روزنامه صبا

روزنامه صبا

نقدی بر فیلم سینمایی «یادگار جنوب»؛

عاشقانه‌ای از تهران تا بندر


فیلم سینمایی «یادگار جنوب» عاشقانه‌ای است که از تهران تا بندر را در بر می‌گیرد و الناز شاکردوست باز هم نشان می‌دهد که در بازیگری به جاهای بهتری رسیده است.

روزنامه صبا – فیلم یادگار جنوب عاشقانه‌ای است که از تهران تا بندر را در بر می‌گیرد و در آن مردی جوان، جنون از دست دادن عشق خود به نام شیدا را می‌خواهد در بازآفرینی ظاهری زنی به نام رعنا تبدیل سازد و این ماجرا با فراز و نشیب های روحی و روانی همراه است.

پس از شنای پروانه و یاغی باید گفت که فیلم یادگار جنوب دستمایه‌ی بسیار قوی‌تری برای شناخت و ابراز سینما در بر گرفته و در آن دو عنصر فیلمنامه و فیلمبرداری تاثیر مطلوب‌تری را بر قاب‌های فیلم نهاده‌اند.

فیلمنامه حسین دوماری و پدرام پورامیری بسیار دقیق و بر مبنای مسیر خطی و با نقاط عطف، نقطه میانی، نقطه اوج و نقطه فرود غیرقابل پیش‌بینی نوشته شده است و این وضعیت دراماتیک می‌تواند بسترساز بسیاری از فیلم‌های ایرانی باشد که کمتر به آن توجه نشان می‌دهند و یا با نقص در شگردهای نوشتاری مواجه می‌شوند. فیلم در دو بستر امروز و دیروز،  وحید را به سراغ رعنا و شیدا می‌برد و حالا رفته رفته متوجه می‌شویم که شیدا در کما به سرمی‌برد و وحید به سراغ رعنا رفته تا پس از مرگ او جایگزینی را برای تداوم عشق خود، پیش‌روی داشته باشد. این فلاش بک‌ها مکمل پیش‌برنده داستانی و شخصیت پردازی‌ها است اما از نیمه دوم و پس از طرد شدن رعنا وضعیت به گونه‌ای دیگر می‌شود و ماجراجویی‌ها، آن فضای عاشقانه را به لحظات انتقام و جنایت پیش می‌برد؛ چرا که صالح از زندان آزاد شده و می‌خواهد سر به تن وحید نباشد که شیدا را در شب عروسی‌اش دزدیده و بعد، این رسوایی‌ها را به بار آورده و رعنا طعمه‌ای می‌شود برای به دام انداختن وحید که او در ادامه انگار که همچنان باور دارد عاشق رعنا است و… این فیلمنامه با قاب‌بندی‌ها و نورپردازی‌های درست، به سرانجامی زیبا برای دیده شدن منجر می‌شود.

میلاد پرتوی، فیلم‌برداری‌اش را طوری تنظیم می‌کند که هم قاب هایش سینمایی باشد و از حالت یکنواخت بیرون بیاید و برای این منظور مدام قاب های متنوع و وابسته به حرکات دوربین را در هماهنگی با میزانسن‌ها و حضور بازیگران پیش می‌برد و این‌گونه است که سینما به شکل دقیق‌تری در مقابل دیدگان مخاطب قرار می‌گیرد.  بازیگران نیز در این فضای کاملا سینمایی بدون اغراق در احساس با آنکه فیلم عاشقانه است و باید به ظاهر همه چیز احساسی شود، با بازی های زیرپوستی و حرکات سنجیده در ابراز احساسات بر آن هستند که وجود شخصیت‌ها را با تعمق بیشتری بروز دهند؛ چنانچه وحید رهبانی در نقش وحید خیلی ملایم و از درون جوش و خروش عاشقانه‌اش را آشکار می‌کند و حتی عصیان او خلاصه می‌شود به پرت کردن شئ‌ای از روی میز پرستاران به یک دیوار و در بیشتر موارد در سکوت به اشک ریختن می‌گذرد.

الناز شاکردوست باز هم نشان می‌دهد که در بازیگری به جاهای بهتری رسیده و این‌بار نیز کاملا متفاوت یک زن روسپی را تا تبدیل شدن به یک زن معشوق و همچنین رفتن به سراغ قاچاق را به درستی بازی می‌کند. عصبانیت‌های او نیز به دعواهای آنی منجر می‌شود و سعی می‌کند با هیاهو احساس خود را تخلیه کند و سرآخر بسیار خاموش در کنار دریا منتظر برگشت وحید است اما انگار پایان طور دیگری باید رقم بخورد و آن‌ دو همچنان از هم دور باید بمانند. بقیه نقش ها نیز هر یک به نوعی در همین بازنمایی درونی احساسات و بسیار مهار شده در مقابل دوربین هدایت می‌شوند.

رضا آشفته

انتهای پیام

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است