روزنامه صبا

روزنامه صبا

چهره روز؛

الگویی فرهنگ‌ساز


دكتر میر جلال الدین كزازی به سال ۱۳۲۷ خورشیدی از خانواده‌ای فرهیخته به شهر كرمانشاه زاده شد.

سخت است در این مقال کوتاه استاد ادیب ایرانی معاصری را خلاصه کنم که پیوندگاه هستی انسان امروز با فرهنگ غنی پارسی کهن است. اما زادروزاو در ۲۸ دی ماه که به سان امروز است، بهانه ایست که چنگ این حقیر در نوشتار بر پیکر بی مثال او در جرگه ادب و هنر راستین فرود آید. چه نیک اتفاقی است که در دنیای امروز با لمس نام این استاد در فضاگاه‌های مجازی مفتخر به آشنایی از او می‌شویم. جملگی در همین ابتدا معترف‌ام که امکان شناسایی او در این مقال نخواهد گنجید و به خواننده عزیز این نوشتار عارضم که پس از پایان مطلب برای دستیابی به رموز هستی و آفرینش دوباره از معنای انسان، جستجوگرانه نام استاد میرجلال الدین کزازی را بکاوند و از آموزه‌های ماندگار این آموزگار کهن در زندگی سراسر آشفته خود چون اکثیری معناساز بهره بجویند. او که نوشتن از او سخت است، چرا که در سخن گفتن در واژه واژه‌های گزینش شده‌اش پایبند به سخن گفتن به شیوه اصیل پارسی است. از همین رو در این مقال تلاش است از او چون خود او بگوئیم. از کارساز‌ترین راهبردهای او، دلباختگی، شیفتگی، خردورزی، شناخت دلی جهان است، نیرویی که او انسان امروز را برای رهایی از منجلاب به آن آذین کرده و برای ما در این ره‌، توشه ای از جنس مستی و شوریدگی می‌پالاید. از نظرگاه او هنرمند، به سان انسانی است که بندها را برنمی‌تابد، هنجارها را در هم ریخته و شگفتی می‌آفریند و از همین رواست که دیگران هنرمند را دیوانه و روان‌نژند می‌خوانند.

دکتر میر جلال الدین کزازی به سال ۱۳۲۷ خورشیدی از خانواده‌ای فرهیخته به شهر کرمانشاه زاده شد. دکتر کزازی از آغاز نوجوانی دل در گرو دنیای دل انگیز ادب پارسی داشته و همواره در کار آفرینش آثار منظوم و منثور بوده که این علاقه به فرهنگ گران سنگ ایران را از پدر به یادگار ستانده است. در سال ۱۳۴۶در دانشگاه تهران.کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته زبان و ادب پارسی سپری نمودو در سال ۱۳۶۹ در آزمون دکتری ادبیات پارسی شرکت جست و با رتبه‌ای بالا در دانشگاه تهران پذیرفته شد.در سال ۱۳۷۱توانست از پایان نامه خود به نام «رویا–حماسه–اسطوره»دفاع کند. پای بندی وی به واژگان کهن اما دل‌نشین پارسی دری پر آوازه و ستودنی است. وی از سال ۱۳۵۴تا کنون در شمار دبیران فرهنگ و ادب در این مرز و بوم بوده و هم اینک استاد و عضو هیات علمی دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجه دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. دکتر شعر نیزمی‌سراید و نام هنری شعری‌اش «زروان» می باشد. او که با چند زبان اروپایی و از همه بیشتر با فرانسه آشناست و برای گسترش فرهنگ ایران زمین سفرهایی چند به کشورهای مختلف داشته که در دراز مدت‌ترین آن‌ها دردانشگاه بارسلون اسپانیا به تدریس ادب پارسی و ایران شناسی پرداخته است. کثرت جوایز و افتخارات بین المللی این ادیب شهیر در کوتاهی این نوشتار نمی‌گنجد. به یادبود و گرامیداشت میرجلال الدین کزاری فرهنگسرایی در شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۸به نام او نامگذاری شده است که در پی واکنش به این گرامیداشت کزازی گفت: اگر مردم شهری نازش خیزان بزرگان شهری را  گرامی‌بدارند، براستی که خویشتن را گرامی می‌دارند. همچنین از ایشان آثار پر شماری در قالب نوشتار(تالیف)- برگردان (ترجمه) – تحقیق و تصحیح به چاپ رسیده است. یکی از کتب ایشان در زمینه خویشتن شناسی،کتابی است که استاد آن را گویا‌ترین جواب به رازآموزی خلقت می‌داند. نام کتاب «دمی‌بی‌خویشتن‌با‌خویشتن» است که رهنمون این معناست که ما اگر می‌خواهیم با خود باشیم به ناچار باید خودی خویش را پیش از آن فرو نهاده باشیم تا زمانی که من در چنبره و چیرگی من و تن است خود را نیافته و نشناخته و امکان خودیابی ندارد. ما هنگامی خود را می‌یابیم که از چنبره تن رها شده باشیم در آن مجال است که من خرد پاره و جزئی در آنمن فراگیر و شگرف که همه هستی است ادغام می‌شود. پس بزرگ‌ترن بت و شگرف‌ترین آزمون شکستن من است.

بی شک وجود استادی چون او به هر ایرانی اعتماد به نفس می‌دهد. او سوغاتی است که فاصله میان نسل‌هارا عاشقانه در وحدتی سراسری می‌پوشاند. شخصیتی به فراخور نمادین و الگویی که فرهنگ‌ساز است. او سراسر زندگی خود را به آموزه‌هایی جاودانه از نمادهای ایرانی و انسانی گمارده و چه خوش خبری است که بزرگانی چون استاد جلال‌الدین کزازی در میانه ما در همین دوران می‌زیند. کسانی که همواره  غرور ملی ایرانی بودن را در تمثیلی از انسان بودن به ما گوشزد می‌کنند. آرمان برگزیده استاد در این روزها این است که بتواند داد آنچه را که هست به شایستگی بدهد و به گونه‌ای باشد که بشاید نامش را انسان نهاد. چرا که از نظر جلال‌الدین کزازی هرکس بر دوپای ایستاده راه می رود انسان نیست، انسانیت به خوی و خیم، به منش و کنش بازمی‌گردد. کامیاری و بخت‌یاری‌اش ‌ایدون باد.

 

سمیه نجفی خاتونی

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است