مهسا بایرامزاده:
«آخریننامه» را به پدری که هرگز ندیدم تقدیم کردم
این نمایش که اتفاقا با موضوع دفاع مقدس اجرا شد، یک کار کاملا دلی برای آرامش خودم بود که آن را به پدرم تقدیم کردم.
علیرضا حنیفی: سربازانی که بازنگشتند
در یک کلام اجرایی به اندازه دیدم، نمایش در دخمهای میگذشت که به منطقه دیدهبانی تبدیل شده بود، با تلی از کاغذهای انباشته که در طول نمایش به حجم آنها اضافه میشد، کاغذهایی که دست آخر در پایان معلوم میشد نامههای عاشقانهسربازانی است که رفتند و هیچ گاه بازنگشتند. این کار از همه جهت در حفظ عناصر نمایشی و کارگردانی برای جذب مخاطب درست و به جا عمل کرد. طوری که مخاطب حس میکرد همراه نقشپردازان در دخمهای زیر زمینی در دل کوههای مریوان گاهی به سوگ، گاهی به خنده و گاهی هم سرشار از ترس و احساس میشود. از مشخصات برجسته دیگر این نمایش که گویایی فضاسازی پردقت کارگردان بود، پوشش گروه موسیقی بود که در لباس رزم کنار بازیگران نقش پردازی خود را با نواهاییبه جا و همسانروانه صحنه میکردند. این نمایش تقابلی پراحساس از سربازان داوطلب ساده را با فرمانده پایگاه به تصویر میکشید. فرمانده پایگاه شخصی به نام هژار بود که قبلا از جنگ قاچاقچی بوده و با قاطر اجناسی مانند چای و خشکبار را از عراق به ایران میآورده است. که در جنگتحت امر حاجی همان دخمه را که چشمدرچشم دشمن است به پایگاه دیدهبانی بدل میکند. در ادامه سلحشوریهای از این فرمانده و سربازاناش را در خط مقاومت شاهد هستیم که دیدنی است. کاراکترهای نمایش نمادی ازتمامی اقوام ایرانی هستندکه در گذرگاه عروج از این دخمه به اسطورههای بیبدیل تبدیل میشوند. در مجموع با نمایشنامهای درست و صحیح از ساختار نمایشی طرف هستیم که با یک کارگردانی و بازیگری به جا در ذهن مخاطب ماندگار میشود. یک نمایش رئالیستی که در ادامه مرزهای رئالیستی بودن خود را در ایجاد یک فضای گروتسک بدیع میشکند. نمایشی که ما را به کارگردانی و نمایشنامه نویسی ایران امیدوار میکند.
مهسا بایرامزاده: آخریننامه، را به پدری که هرگز ندیدم، تقدیم کردم
چطور شد که این متن را برای کارگردانی انتخاب کردید؟
من خیلی اهل مطالعه کتاب، بهخصوص در حوزه کاری خود نمایشنامه هستم. نمایشنامه آخرین نامه، را هم به همین شکل خواندم و علاقهمند به کارگردانی و اجرایآن شدم این نمایش در مرحله اول در دوران قبل از کرونا تمرین و آماده اجرا شده بود، که به خاطر مشکلات این چند سال مجال اجرای آن در شرایط درست پیش نیامد.بعد از دوران کرونا جشنواره تئاتری با عنوان جام نقده در شهرستان ما برگزار شد، بعداز منتخب شدن در این رویداد به جشنواره استانی و منطقهای راه پیدا کردیم و در نهایت در جشنواره تئاترفجر امسال، میزبان مخاطبان هنرمند تئاتر هستیم.
از خودتان بگوئید و اینکه چند سال است در حوزه نمایش فعالیت میکنید؟
متولد ۱۳۶۱ فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ادبیات نمایشی هستم و از سال ۱۳۷۹ تئاتر را شروع کردم و تا به حال متنهایی مانند «شبهایآوینیون»، «دومردیکنیمکت»، «مسیحا»، «۱۴۷۱»، «اتاق» و«آقایقاضیصدایمرا میشنوی» را کارگردانی کردهام.
معمولا از نمایشنامههای چاپی و مکتوب استفاده میکنید؟
بله، بیشتر به همین شیوه کار میکنم، آخریننامه هم یک نمایشنامه چاپ شده از مهرداد کوروشنیا بود که افتخار کارگردانی آن را داشتم. که در ادامه برای اجرا از نویسنده اجازه کتبی را هم گرفتم. اما متاسفانه قسمت نشد که یک اجرا را همراه با نویسنده کار به تماشا بنشینیم.
انتخاب بازیگران برای این نمایش چگونه انجام شد؟
من اصالتا اهل نقده وساکن تبریز هستم، انتخاب بازیگران از میان هنرمندان تبریز و ترکیب عوامل اجرایی از میان هنرمندان شهرستان نقده انجام شد. بازیگر نقش اصلی همسرم حامد ترابینهاد بودندکه دراماتورژی این نمایش را نیز انجام دادند. همچنین رضا حسنپور،امیر مهروند و سهند سلیمان زاده از بازیگران خوب کار بودند.
اقبال مخاطب با اثر نمایشی شما چگونه بود؟
ارزشمندترین چیز برای من لبخند رضایت تماشاگر هنگام خروج از سالن بود که اتفاق افتادتا جایی که حس میکنم جایزه اصلی و معنوی خود را در همین رضایت مخاطب از خدا گرفتهام.
آیا برای شرکت در جشنواره و یا اجرای نمایش آخرین نامه به مشکل برخوردهاید؟
بله، خیل زیادی از همکاران خودمان به صراحت از ما خواستند که جشنواره را تحریم کنیم، تحرکات این دوستان باعث شد این نمایش در اجرای عموم شکست خورده و از نظر مالی متضرر شویم.
نظر خودتان درباره تحریم هنر دراین شرایط چیست؟
من حتی اگر معترض هم باشم، نمی توانم اعتراضم را در وسط خیابان با شعار دادن نشان دهم، رسالت من در هنرم خلاصه میشود، کار من نشان دادن درونیات و اعتراضاتام بر روی صحنه نمایش است. کما اینکه شنیدهام این دوستان در حالی از ما میخواهند کار نکنیم که خودشان برای کشورهای همسایه در حال تولید اثرهستند. هنرمند از ارائه هنرش درجامعه علاوه بر کسب درآمد، به تخلیه روانی میرسد، بنابراین این دوستان یا هنرمند نیستند یا راههای دیگری را برای درآمد و تخلیه روانی خود پیدا کردهاند! جشنواره تنها ساختاری است که طی آن هنرمندان شهرستانی از سراسر ایران در یک محیط صمیمانه تجربیات خود را با دیگران به اشتراک میگذارند، من شخصا به امید کسب تجربه بیشتر و برای دیدن نمایشهای درخشان به این فستیوال میآیم، زمانی که هنرمندان کاربلد به هر دلیلی میدان صحنه را خالی میکنند، به تئاتر کشور آسیب میزنند، آسیبی که قابل ترمیم نیست و ما را سالها به عقب بازمیگرداند.
چرا تصمیم به نمایش با موضوع دفاع مقدس گرفتهاید؟
من فرزند شهید هستم، پدرم را درحالی از دست دادم که۹ ماهه بودم وتصویری از پدرم در یاد ندارم و تنها با خاطره و یادش زندگی میکنم. از امتیازات فرزند شاهد تا به حال هیچ استفادهای نکردم. در سابقه کاری خود حتی یک کار سفارشی انجام ندادهام. این نمایش که اتفاقا با موضوع دفاع مقدس اجرا شد، یک کار کاملا دلی برای آرامش خودم بود که آن را به پدرم تقدیم کردم…پدری که هرگز او را ندیدم.