روزنامه صبا

روزنامه صبا

امیر اسکندری:

مطمئن بودم «داستان سیاوش» بازگشت سرمایه ندارد!


از آنجا که خودم سرمایه‌گذاری این فیلم بودم و با هزینه شخصی این فیلم را ساختم، مطمئن بودم این کار بازگشت سرمایه ندارد!

یاسر سماوات- اقتباس، حلقه گمشده سینمای ایران… تا چه حد باید به این جمله باور داشت؟ آیا سینمای ایران همواره از مقوله اقتباس روگردان بوده؟ دست‌کم پاسخ این پرسش منفی است. چه داریوش مهرجویی، رکورددار اقتباس در سینمای ایران، آثار متعددی را برگرفته از متون ادبیات داستانی، به ویژه داستان‌‌نویسی مدرن در کشور محسوب می‌شود. هرچند گستره کار مهرجویی تنها به ادبیات ایرانی محدود نیست و برای نمونه او فیلم «پری» را براساس داستان کوتاه «یک روز خوش برای موزماهی» به قلم جی.دی. سالینجر، نویسنده برجسته فقید ایالات متحده، مقابل دوربین برد. یا «سارا» دیگر ساخته مهرجویی به سال ۱۳۷۱ اثری برگرفته از نمایشنامه «خانه عروسک‌‎ها» به قلم هنریک ایبسن، نمایشنامه‌نویس صاحب سبک و پرآوازه قرن نوزدهم نروژ محسوب می‌شد. گذشته از آثار داریوش مهرجویی اما سینمای ایران کمتر به مقوله اقتباس وقعی می‌نهد. این درحالی است که در بعد ادبیات باستانی و کلاسیک، ایران فرهنگ روایی مکتوبی غنی دارد. حتی افسانه‌های فولکلور که با روایت سینه به سینه گام به قرن بیستم گذاشتند نیز، درونمایه‌ای پرمغز و معنا دارند. شاهنامه حکیم طوس، به یقین از برجسته‌ترین حماسه‌های تاریخ بشری محسوب می‌شود و حتی کشورهای همسایه از آن اقتباس‌هایی داشته‌اند. به همین ترتیب می‌توان به آثار سعدی، حافظ، عمر خیام، عبید زاکانی و … اشاره کرد که جملگی امتیاز تبدیل به آثار سینمایی در هر زمینه‌ای (سینمای مستند، سینمای کوتاه، بلند و حتی پویانمایی) را دارند. در این شماره اما با امیراسکندری، کارگردان فیلم «داستان سیاوش» که گفته می‌شود بر اساس داستان بلند «بوف کور» به قلم صادق هدایت ساخته شده، هم‌‎کلام شدیم. صحبت درباب این اثر و اقتباس در سینمای ایران، چکیده اصلی مصاحبه ما بود.

*«بوف کور» نوشته صادق هدایت، به زعم برخی کارشناسان، تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران را به دو بخش کلی  (قبل از انتشار بوف کور و بعد از آن) تقسیم کرد. پس اینجا ما با رمان بسیار خاصی سر و کار داریم. دلیل انتخاب این داستان که در قالب کلی سورئال به رشته تحریر درآمده (و البته به نظر من نمونه بارز رئالیسم جادویی در آثار داستانی معاصر ایران است) چه بود؟

به یقین اولین دلیل من برای انتخاب داستان «بوف کور» ارزش بالای این اثر آن‌هم از بعد بین‌المللی  بود. همانطور که مستحضرید «بوف کور» یکی از بهترین آثار در قالب سورئال در تاریخ ادبیات داستانی جهان محسوب می‌شود. حتی گفته می‌شد دیوید لینچ فیلم «بزرگراه گمشده»  Lost Highwayرا براساس این داستان ساخته است.

*شما خودتان این موضوع را که لینچ «بزرگراه گمشده» را از روی داستان هدایت نوشته، قبول دارید؟

ببینید این موضوع را خود لینچ رده کرده است و هیچوقت قبول نکرد که فیلمش براساس یک داستان ساخته شده باشد و خود کارگردان در این زمینه بهترین نظر را می‌تواند. بدهد.

*پس فقط به دلیل غنای فنی و محتوایی «بوف کور» این اثر را دست‌مایه ساخت فیلم «داستان سیاوش» قرار دادید؟

خب تنها این موضوع نبود. از آنجا که مطالعه در حوزه روانشناسی یکی از کارهای موردعلاقه من محسوب می‌شود ، علاقه بسیار زیادی به این گونه آثار دارم، همین علاقه هم مزید بر علت شد تا با نگاهی به داستان معروف صادق هدایت، این فیلم را تولید کنیم.

 

*با وجود این دلایل و حرف‌هایی که زدیم، به نظر فیلم «داستان سیاوش» تنها گوشه نگاهی به «بوف کور» داشته و اگر بخواهیم از منظر فرمیک و حتی محتوایی آن را نقد کنیم، نمی‌‎توان به ضرس قاطع گفت فیلم شما اقتباسی از اثر برجسته هدایت است. این را قبول دارید؟

دقیقا! همینطور است. ببینید من هرگز نگفتم فیلم من اقتباسی است. اقتباس چارچوب خاصی دارد و بنابر مولفه‌هایش می‌توان گفت آیا فیلمی براساس رمانی یا داستان یا نمایشنامه و شعری حماسه ساخته شده یا خیر. حتی گاه ممکن است نام یک کتاب روی یک فیلم سینمایی باشد اما آن فیلم ارتباطی با کتاب ناشته باشد. در فیلم «داستان سیاوش» نیز ما با نگاهی آزاد به «بوف کور» کار را آغاز کردیم و به پایان رساندیم. بگذارید همه چیز را در یک جمله ساده شده بگویم. «داستان سیاوش» در واقع ادای دینی به «بوف کور» صادق هدایت است. کتابی که یکی از معروف‌ترین آثار ادبیات داستانی جهان است و از  آثار مورد علاقه من نیز محسوب می‌شود.

* اقتباس از آثار برجسته ادبیات داستانی، جایگاه بسیار ویژه‌ای در جهان دارد. همانطور که دیدید «در جبهه غرب خبری نیست» نیز اثری اقتباسی بود اما امسال برگزیده بهترین فیلم بین‌المللی جایزه آکادمی اسکار شد. پس اگر بیشتر به اقتباس بپردازیم، سینمای موفق تری خواهیم داشت.

ببینید در همین فیلمی که مثال می‌زنید هم باز همه چیز منطبق بر رمان اریش ماریا رمارک نیست و این فیلم نیز با نگاهی به آن کتاب برجسته ساخته شده است. پس اقتباس انواع گوناگون هم دارد که باید به آن‌ها توجه کنیم.

*گذشته از هدایت، به کدام اثر از نویسندگان ادبیات داستانی ایران و جهان علاقه دارید؟

پیش‌تر گفتم به مطالعه آثار روانشناسی علاقه زیادی دارم. از طرفی من دانش‌آموخته فلسفه و هنر هستم و مدرک ارشد فلسفه و ارشد پژوهش هنر را هم دریافت کرده‌ام. به این ترتیب حوزه مطالعات حرفه‌ای من ادبیات داستانی نبوده اما به علت تاثیرگذاری برخی داستان‌نویسان برجسته روی فلسفه مانند، به خواندن آثار آن‌ها ترغیب شدم. همانطور که می‌دانید برای نمونه فرانتس کافکا تاثیر ملموسی روی فلسفه عصر خود گذاشت و من شیفته بسیاری از آثار این نویسنده برجسته از جمله داستان بلند معروفش، «مسخ» هستم.

 

*اگر اجازه دهید برگردیم به موضوع فیلم. خب من با ماجرای «داستان سیاوش» آشنا هستم اما اگر ممکن است، کمی درباره داستان فیلم توضیح بفرمایید. البته طوری که داستان لو نرود!

خب داستان مربوط به ماجرای دختری است که سال‌ها پیش پدرش به دلیل قتل مادرش دستگیر و اعدام شده است. حالا سال‌ها از آن ماجرا گذشته اما سوال‌های متعددی در ذهن دختری که به بلوغ فکری رسیده است ایجاد می‌شود… در حالی که او با سوالات متعددی که برایش ایجاد شده دست و پنجه نرم می‌کند، عمه دختر برای اینکه به او کمک کند، آخرین داستانی را که پدرش نوشته (پدر دختر داستان‌نویس بود) به او می‌دهد و دختر با خواندن داستان و رمزگشایی از تطابق آن با واقعیت، راه تازه‌ای برای یافتن پاسخ سوالاتش پیدا می‌کند.

 

*عجب! پس روایت فیلم خطی نیست و درواقع ما با اثری که چند خط روایی دارد و اصطلاحاً داستان در داستان است مواجهیم. درست است؟

ببینید ماجرای فیلم حول محور سه داستان خلاصه می‌شود. بخش اول که همان نگاه ما به داستان بوف کور را دربرمی‌گیرد. در بخش دوم با هسته مرکزی واصلی داستان مواجه می‌شویم. بخش دیگر هم به پیگیری ماجرای داستان پس از وارد شدن آخرین نوشته پدر نویسنده اختصاص دارد.

 

*اگر بخواهیم نگاهی کلی به سینمای ایران بیاندازیم، به نظر مقوله اقتباس تا اینجا نتوانسته جایگاه خود را آنطور که شایسته ادبیات داستانی  و سینمای ایران است، در ساخته‌‎های اغلب فیلم‌سازان ایرانی پیدا کند. شما این موضوع و این فقدان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به یقین جای اقتباس در سینمای ایران بسیار خالی است. ما از فیلم «بزرگراه گمشده» ساخته دیوید لینچ صحبت کردیم اما اجازه دهید راه دور نرویم و همانطور که فرمودید به ادبیات کهن و معاصر خودمان بپردازیم. اینکه فیلم‌سازی بخواهد ماجرا، حکایت، روایت، داستان، افسانه یا قالب‌های گوناگون روایی موجود در ادبیات غنی فارسی را به تصویر بکشد و در قالب فیلم روی پرده نقره‌‎ای به نمایش درآورد، با توجه به گنجینه‌های ادب پارسی، نه تنها کاری نشدنی نیست، بلکه ظرفیت بسیار بالایی نیز دارد و ما می‌توانیم از این معادن و ثروت‌های هنگفت بالقوه در ادبیات پارسی، در رونق آثار سینمایی برداشت‌های گوناگون انجام دهیم.

 

*کار شما مدتی اکران نشد و به نظر مراحل تولید و پیش تولید سختی را پشت سر گذاشتید. درباره این مراحل هم توضیح می‌فرمایید؟

البته اینکه «داستان سیاوش» مدت‌ها مغفول ماند ماجرای دیگری دارد اما درباره پروسه تولید، اتفاقاً حدود یک سال پس از مطالعه فیلم‌نامه مراحل تولید را سپری کردیم و حدود ۳ تا ۴ ماه نیز پیش تولید طول کشید. اگر بخواهم تقریبی به شما بگویم، باید اذعان کنم از آبان ۱۳۹۵ تا خرداد ۱۳۹۶ مراحل تولید و پیش تولید این فیلم زمان برد.

 

*گمان می‌کنم حامی مالی خاصی هم نداشتید! برای ساخت «داستان سیاوش» دردسرهای مالی آزارتان نداد؟

همینطور است. از آنجا که خودم سرمایه‌گذاری این فیلم بودم و با هزینه شخصی این فیلم را ساختم، مطمئن بودم این کار بازگشت سرمایه ندارد! اما شخصاً علاقه بسیار زیادی به سینمای مستقل دارم. دوست داشتم در این کار دغدغه‌ام مالی نباشد و فکرم سمت بازگشت سرمایه و درآمدزایی نرود. هدفم این بود کاری بسازم که برای عموم قابل لمس باشد و مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. اینجا نفس هنر برای من مهم بود. از آنجا که مجسمه‌ساز هم هستم، چند نمایشگاه در این حوزه از هنر نیز دایر کردم و آنجا هم دقیقا دغدغه من حس هنری‌ام بود و این خود هنر و ویژگی‌هایش است که برای من در مرتبه نخست اهمیت قرار دارد. عمیقا دوست داشتم به آن ورطه از هنر گام بگذارم که ارتباطی با گیشه نداشته باشد و به نظرم این فرم متفاوتی از هنر محسوب می‌شود. در فیلم «داستان سیاوش» نیز همین نفس هنر بود که برای  من معنا و مفهوم داشت و هدف اصلی بود.

*انگار شما خیلی از فروش فیلم‌ «داستان سیاوش» ناامید هستید! به هرحال با وجود صحبت‌هایی که درباره آن شده و همین که به داستان بسیار معروف و ارزشمند و شناخته شده «بوف کور» صادق هدایت پهلو می‌زند، به نظر می‌رسد فیلم شما دست‌کم مخاطب اصلی خود را جذب می‌کند. شاید در جمع فیلم‌های نخبه‌گرا اتفاقا کار موفقی هم باشد. این را قبول دارید؟

نه اصلا بحث ناامیدی نیست. باور کنید تا امروز اصلا من در جریان فروش فیلم نبودم اما زمانی که صحبت از هدف و اولویت‌بندی و دغدغه‌های کارگردان به میان می‌آید، من دوست دارم مخاطبان عام سینما با فیلم‌های متفاوت ارتباط برقرار کنند. برای نیل به این منظور هم باید فیلم‎‌هایی با فرم و موضوع متفاوت حمایت شوند. متاسفانه همانطور که می‌دانید فیلم‌های پرفروش سینمای ایران مدت‌هاست به ژانر کمدی محدود می‌شوند. البته هر ژانری مصائب خود را دارد و همه ژانرها هم برای ما قابل احترامند اما علاقه من ساخت فیلم‌هایی متفاوت بوده و همواره دوست داشتم به گونه‌ای دیگر از هنر بپردازم.

*فیلم جدیدی در دست تولید دارید؟ یا فیلم‌نامه‌ تازه‌ای هست که روی آن مطالعه کنید و به زودی کار روی آن را آغاز کنید؟

متاسفانه در این چند سال که فیلم «داستان سیاوش» اکران نشد، نتوانستم فکرم را روی کار دیگری متمرکز کنم و پروژه ساخت اثر دیگری را آغاز کنم اما طی چند ماه گذشته چند فیلم‌نامه را مطالعه کرده‌ام که به احتمال بسیار زیاد طی این روزها یا طی ماه‌های آینده کار روی یکی از آن‌ها را آغاز خواهم کرد.

*ماجرای اکران نشدن «داستان سیاوش» هم در نوع خودش جالب توجه بود! مگر این فیلم چه مشکلی داشت که باید سال‌ها از پرده سینماها دور می‌ماند و پس از چند سال (حدود ۵ سال بعد از پایان مراحل تولیدی «داستان سیاوش») با اکران آن موافقت می‌شد؟ البته که ما کمی در جریان چند و چون این ماجرا هستیم اما اگر ممکن است لطفاً برای خوانندگان این شماره روزنامه صبا به تشریح اتفاقاتی که افتاد بپردازید.

ببینید از بدو ساخت فیلم و حتی پیش از تولید آن من دوست داشتم این اثر برای گروه سینمایی هنر و تجربه اکران شود. متاسفانه پس از تولید «داستان سیاوش» این فیلم با بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌های متعددی روبرو شد. البته این موضوع  مربوط به زمانی بود که کادر سابق این گروه سینمایی در هنر و تجربه به فعالیت می‌پرداختند. آن‌ها پس از بازبینی فیلم روی برخی نکات دست گذاشتند و برای نمونه می‌گفتند، فلان جا نباید اینطور باشد و بهمان جا باید به این ترتیب می‌شد و …  پس از اینکه با چنین بی‌مهری‌هایی روبرو شدم، راستش را بخواهید اصلاً قید نمایش کارم را در هنر و تجربه زدم و دیگر پیگیری هم نکردم.

*تا اینکه کادر فعال گروه هنر و تجربه تغییر کرد و …

بله دقیقا. بعد از تغییر و تحولاتی که در این کادر صورت گرفت، خود عزیزان با من تماس گرفتند و به من گفتند اکران فیلم «داستان سیاوش» در دستور کار هنر و تجربه قرار گرفته است و خوشبختانه حالا هم که مدتی است اکران این فیلم آغاز شده است. امیدوارم به آنچه مدنظرمان بود از تولید و اکران عمومی این فیلم دست پیدا کنیم.

*انگار دلتان از بی‌مهری‌هایی که در حق «داستان سیاوش» شد خیلی پر است! به یقین هر سینماگری وقتی فیلمش سال‌ها مغفول می‌ماند دلشکسته و غمگین خواهد شد. اما به عنوان آخرین پرسش واقعاً چرا فیلمی با چنین محتوایی باید با کم‌توجهی مواجه شود؟

من به عنوان شخصی که به هنر می‌پردازد همیشه بر این باور بودم که گروه هنر و تجربه نباید جایگاه فیلم‌هایی باشد که ذائقه عموم مخاطبان در تولید آن‌ها دخیل بوده است. ببینید سینماگر، تهیه کننده، اسپانسر و … حق دارند نگران فروش فیلم باشند و در وهله اول بازگشت سرمایه را در نظر بگیرند، شکی در این نیست ولی جنس برخی فیلم‌ها به گونه دیگری است. فیلم‌‎هایی هم وجود دارند که بازگشت سرمایه را سرلوحه کار تولید خود قرار ندادند و جایی مثل گروه هنر و تجربه باید از این دست فیلم‌ها و از این نوع سینماگران حمایت بکند. البته این حمایت‌ها با تغییر و تحولاتی که در گروه هنر و تجربه رخ داد اتفاق افتاده است و از این حیث می‌توان ابراز خشنودی کرد.

و حرف آخر امیراسکندری در پسی روزهای سال ۱۴۰۱ خورشیدی؟

عرضی نیست. امیدوارم سال بسیار خوبی پیش روی سینما و سینماگران ایرانی قرار داشته باشد و برای همه مردم عزیز سرزمین‌مان آرزوی تندرستی می‌کنم.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است