ماریان کلهر:
«عمارتی در مه» یک کلاس درس از زندگی است
بازیگر فیلم سینمایی «عمارتی درمه» معتقد است این فیلم کلاس درس زندگی است.
فیلم سینمایی «عمارتی درمه» به کارگردانی محمدعلی سلیمان تاش و تهیهکنندگی سید سجاد میرسید، از اواخر آذر ماه در سینماها به پرده اکرانهای سینمایی هنر و تجربه درآمده است. این فیلم، در ژانر تریلرهای روانشناختی و در حوزه شناختی سایکودرام ساخته شده و داستان این فیلم درباره مدیر یک آسایشگاه اعصاب و روان است که از پزشک جوانی دعوت میکند تا روی نوع خاصی از بیماران روانی تحقیق کند. با حضور پزشک جوان در این مجموعه، حوادث غیر معمول و پیچیده در بین بیماران و کارکنان آسایشگاه ایجاد می شود. در این فیلم، هنرمندانی چون اردلان شجاع کاوه، آیدا موسوی، ماریان کلهر ،محمدحبیب الهی و… به ایفای نقش پرداخته اند. خبرنگار روزنامه صبا با بازیگر این فیلم ماریان کلهر به گقتگو نشسته است که در ادامه می خوانید:
از آشنایی خود با وادی هنر بگویید
من از محروم ترین شهر ایران، آبادان بازیگری در تئاتر را شروع کردم، از کودکی با هنر بیگانه نبودم، هنر نویسندگی و نوازندگی آشناییتی دیرینه با خانوادهام دارد، هنر تصویر و تئاتر را از اواخر سال ۱۳۸۹ شروع و البته دوبله و مجریگری در تلویزیون و رادیو را نیز تجربه کردم. ابتدا در آبادان، سپس اهواز و کرج و در تهران در این حوزه فعالیت کردم. اولین تجربه بازیگریام از ایفای نقش در فیلم کوتاه رقم خورد که در فیلمکوتاه فاصله به کارگردانی آقای کرم پور، حضور در جشنواره فجر را تجربه کردم. بعد جذب بازی در فیلمهای تله و سینمایی شدم.
از نقش خود در فیلم عمارتی درمه بگویید
این فیلم برای من یک کلاس آموزش زندگی بود، چه از نظر حرفهای و شغلی و چه از نظر معرفت و کیفیت زیستن در کنار همنوعانام. نقش سارا را در این فیلم بازی میکنم و چالشهای نقش سارا را در روند ساخته شدن خود فیلم تجربه کردم. یکی از این چالشها این بود که در روز سوم فیلمبرداری، نقش مقابل من تغییر کرد و من باید در مقابل کسی بازی میکردم که هم تهیه کننده و هم بازیگر بود. دومین چالش برای من این بود که بازیگران دیگر فیلم هنرجو بودند و در بازیگری حرفهای تجربهای نداشتند. همین طور سایر عوامل فیلم، از طراح لباس گرفته تا گریمور، همه و همه تازه کار بودند و عمدتا طراحی لباس و گریم این نقش به عهده خودم بود. حتی حفظ کردن راکورد هم به عهده خودم بود و همواره نوشتههای راکوردم همراهم بودند. این فیلم با شرایطی که عرض کردم و با زحمتها و مرارتهای زیاد مدیر تولید حامد موحد وکارگردان و نویسنده اثر محمدعلی سلیمانتاش به نتیجه نهایی رسید و به نمایش درآمد. وقتی ما به عضویت یک مجموعه تولیدی هنری درمیآییم دیگر بقیه اعضا برایمان حکم همکار ندارند، بلکه دیگر یک خانواده هستیم. همان طور که در خانواده فرزند خلف و ناخلف، تحصیلکرده و غیره در کنارهم زندگی می کنند، ما هم آموختهایم به بقیه سلایق و تفاوتهای بقیه به چشم هم خانواده نگاه کنیم و در مسیر تا رسیدن به مقصد نهایی پیش برویم. سارا شخصیتی خاصی داردکه قابل پیش بینی نبودن از مشخصات برجسته او است. برای من طراحی این کاراکتر برای شخصیت زن قصه، بسیار قابل توجه بود و ایفای این نقش تجربه شگفت انگیزی بود که من با لحظه به لحظه آن زندگی کردم.
این فیلم برای کدام گروه از مخاطبین جذاب است که شما دیدنش را به آنها پیشنهاد میکنید؟
کسانی که کوچکترین ذوق و شوقی نسبت به سیر تحول و درمانهای بیماریهای روح و روان دارند، از دیدن این فیلم مانند یک تجربه درمانی لذت می برند. این فیلم متدهای برجستهای از درمانهای مدرن را با درامی کششدار تلفیق کرده است. فیلم عمارتی در مه، یک کلاس درس از زندگی است و دیدن این فیلم را به خانوادهها و فرزندانشان توصیه میکنم. چرا که یقین دارم مسائلی در این فیلم مطرح و حل و فصل میشودکه میتواند منشاء بسیاری از گرفتاریهای ما در تعاملات روزمره باشد.
برای رسیدن به نقش سارا که یک بیمار روانی است، چه مراحلی را طی کردید؟
من سه ماه تمام به مراکز درمانی نگهداری از بیماران اعصاب و روان رفت و آمد داشتم. مثلا به مرکز درمانی امین آباد و …رفتم تا بتوانم با این دست از بیماران که از خصوصیات آنها در متن استفاده شده است، مواجه حضوری داشته باشم و با نظارت ریز به ریز جزئیات خلقی آنها بتوانم به شخصیت کاراکتر سارا شکل عیتیتری بدهم و نقش را بهتر بازی کنم و همچنین به سایر بازیگران هم اطلاعات موثقی از نقششان ارائه دهم.
همکاری مراکز درمانی، پرسنل و بیماران در مواجه با شما که به عنوان یک هنرمند در فضای بیمارستان بودید، چطور بود؟
ابتدا مجوزهای ورود به مراکزدرمانی را گرفتم و بعد از حضور در مراکز، شاهد مراحل درمان بر روی بیمارانی که دچار حملههای مختلف از جمله پنیک و.. میشدند را از نزدیک نظارهگر بودم، این نظارهگری فقط مختص بیمار نبود، حتی رفتارهای دکتر و پرستاران را هم در این مواقع با جزئیات در ذهن به خاطر میسپردم. درباره مواجهام با بیماران این مجموعه باید بگویم نقش سارا دیدگاه من را به زندگی دچار تردید کرد و نگاه من به زیستن را تغییرداد. اگر بخواهم جملهام را با یک بیت شعر بیشتر توضیح دهم؛ این است که؛ در شهری که همه می لنگند به کسی که راست راه میرود، میخندند. بیماران بستری شده در این مراکز آنقدر منطقی و سئوالاتشان درباره روزمرگی به قدری عمیق بود که من را به ورطه دوگانگی و تردید کشاند که این اشخاص دچار نقص روحی روانی هستند، یا من؟ آنها صادقانه خودشان هستند و هرچه در دلشان هست را نشان میدهند، گویی دیگر در اینجا خبری از تعارض و تمارض که ریشه تمام بیماریهایروحی و روانی است، وجود ندارد.
خاطره ای از تعامل با این دوستان در مراکز درمانی دارید؟
یکی از بیماران ادعا میکرد که خورشید است، چرا که هر وقت بیدار میشود هوا روشن میشود و زمانی که میخوابد کل دنیا در تاریکی فرو میرود. برداشت من از دیدن او، همین بود که او واقعا خورشید است و این که از نظر من بطور کلی برداشت این افراد از زندگی عمیق تر و واقعیتر از ما است.
صحبت پایانی
خواهش من این است که در هر جایگاهی که هستید، علم و آگاهی در رابطه با هرکاری که در حال انجام و یا قصد انجام آن را دارید را بدست بیاورید و در کنار این علم و آگاهی چنانچه عشق به کار را هم توامان کنید، قطعا موفق میشوید. اگر با این سه مقوله در هر شغل و پیشهای باشید، آسیبی از شما بر دیگری تحمیل نمیشود و اینگونه اندک اندک در جامعه هر کس بار خود را به سلامت به مقصد میرساند. خصوصا در زمینه هنر که عمدتا یک فعالیت گروهی است. در پایان از اردلان شجاع کاوه که پدرانه و دلسوزانه در مجموعه عمارتی درمه، ایفای نقش و با تجربیات غنی خود در بازیگری ما را در اجرای نقش همراهی کردند تشکر میکنم و همچنین از آقای سلیمان تاش که حق پدر هنری را برای من در این راه کامل کرده و مرا یک عمر مدیون خود ساختند، تشکر میکنم.
فرهومند ناظریان
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است