کارگردان فیلم سینمایی «در آغوش درخت» در گفتگو با روزنامه صبا:
امیدوارم در تمامی بخشها دیده شویم
بابک خواجه پاشا امیدوار است که کار در تمامی بخشها دیده شود و این احتمال را هم میدهم که دیده شود و تأثیر خودش را هم روی مخاطبان داشته باشد.
بابک خواجه پاشا متولد ۱۳۶۰ است. او در فیلم «خورشید»، «قصر شیرین»، «تو میمانی» و سریالهای «سنه خاطیر»، «تورشا شیرین»، «عاشورا» به عنوان بازیگر حضور داشته و در سریالهای «بهانهای برای بودن»، «تورشا شیرین» و «سنه خاطیر» که همگی محصول صداو سیمای شبکه استانی آذربایجان غربی بوده، کارگردانی کرده است. او همچنین دستیار کارگردان فیلم «محمد» به کارگردانی مجید مجیدی بوده است و حالا نام فیلم سینمایی «در آغوش درخت» وی در چهل و یکمین جشنواره فجر به چشم می خورد و روزنامه صبا به این بهانه به سراغ بابک خواجه پاشا رفته است.
دغدغه ساخت این اثر از کجا آمد و چطور شکل گرفت؟
من در فضایی بزرگ شدم که کاملا حالت هنری داشت و از سوی پدر و مادرم به سمت سینما و تئاتر راهنمایی شده بودم. من در کارهای بسیاری حضور داشتم و به دلیل تجربههایی که در سینما و تئاتر داشتم تصمیم گرفتم به کارگردانی بپردازم. از سالهای پیش دغدغههایی داشتم و باور داشتم که مبحث معرفتی در سینمای ایران کمرنگ شده و سعی کردم به آن بپردازم. به مباحثی مانند فقدان و نعمت رسیدم و مفهوم آنها را دریافت کردم. از نظر من زمانی که انسان قدر داشتههایش را بداند بیشتر و بهتر میتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
از نظر من در دنیا افراد قدر داشتهها را نمیدانند و به همین دلیل عموم افراد حال خوبی ندارند. فیلم «در آغوش درخت» این حوزهها را پوشش میدهد.
باتوجه به اینکه نویسنده اثر هم خود شما بودهاید، چه مدت زمان صرف نگارش فیلمنامه شده و چندبار مورد بازنویسی قرار گرفته است؟
باتوجه به شکل کاریمان، بازنویسی جداگانهای نداشتیم و همه چیز در دل نگارش انجام میشد. از ایده به طرح رسیدیم و از طرح به سیناپس و در نهایت هم فیلمنامه را نگارش کردیم. این مراحل و مدت زمانی که به صورت کلی صرف نگارش فیلمنامه شد، حدود هفت ماه است.
دکوپاژ کار را قبل از شروع فیلمبرداری کامل کرده بودید و یا به شکل دکوپاژ سر صحنه عمل کردید؟
دکوپاژی که با استوریبرد همراه است، بیشتر در آثاری استفاده میشود که ما با پروداکشن طرف هستیم. به نظر من، در کارهایی که این احتمال وجود دارد که، روابط و موقعیتها در نگاه کارگردان تأثیرگذار باشند، و ما زیاد با پروداکشن طرف نیستیم، نیازی نیست حتماً با یک استوریبرد کامل سر صحنه فیلمبرداری حاضر شویم. ما به اندازهای دکوپاژ را با هماهنگی فیلمبردار انجام داده بودیم، اما بخشی از دکوپاژ در صحنه و لحظه فیلمبرداری کشف میشد و به آن میرسیدیم.
پراکندگی لوکیشن کار در چه حد بود و در چه شهرهایی فیلمبرداری اثر انجام شده است؟
صحبتهایی با تهیه کنندگان اثر داشتم و نتیجه این بود که از تهران دور بشویم و به سمت لوکیشنهایی برویم که کمتر دیده شدهاند. در نهایت تصمیم این شد که به سمت آذربایجان برویم، چون من آن اقلیم را بهتر میشناسم. به آذربایجان غربی رفتیم و در ارومیه، سیلوانا و نزدیک تبریز و مهاباد فیلمبرداری کار انجام شده است. سعی کردیم تا جایی که میشود جغرافیای زیبای آن منطقه را نشان دهیم، که هم از شاخصههای بومی استفاده کرده باشیم و هم فیلم برای مخاطب تازگیهای بصری داشته باشد. طبیعت سرسبز آذربایجان با طبیعت شمال متفاوت است. طبیعت آذربایجان طبیعت وحشیتری است و عمق میدان بیشتری دارد و به شما کمک میکند که پلانهای بسیار زیباتری را فیلمبرداری کنید.
برای فیلمبرداری از چه دوربینی استفاده کردید و دلیل انتخابتان چه بوده است؟
انتخاب فیلمبردار کار این بود که برای داشتن کیفیت بهتر و فضاسازی مناسب، از دوربین مینی الکسا استفاده کنیم.
بیشتر کارگردانان در تجربه اول بنا به توصیه تهیه کننده به سراغ بازیگران شناخته شده می روندتا در گیشه موفق باشند. چرا ترجیح ندادید از بازیگران چهره استفاده کنید؟
موضوعی که به نظرم سینما را در حال حاضر از محتوا دور کرده، هم به سبب وضعیت اقتصادی و فروش فیلمها و دیگر عواملی که دخیل است، اتکا به چند بازیگر خاص است؛ در بیشتر موارد تلاش شده که گیشه را در دست داشته باشیم. ولی مشکلی که وجود دارد این است که بعد از گذشت چند سال، ما در این استفاده از این چهرهها دچار تکرار میشویم. تکراری که به نفع سینما نیست. نمیتوان منکر این قضیه شد که بازیگران چهره در موفقیت فیلمها نقش زیادی دارند و بسیار ارزشمند هستند، اما ما در راستای معرفی بازیگران خلاق و تازه به سینما هم مسئول هستیم. سینما نیاز به بازیگران جدید، توانا و خلاق دارد و باید این چرخه حفظ شود.
در اثر شما پدیده نوظهور بازیگری حضور دارد؟ کدام نقش را ایفا میکند و چطور انتخابش کردهاید؟
در کار دو کودک داریم، یکی ده ساله و دیگری پنج ساله و هردوی اینها فوقالعاده بازی کردند. داستان فیلم بر اساس دو کودک بنا شده است و ما سعی کردیم با توجه به فاکتورهایی که نقش دارد، کودکانی را انتخاب کنیم که از لحاظ روحی نزدیک به نقش باشند. مدتی از کودکان مختلف تست گرفتیم و در نهایت به این دو عزیز رسیدیم و انتخابشان کردیم.
اینطور بهنظر میرسد که در فیلم کوتاه دست کارگردان برای اجرا و تست ساختار و فرمهای متفاوت بازتر است. با این توضیح و بعد از ساخت چند فیلم کوتاه، در اولین اثر بلندتان، ساختار یا فرم جدیدی را تجربه کردید؟
سعی کردم فضای شاعرانه کار را هم در فرم و هم در محتوا رعایت کنم. در فیلمنامه نویسی و دیالوگ نویسی و در میزانسنها و قاببندیها، در همه سعی کردم این فضای شاعرانه حفظ شود و وجود داشته باشد. به نظر خودم با گروهمان در اثر به فرمی رسیدیم که خیلی در سینمای ایران مشاهده نشده است. حالا باید ببینیم که این فرم مورد پسند مخاطبان ایرانی قرار میگیرد یا اینکه دوستش ندارند.
در اثر شما از جلوههای ویژه میدانی و بصری استفاده شده است؟
به ندرت. سعی کردیم تا جای ممکن همه چیز طبیعی برگزار شود. جلوه های میدانی در حد وزش باد و مسائل اینچنینی بوده است. اما در بخش بصری کمی بیشتر از میدانی کار کردهایم. در بخش بصری vfx حشرات و پرندگان داشتهایم و یکسری کارها در سکانسی که قطار حضور دارد انجام شده است.
اثر شما در چه ژانری قرار میگیرد؟
ملودرام اجتماعی.
«در آغوش درخت» در جشنواره چهل و یکم چه شانسهایی دارد؟
امیدوارم که کار در تمامی بخشها دیده شود و این احتمال را هم میدهم که دیده شود و تأثیر خودش را هم روی مخاطبان داشته باشد؛ چون همه عوامل و بازیگران تمام تلاش خودشان را کردهاند و کار، اثر باشکوه و دلی است.
دیالوگ برتر فیلمتان کدام دیالوگ است؟
«ماهیا تا از آب بیرون نیان قدر آبو نمیفهمن».
سکانس برتر فیلمتان کدام سکانس است؟
سکانس مشاوره. زمانی که زن و شوهر برای حل مشکلاتشان در اتاق مشاوره درحال صحبت و انجام مشاوره هستند.
مصطفی کزازی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است