چهره روز؛
جابر عناصری؛ پدر تعزیه دانشگاهی ایران
مهمترین علاقه جابر عناصری، ادبیات عامه، شبیهخوانی و تعزیه بود و در این راه اعتقاد کاملی به پژوهش میدانی و مصاحبه داشت.
روزنامه صبا – با انبوهی از کتابها و طومارهای خطی تعزیهای ایران به کلاس میآمد. براستی ندیده بودم، شوق استادی از آموزش بیشتر از شاگرد باشد، عناصری، در کلمه به کلمه درسهایاش جان شیرین خود را صرف تدریس میکرد، حرارتی که از آتش دروناش شعله میگرفت و میسوخت. او استاد مسلم عشق بود و بنده معرفتی از حق که در نهادش به امانت سپرده شده بود.
جابر عناصری، شاهنامه پژوه، ایرانشناس و تعزیه شناس ایرانی و مردمشناسی متبحر بود که دانش خود را در باب هنرهای سنتی و فرهنگ عامه نه فقط از میان کلاسهای درس و کتابها، بلکه از بطن جامعه بدست آورده بود. او معتقد بود؛ که ایران باستان در زوال دورانهای خویش فرهنگهایی از خود را به بیگانگان انتساب داده است. فرهنگی که ریشهاش در ایران و قصههای عامیانه و فولکلور آن بوده است. او فرهنگ بومی را معدنی بارور برای سینما و سایر حرکات سمبولیک میدانست.
وی در این راستا میگوید:اما ای دریغ که امروزه افسانههای قومی از یاد رفته است. روزگاری هودج پرّان کیکاووس و قالیچه حضرت سلیمان (ع)، چاشنی افسانههای مردم بود و کمکم موضوع فیلمهای غربی گشت. نامشان تعویض گشت و ما حیران و انگشت بر دهان در برابر جعبه سحرآمیز تلویزیون نشستیم و افسانه پریماهیان دریاهای خودمان را از یاد بردیم و جزیره ناشناخته، قلمرو سرندی پیتی وکنا، را نشناختیم و شهر فرنگی در حرم خانه دل کودکانمان اطراق کرد که فانوس خیال خیام، را از یادها برد و تارزان جنگل زاد، الگوی فیلمسازان گشت. لچک قرمزی به شنل قرمزی تغییر نام داد و کارتونهای متعدد غربی را آراست و قصههای عامیانه ایرانی از کتاب لافونتن فرانسوی سر درآورد.
عناصری، معتقد بود فرهنگ بیثمر بیگانه نوعی غربت کلامی و تصویری بوجود آورده است. استفاده از فرهنگ بومی، بافت فیلمنامه را ظریف میسازد، و نوبرانهای از مضامین پربار را در طبق اخلاص، تقدیم پژوهشگر مخلص میسازد. فرهنگ بومی برای سینمای ایران، شناسنامه ممهور به مهر شأن و جلال صادر میسازد.
جابر عناصری، استاد مسلم عشق
دکتر جابر عناصری، در سال ۱۳۲۴ در محله معمار اردبیل به دنیا آمد. پدرش کربلایی علی عناصری از شبیهخوانان بود و بدلیل علاقه و ارادتی که به ائمه اطهار علیهم السلام داشت، هر ساله مراسم عزاداری، شبیه خوانی و تعزیه را در منزل خود برپا مینمود. جابر از کودکی به شبیه خوانی و تعزیه علاقه مند شد و زیر نظر پدر، مراسم شبیهخوانی را آموخت. در زمانی که پدرش مراسم شبیهخوانی را برگزار مینمود، جابر مشقهای خود را در پشت نسخههای تعزیه مینوشت. او به تبع ارادت خالصانه خانواده به مقام والای حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، شیفته و شیدای آن امام عزیز گشت و تا پایان عمر، هیچگاه از این مسیر با سعادت، باز نماند. جابر عناصری، تحصیلات مقدماتی را در شهر اردبیل و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران با کسب مقام اول ایران در رشته ادبیات به انجام رساند. سپس وارد دانشگاه تهران شد و تا سطح دکترای فلسفه و علوم تربیتی در ایران تحصیل کرد. در ادامه او با کسب تخصص دوره مردمشناسی در انگلستان با تکیه بر پژوهشهای قبلی خود، به تحقیق درباره خاورمیانه، جنوب غرب آسیا و به ویژه مسائل فرهنگی ترکیه و ایران و افغانستان پرداخت. وی ۴۱ سال در دانشگاههای تهران بهعنوان استاد ممتاز به تدریس و تحقیق اشتغال داشت و بیش از چهل کتاب در زمینه فرهنگ ایران به رشته تحریر در آورده و صدها دانشجو تربیت کرد. وی از طرف مراکز فرهنگی به خاطر فعالیتهایاش در عرصه هنر تعزیه و شبیهخوانی، لوح ویژه پدر تعزیه دانشگاهی ایران را دریافت کرد. حوزه فعالیت علمی او به صورت میان رشتهای و ترکیب فلسفه هنر و زیباییشناسی، با مطالعات قومی، ایرانشناسی و مردمشناسی عشایری، و هنرهای فولکلور به ویژه نمایشهای آیینی حوزه تمدنی ایران بزرگ بوده است. وی مدتها در رادیو برنامه راه شب و در تلویزیون (تا سال ۱۳۶۷ ) برنامههایی در ارتباط با آیینهای ایرانی و نمایشهای سنتی اقوام ایران را اجرا میکرد.
مهمترین علاقه عناصری، ادبیات عامه، شبیهخوانی و تعزیه بود. وی در این راه اعتقاد کاملی به پژوهش میدانی و مصاحبه داشت. وی که بیشتر عمر خود را صرف تحقیق در روستاهای گوشه و کنار ایران نمود، تعزیه را هنری به وسعت تمام ادوار تاریخ بشریت عنوان و معتقد بود تعزیه، اسطوره و تاریخ نیست بلکه فراتر از آنهاست، تعزیه معراج انسان است و چنان ارتباطی میان بنده و پروردگارش ایجاد میکند که او را به درستی با حقایق و وقایع دشت کربلا آگاه میسازد. عناصری، تعزیه را نمایشی میدانست که به جز ایران در هیچ جای دیگر وجود ندارد و این از افتخارات ما ایرانیان است. وی عمده دانش خویش را در این حوزه، از حضور فعال خویش در روابط اجتماعی و تعامل رو در رو، با مردم بدست آورده بود. و علاقه بسیار زیادی، توأم با وظیفهشناسی نسبت به شناخت فرهنگهای بومی ایران و جهان داشت. مردمشناسی متاثر از انسانشناسی را، سرلوحه کار خود قرار داد. مردمشناسیای که دادههای خود را از موضوعات اجتماعی، روانشناسی و ظهورات بیرونی و مادی انسان، بدست میآورد و در این باب میگوید: در قلمرو مردمشناسی و فرهنگ عامه، پژوهش از طریق مشاهده حضوری و شرکت فعال در جشنوارهها و سوگوارهها و آشنایی با آئینها، عرف، عادات، به اصولیترین روش گردآوری کرده است.
عناصری، پژوهشگر و تحلیلگری بسیار حاذق و توانا بود که به برکت دانش سرشار و ذوق منحصر به فردی که در عرصه مردمشناسی و تربیت و فلسفه داشت، جلوههای جدیدی از گنجینه فرهنگ ملی ایران را بر ما گشوده است. وی، هیچگاه مخاطب خویش را با اصطلاحات غامض فلسفی به چالش نمیکشید و به طریق ادیبان، روان مینوشت و به روش سخنوران، شیوا سخن میراند. جابر عناصری نیز مانند دیگر پژوهشگران و استادان تعزیه از وضعیت این هنر ایرانی غمگین بود، و معتقد بود در مناطق مختلف کشور تعزیهخوانان بزرگی وجود دارند که به سوگوارهها دعوت نمیشوند و گوشهنشین شدهاند. اگر لباسها، سرودها و نغمههای بومی را که مردم هر منطقه با آن آشنایی دارند را از تعزیه بگیریم، در واقع جان تعزیه را گرفتهایم. به باور او، ما نیازمند بهروز کردن تعزیه هستیم، ولی زمانی که آهنگها، اشعار، صحنهآرایی و میدان آرایی آن را بهدرستی نشناختهایم، چگونه میتوانیم دست به این کار بزنیم. این ایرانشناس و پژوهشگر که سالهای طولانی به پرورش دانشجویان پرداخته بود، میگفت: قدسیتر از سرودههای شبیهخوانی و تعزیهخوانی در عالم وجود ندارد. حضرت علی (ع) آبروی بشریت است و در جهان بشریت نظیر این امام عظیمالشأن نمیتوان کسی را پیدا کرد. همچنان که واقعه کربلا و حماسه آفرینی امام حسین (ع) نه تنها در جهان اسلام بلکه در سایر ادیان و کشورهای دنیا زبانزد همگان است و همه به وجود چنین امام و الگوی والایی واقف هستند.
از استاد جابر عناصری، کتب و مقالات زیادی به یادگار مانده و آثار او از مکتوبات ارزشمند و فاخر عرصه هنر، فرهنگ عامه و خصوصاً تعزیه است. از جمله میتوان به کتابهایی چون: «شناخت اساطیر ایران بر اساس طومار نقالان»، «فهرست توصیفی نمایشنامههای مذهبی ایران»، «شبیهخوانی، کهن الگوی نمایشهای ایرانی»، «درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران»، «مراسم آئینی و تئاتر، تاریخ هنر ایران»، «تاریخ هنر جهان»، «تعزیه نمایش مصیبت»، «مردمشناسی و روانشناسی هنر»، «شبیهخوانی»، «گنجینه نمایشهای آئینی و مذهبی»، «شبیهنامه دیر مکافات و سلطان کربلا» اشاره کرد. وی همچنین پژوهشهایی در زمینه موسیقی تعزیه انجام داده است. دیگر مقالههای او درباره پهنه آیینهای ایرانی فرهنگ ایران باستان و شاهنامهپژوهی، ادبیات عامیانه است .
واپسین سالهای زندگی این استاد بزرگ با دلشکستگی و عزلت گذشت، او در ساعت ۹ و۳۰ دقیقه صبح ۲۸ فروردین سال ۱۳۹۵ در کتابخانه خود در گذشت، پیکر وی به خواست خودش و بدون اینکه کسی مطلع شود، به سرعت به بهشت زهرا (س) منتقل و در یکی از قطعات عادی آن به خاک سپرده شد. مراسم خاکسپاری او به درخواست خودش تنها با حضور ۹ تن برگزار شد و به وصیت او هزینه برگزاری مراسم ختم و یادبود هم به انجمن خیریهای اختصاص پیدا کرد. تا هستم ای رفیق، ندانی که کیستم / روزی ز من سراغ بگیری که نیستم. روحش شاد
سمیه خاتونی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است