روزی به منزل یکی از مجموعه داران رفته بودم. در اثنای این ملاقات، میزبان دو تابلو از آثار خودم را که به تازگی خریداری کرده بود را آورد تا به رؤیت من برساند. به محض دیدن، فهمیدم که یکی از آن دو اثر جعلی است. اما به روی ایشان نیاوردم چون که امکان داشت مشکلاتی پیش بیاید. با خودم گفتم که چگونه می‌توان این تابلوی جعلی را از میدان خرید و فروش خارج کرد؟ چیزی به ذهنم رسید. هنگام خداحافظی و بدرقه از میزبان، درخواست کردم اگر می‌شود این تابلو(همان که جعلی بود) چندی پیش من امانت بماند. با تابلو به خانه برگشتم . نوبت به دیدار بعدی رسید. من یکی دیگر از آثارم را به آن دوست مجموعه‌دار دادم و خدمت ایشان گفتم که آن کار من(اثر جعلی) چندان مورد پسندم نبود و ترجیح دادم اثر دیگری تقدیم شما کنم. این چنین شد که من یکی از آثاری که به نامم جعل شده بود را از چرخه خارج کردم.» البته این اتفاق نادر است و یک هنرمند به راحتی نمی‌تواند آثار جعل شده‌اش را از بازار جمع کند. یکی از تاثیرات منفی این رخدادها آسیب دیدن بازار ما در خارج از کشور است. چون تأثیرات منفی و مخرب تولید آثار جعلی در یک چرخه دوباره به خود هنرمند بر می‌گردد و به اقتصاد آن هنر لطمات زیادی وارد می‌کند.

می‌دانیم که هنر خوشنویسی از آن دسته از هنرهای سنتی است که ارتباط مستقیمی با مسایل معنوی و عرفانی دارد. طبیعتاَ چنین هنری وقتی می‌خواهد وارد دنیای علم و آکادمی شود، با مخالفانی روبرو خواهد شد. شما با وجود آگاهی از این موضوع، چگونه توانسته‌اید پزوهش در این امر را این‌قدر پیش ببرید که حالا ما کتب متعددی در زمینۀ پژوهش خوشنویسی داشته باشیم؟

با بخش اول حرف‌های شما موافقم. خوشنویسی از آن دسته هنرهایی است که معنویت در آن نقش به سزایی داشته و فقط آموزش در آن اهمیت دارد. اما تحصیل در رشتۀ ادبیات فارسی و هنرهای نمایشی من را به این فکر واداشت که چرا یک هنر مثل خوشنویسی که با همان ادبیات فارسی هم‌سن و سال است، هیچ جایگاهی در دانشگاه ندارد؟ این تناقض مرا واداشت که بیشتر به این موضوع فکر کنم. اگر چه در دهۀ هفتاد که این موضوع برای من اهمیت پیدا کرد، کمتر به این موضوع بها می‌دادند و باید یکی دو دهه پایداری و پافشاری میکردم تا به مرور بستر پژوهش در خوشنویسی و هنرهای وابسته آماده‌تر گردد و خود این مسئله گویای آن بود که پژوهش در خوشنویسی بکر است و کارهای خوب و زیادی در این زمینه می‌توان انجام داد. با بسیاری از استادان که صحبت می‌کردم چندان ضرورتی برای گسترش مفاهیم نظری در هنر خوشنویسی نمی‌دیدند و صرفاَ آموزش ، خط و درست نوشتن برای آنان اهمیت داشت. همۀ این‌ها دست به دست هم داد تا من به فکر تالیف فرهنگ اصطلاحات خوشنویسی بیفتم. بعدها متوجه شدم این فرهنگ نخستین فرهنگ اصطلاحات در هنر خوشنویسی است و سپس سایر کشورها اقدام به تالیف چنین اثری به زبان‌های ترکی و عربی کرده‌اند. خیلی خوشحال هستم از این بایت که وقتی می‌گوییم ایرانی‌‌ها نقش مهمی در خوشنویسی اسلامی دارند، بی راه نگفته‌ایم و این کتاب و دیگر پژوهش‌های حوزۀ خوشنویسی ایرانی، نشانی بر این ادعا هستند.

محمود توسلیان

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است