سامان شکیبا:
تئاتر خیابانی یعنی نمایش اعتراض!
نمایش خیابانی یعنی نمایش اعتراضی. نمایش خیابانیای که در آن اعتراض نباشد بیمفهوم است.
در چهل و یکمین جشنوارهی تئاتر فجر، سی و یک اثر برای اجرا انتخاب شدهاند. گروههای نمایشی که اجراهای خود را از روز شنبه اول بهمن ماه مقابل تالار وحدت در پهنه رودکی آغاز کردهاند و نمایشها را برای عموم مردم و با حضور خبرنگاران و عکاسان اجرا میکنند. به این بهانه خبرنگار صبا با سامان شکیبا نویسنده و کارگردان و علیرضا شمسی، کارگردان نمایش خیابانی «مترسها» از شهر فلاورجان، به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
سامان شکیبا: نمایشی که اعتراض ندارد در خیابان چه میکند؟!
ایدهی اولیه نمایشنامه از کجا آمد و چرا برای شما جالب بود؟
ایده اولیه این کار به نوعی از نمایشنامه چهارصندوق استاد بهرام بیضایی برداشت شده است.
مترسها همانطور که از اسمش پیدا است، تعدادی مترسکاند که نگهبان یک مزرعه هستند و وظیفه نگهبانی از مزرعه را دارند. هجوم کلاغها به مزرعه زیاد و زیادتر میشود. برای اینکه بتوانند مزرعه را در مقابل این دشمن حفظ و حراست کنند، با تمام وجود رو در روی آنها میایستند، اما همهجایشان زخمی شده و توان مقابله را ندارند. مینشینند و جمعی فکر میکنند تا راهکاری بیابند. در جمعبندی تصمیم میگیرند که یک مترسک بسازند تا تمام ضعفهای خودشان را پوشش بدهد و بهنوعی کامل باشد. مترسکی که دارای اندیشه باشد، باهوش باشد، قدرتمند باشد و … . مترسک ساخته شده شروع به کمک کردن به آنها میکند و درنهایت کلاغها را شکست میدهند، اما متوجه میشوند دشمن کلاغهای در آسمان نبودند و ملخهای روی زمین بودند.
اثر شما سویههای قویای از نقد اجتماعی را با خود به همراه دارد، در نمایشنامه مباحث و نقاط مهمی که برای شما مهم بودند تا به آنها اشاره شود، کدامها هستند؟
اینکه اگر ما همگیمان فکرهایمان را روی هم بریزیم این اتفاقات و مسائل بهوجود نمیآید. ما همگی میتوانیم کنار یکدیگر باشیم و مسائل مملکت خودمان را خودمان حل کنیم و کس دیگری از جای دیگری نیاید برای ما دیکته کند که راه و چاه شما این است یا نیست. وقتی همهی اقشار جامعه دست به دست هم بدهند و وارد گود شوند میتوانیم خیلی از مسائل را حل کرده و ریشهکن کنیم. فقط به شرط اینکه هرکس راه خودش را نرود. همانطور که در نمایش هم دیدید، قبل از اینکه به این فکر برسند که جمع شوند و با تصمیم جمعی به یک راهحل برسند، هرکدام داشتند ساز خودشان را میزدند و درواقع بیخودی زور میزدند. یکی مغرب میرفت و یکی مشرق، تا درنهایت جمع شدند و یک مرکز را تشکیل دادند.
دلیل اینکه کار را کارگردانی مشترک کردید و بهتنهایی کار را جلو نبردید چه بود؟
در درجه اول رفاقت چند ساله است. بعد از آن دغدغه فکری مشترک. من در این سالهایی که کار میکنم سعی کردهام که هرکس همفکر و همدغدغه خودم پیدا میکنم با او کار کنم و کنار خودم داشته باشم و استفاده کنم. چون اینطور راحتتر هستم و کارها هم بهتر و قویتر جلو خواهد رفت. کلاً تکروی را نمیپسندم.
وجود بخش نمایش خیابانی در جشنواره، برای اهالی این سبک نمایشی مفید است؟
نمایش خیابانی یعنی نمایش اعتراضی. نمایش خیابانیای که در آن اعتراض نباشد بیمفهوم است. اساساً میگویم اگر نمایشی خالی از این شکل پرداخت است، اصلاً در خیابان چه میکند؟ ما آدمهایی نیستیم که برویم جاهای دیگر حرف بزنیم. ما هنرمندیم و باید نقد و اعتراضمان را بهواسطه و در هنرمان انجام دهیم. اتفاقاً من فکر میکردم امسال و با توجه به شرایط حاکم بر جامعه اثر ما رد شده و وارد جشنواره نشود. اما برایم عجیب بود نه تنها راه پیدا کرد، بلکه از باب ممیزی هم متفاوتتر از سالهای پیش بود و کار ما هیچ ممیزیای هم نخورد. این درحالی است که من خودم با تجربهای که از حضور چندین ساله در جشنواره داشتم، فکر میکردم که فلان قسمت را گیر میدهند و یا برمیدارند. اما چنین نشد. و این یعنی هنرمند عزیز راه باز است. راه برای نقد و اعتراض باز است و میتوانید بیایید با هنرتان حرفتان را بزنید. اصلاً کار ما همین است. ما باید با هنر نقد و اعتراض کنیم و مشکلات را بلد کرده و نشان دهیم. بعد از آن دیگر حل کردن و اصلاح به دست مدیران و مسئولین است و آنها باید پیگیر باشند.
نظر شما درباره این دوره از جشنواره چیست؟
اینجا قله تئاتر ایران است. ویترینی است که هرکسی میآید تا ببیند تئاتر خیابانی به چه معنا است و سطح و لول این سبک در ایران چقدر است. اما متأسفانه کارهایی که تا اینجا دیدهام ناراحتم کرده و سطح آثار تا به اینجا خیلی خوب نبوده است. امیدوارم اجراهای بعد کمی امیدوارمان کند. آثار جشنواره باید در حد جشنواره باشند و با کیفیت ارائه شوند. باید آثاری راه یابند که از پس عرقریزی و تلاش بسیار خارج شده باشند امیدوارم این حرف مرا بنویسید؛ این جشنواره فجر برای شما نیست؛ مال شخص نیست؛ این جشنواره برای تمام زحمتکشان و دلسوزان واقعی عرصه تئاتر در سراسر کشور است و نه فقط برای شما. باور کنید این مسائل برای جشنواره خوب نیست و درواقع به خود جشنواره و اعتبار آن ضربه زده و خدشه وارد میکند.
علیرضا شمسی: زندگی ما با تئاتر و هنر نمیگذرد
همکاری شما و آقای شکیبا از کجا شکل گرفت؟
در کنار آقای شکیبا کارگردانی اثر را برعهده دارم. سال ۹۹ با آقای شکیبا آشنا شدم. آن سال یک کار داشتیم که با آن در جشنوارههای مقاومت و فجر هم شرکت کردیم و کاندید چند بخش شدیم و درنهایت آقای شکیبا هم جایزه گرفتند. همان سال متوجه شدیم که ایدههای ذهنیمان خیلی به هم نزدیک است.
برای به اجرا درآوردن این کار چند ماه زمان گذاشته شده است؟
حدود ۸ ماه. شاید باور نکنید اما این حقیقت است. برای همین است که آقای شکیبا کمی گلهمندند.
ما برای این کار زمان و انرژی گذاشتهایم. هزینههای مختلفی کردیم. طراحی لباسمان سه بار تغییر کرد. طراحی فضای ما چهار بار تغییر کرد. آنقدر تلاش و زمان گذاشتیم تا به اینجایی که میبینید رسیدیم.
طراحیهای حرکت را چهکسی انجام داد؟
همه کسانی که با آقای شکیبا کار میکنند، میدانند که ایشان طراحی حرکت را خودشان کار میکنند.
طراحی لباسها هم با آقای شکیبا بود و یا مشترکاً به این طراحی رسیدید؟
طراحی لباس کاملاً یک نظر مشترک بود و بعد از چندبار چکشزدن به این نتیجه رسیدیم. اما من لازم میدانم یک مسئله را اشاره کنم. در طراحی نهایی یعنی آنچه که شما الآن دیدید، در رنگ لباسهایی که در آخر همگی به تن آقای مرکز(نام کارکتر نمایش) میروند هدف ما رنگینکمان بود؛ توضیح این طراحی این بود که وقتی در مزرعه باران میآید، رنگینکمان شکل میگیرد و شادی و طراوت جاری میشود و جوانهها بیرون میزنند و … . که درواقع در نمایش وقتی همه لباسها به آقای مرکز میرسد این طراحی و معنای رنگینکمان شکل میگیرد. اما متأسفانه طراحی که قرار بود این کار را انجام بدهد خیلی غیر حرفهای عمل کرد و در آخر هم دو شب پیش لباسها را به ما رساند و ما زمانی برای تغییر نداشتیم.
اشعاری که بازیگران میخواندند از ابتدا همینها بود و یا در طول تمرینها تغییر کرده است؟
متنها همینها بود. اما موزیکها بعضیها همین بوده و بعضی هم تغییر کرده است. مثلاً جاهایی بود که موزیک داشت اما الآن اینطور نیست؛ چون به نتیجه رسیدیم که از آواهای خود بازیگران استفاده کنیم.
بودن جشنوارهها را برای نمایش خیابانی مفید میدانید یا خیر؟
من بهشخصه آنقدری که در جشنوارهها ضرر میبینم، منفعت نمیبینم. برای این حرف دلیل هم دارم. یک اینکه جشنوارهای مثل فجر ویترین تئاتر کشور است و باید کارهای قوی و استاندارد در آن به نمایش درآید، درصورتیکه در چند سال اخیر اکثر کارها ضعیف بوده و بهواسطه رابطهها وارد جشنواره شدهاند و این مسئله، هم به ما و هم به جشنواره ضربه میزند و بعد هزینهای که گروهها میکنند با آنچه جشنواره به آنها میپردازد فاصله دارد. مثلاً شما از جشواره فلانقدر میگیرید درحالی که دو برابر آن را خرج کردهاید.
ضمن اینکه لااقل اگر اینطور بود که جشنوارهها تمهیدی داشتند تا بعد از پایان جشنواره از آثار شرکت کننده حمایت میشد که اجرای عموم بروند، باز کور سوی امیدی بود. اما خب این هم نیست.
وضعیت معیشتی فعالان هنر نمایش خیابانی را چطور میدانید؟
خود من به عنوان کارگردان تئاتر برای امرار معاش اسنپ کار میکنم، و تا دو روز قبل از آمدن به جشنواره درحال کار در اسنپ بودم. هزینه زندگی ما با تئاتر و هنر نمیگذرد و این واقعاً جای تأسف دارد.
مصطفی کزازی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است