گفتگو صبا با عوامل فیلم «دوار»:
به این روایت اعتماد نکنید!
در این شماره از روزنامه با با کارگردان، آهنگساز، تدوین گر و بازیگران فیلم «دوار» گپ و گفتی داشتهایم.
فیلم سینمایی دوار به کارگردانی میثم حسنزاده و تهیهکنندگی علیرضا علویان از ۱۷ اسفند در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر تجربه اکران خود را آغاز کرد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است؛ میلاد موزیسینی است که فراموشی دارد. او برای اینکه بیماری فراموشی برایش مشکلساز نشود تمام برنامههای زندگیاش را بوسیله یادآوریهای آلارم گوشیاش تنظیم کرده است.قصه از جایی در خاطر میلاد شکل میگیرد که مهسا نامزدش دیگر درکنارش نیست و او به دنبال کشف این ماجراست. در این بین میلاد مدام خود و سرنوشتش را با مری کوری خواننده معروف گروه کویین مقایسه میکند. میلاد خزاعی، مهسا اکبرپور، راحیل کافی، رضا سنایی و مصطفی امیری بازیگران «دوار» هستند. به همین بهانه خبرنگار صبا با کارگردان (میثم حسن زاده) احسان شیبانی(تدوینگر) پیام آزادی (آهنگساز) میلادخزائی(بازیگر) ومهسا اکبرپور(بازیگر) این فیلم گپ و گفتی داشت که در ادامه میخوانید:
میثم حسن زاده: به تناسب باهوشی مخاطب فیلم بسازید!
در ابتدا مختصرا به رزومه خود در حوزه فیلمسازی اشارهای بفرمائید
فارغ التحصیل رشته کارگردانی از دانشگاه هنر ومعماری هستم کار فیلم سازی خود را از انجمن سینمای جوان مشهد شروع کرده و بعد از ساخت چندین فیلم کوتاه و حضور درجشنوارههای مختلف داخلی و خارجی به حوزه فیلمسازی مستند گرایش پیدا کردم. دراین مسیر هم چند فیلم مستند تولید کردم دراین بین در دورههای فیلم سازی اصغرفرهادی و مانی حقیقی هم شرکت کرده و کسب تجربه کردم. فیلم دوار، اولین تجربه ساخت فیلم بلند من بود که این روزها توسط گروه هنر وتجربه به نمایش درآمده است.
از روند و ساخت فیلم دوار بگوئید؟
رفاقت و اعتمادی که علیرضا علویان به بنده داشت در ساخت فیلم بسیار موثر بود، علویان هم یک صداگذار حرفهای و هم تهیهکننده فیلم دوار هستند و درکل رویکردی حمایتگرانه به دوستانی مانند من که در حال کسب تجربههای جدید در حوزه فیلمسازی هستند، دارند. در واقع همین رفاقت و اعتمادی که علویان از کارهای قبلی کوتاه به دوربین من داشت، باعث شد تهیهکنندگی دوار را بپذیرند و در ادامه این فیلم به صورت مستقل با هزینه شخصی علویان و مقداری هم بنده به تولید و ساخت رسید.
دغدغه میثم حسنزاده از ساخت این فیلم چه بوده است؟
به دنبال فیلم مستقل بودم، فیلمی که بدون دغدغه حضور در جشنواره و پذیرفته شدن و یا… معرف دنیای خود باشد. یه این ترتیب مهمترین هدفم ساخت فیلمی بود که انحصارا به دنبال فستیوال ونگاه دواری و قضاوتگرانه نباشد. اپیدمی در جامعه فیلمسازی ما در حال جریان است که عمدتا به دنبال موضوعاتی هستیم که خوشایند نگاه مخاطب و یا جشنواره پسند باشد به همین دلیل پرداخت به موضوعات اجتماعی با رویکرهای گاها چالش برانگیز از معضلات اجتماعی بسیار زیاد به چشم میخورد. با همین پیش زمینه مسئله برای من متفاوت بود و به دنبال ساخت فیلم در یک ژانر کمتر کارشده با روایت غیرخطی رفتم که به موضوع ذهن و نقش زمان در تجربه زیسته میپرداخت. همچنین دوار برای من تجربهای از کشف ناشناختهها را به همراه داشت که برایم بسیار جذاب بود.
روایت غیرخطی با توجه به نوع مولفهها زیر شاخه های متفاوتی دارد، اما مهمترین هدف غایی این ساختار روایی رسیدن به یک بیزمانی سودمند است. آیا دوار به این هدف رسید؟
نکته مهم برای رسیدن به این مسئله این بود که کارگردان از همان ابتدا با یک روایت کلاسیک سه خطی مشخص و بسته شده به سراغ خلق اثر نرود و از اتفاق هر لحظه برای رسیدن به این مهم سود جوید. ماحصل این دست کارها آنچیزی میشود که روی پرده نمایش است. تا قبل از آن هر تغییری در اثر در جهت فرم ومحتوا لحاظ میشود، تا به بهترین شکل تاثیر خود را در انتقال معنا بر تماشاگر داشته باشد. کمااینکه درابتدا هدف من ساخت روایت غیرخطی بود اما به صورت عجیبی کار به سمت بیزمان شدن پیش رفت. من معتقدم آنچه در فیلمنامه اولیه نگاشته میشود، آیه قرآن نیست و قابلیت بازنویسی و بازنمایی در هر مرحله از ساخت فراهم است.
جرقه اصلی این اثر که روایت شخصیتی گرفتار در ذهن خود است، چگونه برایتان روشن شد؟
مقالهای خواندم که برایم بسیار جذاب بود. این مقاله نوعی از روایتگری مدرن را به چالش کشیده بود که توسط یک راوی ناموثق بازگو میشود. این روای با توجه به شرایط خاصی که دارد برای مخاطب قابل اعتماد نیست و ممکن است در قصه پردازی جریانهایی را به چالش بکشد که ریشهای در واقعیت ندارند. برای همین من به دنبال شخصیتی رفتم که دچار بیماری دمانس و دچار فراموشی است.این ایده در کنار اینکه جذاب است بسیار هم ترسناک بود چرا که ممکن بود به دلیل همین بیاعتمادی، مخاطب را همراه خود نکند. به همین دلیل بعد از تولید فیلم، در مرحله تدوین با وسواس زیادی سعیمان بر این بود که اثری خوش ساخت و ریتمیک را آماده کنیم.
اگر موضوع فیلمنامهای شما به صورت روایت خطی بازگو می شد، در انتقال معنای اثر خللی بوجود میآمد؟
قطعا، وقتی مخاطب با یک روایت سه نقطه عطفی و خطی مواجه است تکلیفش با اثر مشخص است به همین ترتیب مواجهاش با اثر شیوه ذهنی خودش را دارد. من دوست داشتم مخاطب با کاراکتر، در این سفر ذهنی پریشان همراه و دنیا را از نگاه او ببیند. به همین دلیل از ابتداییترین امکانات روایی موثر در سینما تا بزرگترین آنها بر همین اساس چیده شدند.در واقع قاببندی دوربین تا بازی بازیگر و پوستر اثر و…همه و همه فرم هایی بودند که با محتوا در ارتباطی دوسویه بودند.
آیا این اثر ما را به یاد فیلم یادآوری کریستوفرنولان نمیاندازد؟
اتفاقا این سوال برای پخشکنندههای خارجی این اثرهم پیش آمده بود. اما صادقانه باید گفت در سینمای جهان چه کسی است که می تواند ادعا کندفیلم های درخشان نولان را ندیده و تحت تاثیر قرار نگرفته؟ بله من هم مانند بسیاری از مخاطبان سینمای جهان فیلم های این سینماگر حرفهای را دیده و دنبال میکنم، اما در جریان پرداخت و اجرا کاملا مستقل عمل کردم. همانطور که فیلم یادآوری درونمایهای معمایی، با چالشهای بیرونی است، ولی دوار فیلمی است که بیشتر فضای درونی دارد و حالات روحی و روانی کاراکتر را در مواجه با مسئله فراموشی به چالش میکشد.
ارجاع بینامتنی اثر به خواننده اصلی گروه راک کوئین، فردی مرکوری چه کمکی به این اثر کرد؟
به غیر از آنکه در فضاسازی ذهنی کاراکتر اصلی بسیار موثر بود، در حال حاضر بسیاری از پخش کنندگان خارجی از این ارجاع استقبال کرده و برای شان جالب است که بدانند چگونه از این شخصیت در فیلم استفاده شده است.
تا همینجا که چندین روز از اکران فیلم گذشته، بازخوردها را چگونه ارزیابی کردهاید؟
بازخورد بسیار خوبی هم در افتتاحیه تهران داشتیم و همچنین در اکران فیلم در مشهد، آنچه که برای من جالب بود این است که با اینکه در این اثر من گاهی با صبر مخاطب بازی کرده ام اما تماشاگر تا انتها با فیلم همراه شده و آن رادنبال میکند. و به این نتیجه رسیدهام که مخاطبان ایرانی بسیار باهوش هستند و زمان آن رسیده که فیلمها هم به تناسب این باهوشی وارد ساختارهای جدیدی از فیلمسازی شود. متاسفانه در حال حاضر فیلمهای ساخته میشود که ذهن مخاطب را تنبل میکند و لازم است گاهی مخاطب به تماشای اثری بنشیند که مانند شوک عمل کرده و باهوشی مخاطب را به یادش بیاورد. در انتها امیدوارم مخاطبان روی بازیگر برای دیدن و یا ندیدن فیلم قضاوت نکرده و از کسانی که در سینما به دنبال تجربه های جدید هستند دعوت میکنم این فیلم را حتما ببینند. تیم دوار از هرگونه نقد مثبت و منفی استقبال میکند.
احسان شیبانی: لطفا از اتاق تدوین بفرمائید بیرون!
مصطلح است که میگویند تدوینگر، روایتگر است. در فیلم دوار، به خصوص اینکه دارای روایتی غیر خطی بوده است گویا بخش عمدهای از روایت روی میز تدوین ساخته و پرداخته شده است؟
این فیلم با توجه به ماهیت قصه میطلبید ما نوع روایت دیگری را برای آن برگزینیم. به همین ترتیب بنده درخوانش اولیه روایت که کارگردان برای بنده فرستاد، شیوه روایت غیرخطی را برای این فیلم بسیار مناسبتر دیدم.
فیلمنامه ای که از ابتدا برای تان ارسال کردند خطی بود یا غیرخطی؟
خطی بود، اما در ادامه با مشورتهایی که با کارگردان داشتیم به این تصمیم برای معماری اثر رسیدیم. و در ادامه کارگردان از هر پیشنهاد دیگر در طول کار برای هر چه بهتر شدن کار استقبال میکردند.
در یک مصاحبه از فیلم خوانده بودم که به کارگردان اثر، میثم حسن زاده گفتهاید لطفا از اتاق تدوین برو بیرون!
(می خندد) بله همین طور است. معمولا کارگردانها دلبسته به پلانها هستند و اجازه آزادی عمل درحذف آنها را نمیدهند واقعیت این است که من احساس کردم اگر درتنهایی وآرامش با اثر به تعامل بنشینم، نتیجه بهتری خواهم گرفت. با توجه به اینکه کاملا میدانستم کارگردان به دنبال خلق چه دنیایی است. به همین خاطر من از ایشان خواهش کردم در اتاق تدوین نباشند تا کاری را فکر می کردم درست است انجام دهم و در انتها کار هر نکتهای که لازم باشد را راجع به آن با هم به گفتگو بنشینیم.
آیا کارگردان حرفتان را گوش کردند؟
بله، اتفاقا نتیجه خوبی از این تصمیم گرفتیم. و بازخوردهای خوبی را از تماشاگر و … دریافت کردیم.
هرچه میخواهد دل تنگات بگو:
این فیلم بدون هیچ حامی به صورت مستقل ساخته شده است. و تجربه هایی نوآورانهای را به سینمای ایران اضافه کرده است. دوست دارم مردم فیلم را ببینند و با به تماشا نشستن آن، از این انرژی خودجوش وتجربهگرا در سینمای ایران حمایت کنند.
پیام آزادی: موسیقی گرفتار در دام یک لوپ تکرار شونده
شنیدهها حاکی است که این فیلم دربخش آهنگسازی موفق عمل کرده است، با چه رویکردی به سراغ دوار آهنگسازی دوار رفتهاید؟
آهنگ سازی این اثر چالش بسیار سختی بود، چرا که فیلم حول و حوش یک نوازنده می چرخد به همین خاطر ازهمان ابتدا ما نگران این بودیم که استفاده از موسیقی در این اثر به قدری نباشد که دل مخاطب را بزند. با توجه به اینکه این فیلم از سه ردیف موسیقی در سه لایه استفاده کرده است.که یکی موسیقی خود فیلم بود، دیگری موسیقی که کاراکتر اصلی می نواخت و سومین موسیقی که در اثر تحت عنوان صداهای محیطی شخصیت ساخته و پرداخته می شد. به همین منظور از همان ابتدا ما حد و فاصله بین سکوتها و موسیقی را حفظ کردیم و بعد از آن علاقه کاراکتر را، درگوش کردن موسیقیهای مختلف به سمت کلیت کار و اثر نظام بخشیدیم.
با این وصف باید موسیقی اثر هم دارای مضمون وپیرنگ بوده باشد؟
بله یک نوع موسیقی چرخشی برگرفته از حال وهوای خود اثر که دنیایی دوار را به تصویر کشیده است. گویا شخصیت در یک دایره و لوپ تکرار شونده از نتها ونواخت ها گیر افتاده است که از نواخت یک سری نتها شروع و بعد از اوج و فرودی دوباره در تله ابتدایی همان نتهای اولیه گیر میکند. در جهت همین مضمون ما در جاهایی هم حتی موسیقی را به صورت برعکس پلی کردهایم.
برای خلق موسیقی این اثر از چه چیزی الهام گرفتهاید؟
شعری هست از مظاهر مصفا که میگوید: پرگار سرنگونم و عمری به پای سر/ بر گرد خویش دور زده در مدارِ هیچ.
ازچه سازهایی در اجرا استفاده کردهاید؟
از پیانو که ساز کاراکتر اصلی خود فیلم است، سازهای الکترونیک و در جاهایی هم سازهای زهی استفاده شده است.
میلاد خزائی: قرار بود بازی نکنم و خودم باشم
تجربه شما از اجرای این نقش چه بوده است؟
من به دوربین میثم اعتماد داشتم و شخصیت برگرفته ونمایشی از روحیات شخصی خودم بوده است. تمرین هایی که قبل از شروع کار در پلاتو داشتیم همه بر پایه بداههسازی و شبیهسازی شخصیت به خود واقعیمان بود. در واقع از همان ابتدا هم قرار کارگردان با من این بود که بازی نکنم وخودم باشم. همان طور که خود بنده به صورت جدی کار موسیقی میکنم.
ارجاع هوشمندانه خواننده قدیمی فردی مرکوری چقدر در شخصیتپردازی به شما کمک کرد ؟
من از طرفداران و دنبال کنندههای سرسخت فردی مرکوری هستم. فضای موسیقیایی این خواننده بسیار در تجسم و تاثیرگذاری ایفای نقش من اهمیت داشت.
مهسا اکبرپور: وای دوباره میلاد شدم
از نقش خود در فیلم دوار بگوئید؟
این فیلم طبق درخواست کارگردان بیشتر سعی در مستندسازی وقایع داشت به همین دلیل از اسمهای خودمان در نقش استفاده شده بود. کاراکتر برای من خیلی دوست داشتنی بود چرا که مهسا دختری هدفمند، متعهد و صبور بود و بسیار به خودم شبیه ویا آنچه که آرزو دارم باشم، بود. دختری پر انرژی که برای رسیدن به هدفهایش دیوانه وار تلاش و برای حفظ رابطهاش عاشقانه تقلا میکرد.
این فیلم از نظر حرفهای چه تجربهای برای مهسا اکبرپور داشت؟
این فیلم اولین تجربه بلند سینمایی من بود، کارگردان دست ما را در بداهه پردازی باز گذاشته بود، در این فیلم ما شخصیتی را بازی میکردیم که دیگر به خودمان تبدیل شده بود. و علاوه بر آن حین تمرین، تکنیکهایی از روش نقشپردازی را تمرین میکردیم که در اجرا بسیار موثر بود، لحظههای سلفی بیشتر از همه برایم جذاب و پرچالش بود.
چگونه این فیلم را برای دیدن به بقیه معرفی میکنید؟
برای هر کسی واجب است این فیلم را ببیند، چرا که این فیلم پرده از راز تلخی برمیدارد که در زندگی همه ما نمود دارد، در این دنیای شلوغ پر زد و خورد همیشه لحظههایی هست که نمیدانیم درکجا وچرا هستیم؟ زمان هایی که دچار پریشانی ذهنی میشویم. راستش من گاهی که در زندگی شخصیام دچار حواسپرتی می شوم با خود می گویم؛” وای دوباره میلاد شدم”
سمیه خاتونی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است