نویسنده و کارگردان فیلم «حرف آخر» در گفتگو با روزنامه صبا:
سینمای مستقل یتیم است
ابراهیم شفیعی می گوید، برای فیلمهای مستقل لفظ یتیم را استفاده میکنند. یعنی اگر فیلمهای مستقل به جایی رسیدهاند؛ کارگردان و تهیه کننده، اثر را به جایی رسانده اند.
«ابراهیم شفیعی» سالها در پشت صحنه سینما، به عنوان دستیار کارگردان و برنامهریز فعالیت داشته و اهالی سینما او را میشناسند. وی بیش از ۴۰ فیلم کوتاه ساخته و درجشنوارههای مختلف داخلی و خارجی شرکت کرده است. «ابراهیم شفیعی» در نخستین ساخته بلند خود، به موضوع اعدام پرداخته است.
روزنامه صبا، به بهانه اکران این فیلم، در گروه هنر و تجربه، با این کارگردان جوان که نگارش فیلمنامه اولین تجربه بلند سینماییاش را نیز بر عهده داشته، هم کلام شده است.
چه شد در این شرایط با اکران «حرف آخر» موافقت کردید؟
شرایط زیاد مناسب نیست و این فیلم در سینماهای معدودی اکران شده و تبلیغات زیادی هم برای آن نمیشود، ولی مجبور به اکران بودیم.
کلید اولیه «حرف آخر» چطور زده شد و چرا آن را به عنوان نخستین ساختهتان انتخاب کردهاید؟
قبل از این فیلمنامههای زیادی نوشته بودم که متاسفانه هزینه زیادی برای ساخت میخواست. معمولاً فیلم اولیها ابتدا سراغ سوژه میروند، یعنی فیلمنامههایی که پروداکشن عظیمی نداشته باشند تا بتوانند با هزینه کم آنها را جمع کنند. مقطعی برای شهادت پروندهای به دادگاه مراجعه میکردم و با قضات زیادی در ارتباط بودم. آن چه که مطرح است رفتار ناشایست بیشتر قضات با ارباب رجوع بود. همین موضوع بهانهای شد تا فیلمنامهای کوتاه بنویسم که قاضی قصه رفتار درستی دارد و با هزینه کم فیلم ارزانی را ساختم. در این خصوص با قضات زیادی مشورت کردم و این گونه فیلمنامه حرف آخر، شکل گرفت.
آن چه که در داستان برایم اهمیت داشت این بود که یک قاضی میتواند با یک امضا یک فرد را از روی کره زمین حذف کند اما خودش در داستان ما نمیتواند بچهدار شود. این نقطه عطف داستان ما بود که این قاضی به خدا شکایت میکند که من میتوانم یک نفر را با یک امضا از بین ببرم اما نمیتوانم یک نفر را به وجود بیاورم. این قاضی برای اولین بار حکم اعدام میدهد اما دچار تردید میشود و شخصاً به دنبال اسناد و مدارکی میرود که وجود دارد.
پس به دلیل هزینه کم و دغدغه ذهنیتان سراغ این سوژه رفتهاید؟
به نظرم سوژه جذاب بود. ما ۲ سال پیش فیلم را ساختهایم و یک سال هم برای نگارش فیلم نامه زمان گذاشتهایم. در آن مقطع حرف اعدام را میزدیم و اکنون مردم به این نتیجه رسیدهاند و هشتک میزنند که اعدام نکنید. حرف ما در آن مقطع این بود که اگر خیلی از پروندهها به شکل جزئیتر بررسی شود به اعدام نمیانجامد و میتواند رافتی وجود داشته باشد تا جلوی اعدام گرفته شود.
از بازیگرانی چون «ثریا قاسمی»، «ایوب آقاخانی» و «شبنم قلی خانی» در فیلم تان استفاده کردهاید که بازیگران حرفهای و کار بلدی هستند. انتخابها بر چه اساسی بود؟
زمانی تئاتر، جایگاه خوبی برای انتخاب بازیگر، کار کردن و رشد کردن بود اما الان دیگر آن اتفاق نمیافتد و جایگاه سابق را ندارد. «ایوب آقاخانی» از بازیگران قدیمی تئاتر و جزو ۵ تئاتری درجه یک مملکت است. بازی او برایم جذاب بود. به دلایلی نمیشد سراغ بازیگران دیگر رفت. مثلاً بازیگری دستمزد بالایی تقاضا میکند و شما مطمئن هستی در فروش نصف دستمزدش را هم نمیتواند برگرداند. بنابراین از همان ابتدا دور سوپراستارها را خط کشیدیم. برای انتخاب بازیگر چالشهای خیلی زیادی در پیش تولید داشتیم. برای نقش آوای قصه به دنبال چهرهای معصوم، مظلوم و دوست داشتنی بودیم که در نهایت «شبنم قلی خانی» را انتخاب کردیم. متاسفانه در تمام ردههای سنی کمبود بازیگر داریم؛ مثلا بازیگر بین ۴۰ تا ۵۰ ساله، نهایتاً ۵ ، ۶ نفر داریم. عملاً دایره انتخاب در چند سال اخیر محدود شده است و نتوانستهایم بازیگر جدیدی را معرفی کنیم و این انتخابها در تیم کارگردانی خیلی سخت است. شاید بازیگری فیلمنامه را بخواند و خوشش بیاید و به لحاظ دستمزد هم راه بیاید. اما به لحاظ زمانی نمیتواند وقت بگذارد. مثلاً برای یکی از نقشهای فیلم، بازیگر خیلی خوبی بعد از مطالعه فیلمنامه موافقت کرد که بازی کند ولی تقاضا داشت فیلمبرداری را طوری برنامهریزی کنیم تا با کار دیگری که هم زمان مشغول انجام آن بود، تداخل نداشته باشد و هر چه برنامهریزی کردیم دیدیم نمیتوانیم در خدمت او باشیم. درباره «شبنم قلی خانی» هم این نکته را بگویم که هر فردی با او کار کند سراغ بازیگر دیگری نمی رود. او بسیار انسان با اخلاق و همراهی حرفهای و وجودش در کار یک نعمت است. خیلی خوش شانس بودم که «ثریا قاسمی»، «ایوب آقاخانی»، «شبنم قلی خانی» و «علیرضا استادی» در فیلمام بازی کردهاند.
وضعیت اکران فیلم در هنر و تجربه چگونه است؟
قبل از کرونا، اوج اکران هنر و تجربه را شاهد بودهایم. فکر میکنم هنر و تجربه جدید دولتی است اما هنر و تجربه چند سال پیش خصوصی بود و سالن ها و سانسهای بیشتری داشت. آن چه که اکنون در سینماها میبینم این است که هنر و تجربه گذشته خیلی بهتر از حالا بود و دایره تبلیغات و اکران سینماها نیز بیشتر بود.
هنر و تجربه جدید که فکر میکنم چند ماهی است راه افتاده است، هنوز جان نگرفته و خیلی جای کار دارد. در این شرایط خدا را باید شکر کرد که فیلم اکران میشود چون کار دیگری نمیتوان انجام داد. وقتی شما فیلمتان را پیش پخشکننده میبرید برایاش اصلاً داستان اهمیت ندارد و سئوال اولش این است که چه کسانی بازی کردهاند؟ پخش کنندهها دنبال ستاره هستند نه هنرمند. ما در فیلممان ستاره هنرمند داریم اما آنها به دنبال ستارههای بفروش هستند. به همین دلیل برای اکران فیلمام پخشکنندهها همکاری نمیکردند. اکنون زمانهای است که نمیتوان گفت فیلم خوب یا بد است. در واقع فیلم خوب یا بد را پخشکننده مشخص میکند. یعنی یک پخشکننده گردن کلفت میتواند یک فیلم حتی ضعیف را به جشنوارههای جهانی برساند و در خارج از کشور اکران داشته باشد چون در خارج از کشور کسی بازیگران سینمای ایران را نمیشناسد. اگر نام «بردپیت» را ببریم کل جهان او را می شناسند اما در سینمای ایران یک یا ۲ بازیگر جهانی داریم. پخشکننده نمیتواند برایم دلیل بیاورد که بازیگر یا فیلمنامهات خوب بود چون در این سالها میبینیم که فیلمهایی در خارج از کشور اکران و پخش شدهاند که فیلمنامه و بازیگران خوبی نداشتهاند. ظاهرا دیگر دوره و زمانه بازیگر و کارگردان نیست بلکه دوره و زمانه پخشکننده است.
با توجه به توضیحات شما میخواهم بگویم فیلمهای هنری و تجربی همیشه نیازمند حمایت و بسترسازی قویتر برای جذب مخاطب و آشنایی او با این نوع سینما بودهاند. در شرایط فعلی چطور میتوان از فیلمهای هنری و تجربی حمایت کرد؟
ابتدا بگویم که فیلمهای هنری و تجربی چون مستقل و با بودجه شخصی ساخته میشوند باید تبلیغات گستردهای داشته باشند. برای فیلمهای مستقل لفظ یتیم را استفاده میکنند. یعنی اگر فیلمهای مستقل به جایی رسیدهاند؛ کارگردان و تهیه کننده، اثر را به جایی رسانده اند. خیلی از مردم هنر و تجربه را نمیشناسند و میپرسند چرا سانسهای فیلم کم است و کجا اکران میشود و چرا هیچ جا تبلیغات فیلم نیست. هنر و تجربه، در سالهای گذشته تبلیغات خوبی برای فیلمها انجام میداد به گونهای که مردم حتی برای همان تک سانس هم صف میکشیدند. اما این اتفاق اکنون نمیافتد و تبلیغات به صفحه اینستاگرام، سایت هنر و تجربه و کانال تلگرام محدود شده است و باید تبلیغات را زیاد کنند. نکته دوم این که از آدمهایی در مجموعه کاری گروه هنر و تجربه استفاده کنند که خودشان متعلق به سینمای مستقل باشند؛ مثلاً برای حرف آخر خودم بیلبورد را نصب کردم در صورتی که من نباید این کار را انجام دهم. آقای «طیب»، آدم خوب و کاریای است. اما برخیها کاملاً اداری هستند. معتقدم میتوان در مدت ۶ ماه کاری کرد که هنر و تجربه یکی از بهترین پخشکنندههای ایران باشد. سینما بحث تخصصی است و باید آدمهای متعلق به بدنه سینما در این سیستم باشند؛ مثلاً «رهبر قنبری»، کارگردان باتجربه و بزرگی است و نمیدانم چرا باید فیلماش در ۱۰ یا ۲۰ سالن سینما، آن هم به شکل تک سانس، اکران شود؟ این به خاطر سیستم معیوب و بیمار سینماست؛ همان مافیایی که در همه جای سینما وجود دارد. علاج آن را نمیدانم و نیاز به کارشناسی و گپ و گفت دارد تا به جایی برسد.
در سالهای گذشته که میخواستیم فیلم بسازیم، مسئولان می گفتند فیلم جشنوارهای، سیاه نمایی و ناامیدکننده نسازید، من که همه فرمولها را رعایت کردهام یعنی در این فیلم امید میدهم و یک قاضی خوب را معرفی میکنم و میگویم قوه قضائیه میتواند این فیلم را الگوی خودش قرار دهد. پس چرا از من حمایت نمیشود؟ فیلم را به چند جشنواره فرستادهایم ولی پذیرش نکردند. در صورتی که ما منطبق با دستوراتشان آن را ساختهایم و در آن امید و عشق وجود دارد و سیاه نمایی نیست. پس چرا از ما حمایت نمیکنند و فیلم ما را در این شرایط اکران میکنند؟ توقع داشتیم قوه قضائیه بگوید برای مسئولانشان چند اکران بگذاریم و چند وقت است که به آنها نامه زدهایم ولی جواب ندادهاند.
مصاحبهای از شما خواندم که از اکران فیلمتان مطلع نبودید و حتی گلایه هم کردهاید که سانسور شده است.
مشکلی با ممیزی ندارم و در همه جای دنیا هست. گلایه من از مسئولان ارشاد نیست و من مستقیماً با تهیهکننده مشکل دارم. چرا فیلمام دچار ممیزی شده و به من اطلاع ندادهاند؟ من بعد از ۶ روز که از اکران حرف آخر گذشته بود، در سینما دیدم که چه ممیزیهایی بر روی آن اعمال شده است! نمیدانم چه بگویم؛ حتی تیتراژ فیلم هم دچار ممیزی شده است. واقعاً نمیدانم از تهیهکننده به چه کسی شکایت کنم؟ او پول را گرفته و در پیش تولید، مرحله تولید و پس از آن حضور نداشته و در گرفتن پروانه ساخت هم هیچ کمکی نکرده است و دوستانم در خانه سینما پروانه ساخت گرفتهاند و در خصوص دریافت پروانه نمایش هم خودم رایزنی کردم. این تهیهکننده صوری به چه دردی میخورد؟ تهیهکننده خوب خیلی داریم ولی متاسفانه برخیها این گونه هستند. تهیهکننده ما علاوه بر این که کمک نمیکرد، حتی چوب هم لای چرخمان میگذاشت. همه کارهای فیلم، از انتخاب بازیگر گرفته تا دریافت پروانه نمایش را خودم انجام دادم پس کاش لفظ تهیهکننده را به خودم میدادند. آن تهیهکننده صوری چه کاری میکند که من نمیتوانم انجام دهم. من تمام انرژیام را برای فیلم میگذارم و او نیست! پول را گرفته و به سفر خارجه یک ماهه رفته بود. باید این چیزها سازمان دهی شود.
چالش های تولید «حرف آخر» چه بود؟
بزرگترین چالشمان تولید فیلم در اوج شیوع کرونا بود و ناجی هنر، مجوز ساخت نمیداد و میگفت باید تهیهکننده امضا کند و تهیهکننده را با هزار خواهش و التماس آوردیم. دوم این که در زمان پیش تولید قیمت دلار پایین بود و در زمان تولید دلار ۷، ۸ هزار تومان گرانتر شد و برآوردمان به هم خورد. سوم این که من هم نویسندگی و کارگردانی میکردم و هم کارهای تولید را انجام میدادم، برای تهیه لوکیشن چک و چانه می زدم، وضعیت آب و هوا را چک میکردم و همه کارها بر عهده من بود و اینها به مسائل مالی برمیگردد و اگر پول داشتیم میتوانستیم تهیهکننده بزرگی را بیاوریم. معتقدم برای بزرگ شدن باید با آدمهایی که فکر بزرگی دارند، کارکرد. متاسفانه در این فیلم به آدمهایی بها دادم که فکر کوچکی داشتند و این به خودم و فیلم لطمه زد و امیدوارم در فیلم بعدیام تکرار نشود. نکته بعدی هم این که نام فیلم، «حکم، اعدام، حرف آخر» بود ولی وقتی پروانه ساخت آمد دیدم به «حرف آخر» تغییر کرده و وقتی از تهیهکننده پرسیدم گفت که وزارت ارشاد گفته نام را تغییر بده و من بی اطلاع از تغییر نام فیلم بودم.
آیا توانسته اید در انتقال پیام «حرف آخر» موفق باشید؟
به این سئوال باید مخاطب پاسخ دهد، البته با آنهایی که فیلم را دیدهاند، صحبت کردهام و گفتهاند که آن چه را که در ذهن من بوده، دریافت کردهاند.
در نهایت از نخستین ساخته سینماییتان رضایت دارید؟
همه آدمها بچه دارند، حالا چه خوب یا چه بد و «حرف آخر» یکی از فرزندانم است. با توجه به آن چه در ذهنم است و اذیتهایی که شدم، ۴۰، ۵۰ درصد راضی هستم. معتقدم فیلم خوب ساختن، سختترین کار دنیاست و البته فیلم بدون پول و سرمایه از همه کارها سختتر است.
برنامه بعدیتان چیست؟
یکی از آرزوهایام این است که برای دفاع مقدس فیلم بسازم. حتی قاضیام در فیلم «حرف آخر» فرزند شهید است. حدود ۴۸ فیلم مستند ساختهام که ۳۰ تای آن درباره دفاع مقدس است. آخرین مستندم درباره عملیات کربلای ۴ است که متاسفانه هیچ حمایتی از آن نمیشود. فیلمنامه ای درباره دفاع مقدس نوشتهام، البته نه درباره میدان جنگ بلکه ماجرای امروزی و اتفاق جذابی را روایت می کند و در حال رایزنی با چند تهیهکننده برای ساخت هستم. در کنارش فیلمنامه هم مینویسم.
و حرف آخر….
معتقدم برای بزرگ شدن باید با آدمهایی کار کرد که فکرهای بزرگی دارند.
مریم ضیغمی محمدی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است