روزنامه صبا

روزنامه صبا

«جنگ جهانی سوم» از نگاه منتقدان

«جنگ جهانی سوم» فیلم نیست!


در این شماره از روزنامه به سراغ فیلم سینمایی «جنگ‌جهانی‌سوم» تازه‌ترین ساخته‌ هومن سیدی رفته ایم.

در این شماره از پرونده؛ خبرنگار صبا به سراغ بررسی فیلم سینمایی «جنگ‌جهانی‌سوم» تازه‌ترین ساخته‌ هومن سیدی رفته است فیلمی که موفق شد در جشنواره‌ی ونیز سال ۲۰۲۲ جوایز بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول فیلم را با درخشش محسن تنابنده در بخش افق‌های نو کسب کند و اکنون اکران روی پرده سینماهای سراسر کشور است. در خلاصه داستان فیلم آمده است؛ “شکیب یک کارگر روزمزد میانسالِ بی‌خانمان است که همسر و پسرش را سال‌ها پیش در زلزله از دست داده و تاکنون با این امر کنار نیامده است. او در طی چند سال گذشته، با یک زن لال و ناشنوای جوان به نام لادن رابطه برقرار کرده‌است. شکیب که در محل ساخت‌وساز صحنه فیلمی درباره جنایات آدولف هیتلر کار می‌کرده به‌عنوان بازیگر هیتلر انتخاب می‌شود و خانه بزرگی به او داده می‌شود. لادن با متوجه شدن این موضوع از او برای حل مشکلی کمک می‌خواهد که …” جنگ جهانی سوم به نویسندگی مشترک هومن سیدی، آرین وزیردفتری و آزاد جعفریان نگارش و با بازیگری محسن تنابنده، مهسا حجازی، ندا جبرائیلی، نوید نصرتی و مرتضی خانجانی و با سرمایه‌گذاری نماوا ساخته شده است و در ۱۹ سپتامبر به عنوان نماینده رسمی سینمای ایران برای حضور در نود و پنجمین دوره جوایز اسکار از سوی کمیته انتخاب معرفی شده است. دراین پرونده خبرنگار صبا نظر سه منتقد و تحلیل‌گر سینمایی را درباره این فیلم جویا شد که در ادامه می‌خوانید.

 

جبارآذین (مدرس ومنقدسینما وتلویزیون) جنگ استحاله‌ها به روایت هومن سیدی

جنگ جهانی سوم،جنگ نزاع ها و سلاح ها نیست، جنگ استحاله‌ها است به روایت هومن سیدی، او در آخرین فیلم سینمایی‌اش، در قربانگاه امروز جهان بشریت و مسلخ انسان‌ها وسلطه هیتلرها عنوان می‌کند، آنچه که انسان امروز را تهدید، و از هویت وانسانیت تهی می‌کند و می‌کشد،بمب اتمی”استحاله”است. جنگ جهانی سوم،ششمین ساخته سینمایی قابل تامل سیدی، بعدازپنج سال ازاکران فیلم خوب مغزهای کوچک زنگ زده است که به دلیل مضمون و محتوای فراگیرحرف هایی مهم برای مخاطبان ایرانی وجهان دارد. وازنظرساختارهنری وسینمایی، منهای اندکی لنگی درفیلمنامه وپردازش شخصیتها،ازبسیاری فیلم های اکران سینمای بیمار و متوقف مانده ایران، چندسر وگردن بالاتراست. این فیلم محصول هزار وچهارصد ایران است وتولیدآن ربطی به دولت جدید وصندلی نشینان امروز سینما ندارد. فیلم درفیلم سیدی؛ روایت دو داستان تلخ وغم‌بار است که موضوع ها وشخصیت‌های مشترک آن ها را با عبور از نوعی طنزسیاه به مرز انفجار و ویرانی درتراژدی می‌رساند. شکیب، کاراکتر اصلی فیلم انسانی درمانده و مستاصل باخاطره ای فراموش نشدنی واندوهبار از زلزله ای که همسر و فرزند او را با خود برده است، درمکانی به عنوان کارگر ساختمانی مشغول به کاراست،مکانی که در پیوند مضمونی، داستانی و معنایی، برای تماشاگرآشکار می شود که لوکیشن یک فیلم سینمایی درباره جنایات هیتلراست.غیبت بازیگر نقش هیتلر وشباهت شکیب به هیتلر،باعث می‌شود که او ایفای نقش هیتلر رابپذیرد و هنرپیشه شود. ازاین زمان،آدمهاودنیاها درهم می‌آمیزند و معشوقه شکیب که یک روسپی جوان به نام لادن است، خودرابه دنیای متوهم وسرگردان وپریشان شکیب می‌رساند تامانند اوشایدازاین نمد برای خود کلاه بسازد. شکیب که تا دیروز درجایگاه یک قربانی قرارداشت، اکنون خودبه یک ظالم و قربانی کننده تبدیل می‌شود. این نکته،پیام مهم فیلم سیدی است که پیش ازاوسال ها قبل”برتولت برشت” بزرگ آن را در نمایشنامه مشهور خود “آدم، آدم است” فریادکرده وبشریت رامخاطب قرارداده بود. درفیلم سیدی،ماننداثربرشت، موضوع اساسی، استحاله یک انسان معمولی است که در اوضاع و شرایط خاص، می تواند ازکالبد و هویت پیشین خودخارج ودرکارخانه تبدیل و تغییر،کس دیگری بشود و این می‌تواند سرنوشت تراژیک هرکس دیگرهم باشد، بنابر‌این، وجود چنین افرادی چندان عجیب و غریب به چشم نمی‌آیند و راه هیتلر و شکیب شدن، دور و طولانی نیست. هوشیارباشیم،  شاید در نگاه نخست، سوژه فیلم، کلیشه ای وسطحی به نظربرسد وکسانی رابه یاد فیلمفارسی یا فیلمهای بازاری خارجی اندازد، ولی این برای کارسیدی نقص وکاستی محسوب نمی‌شود که اتفاقا نشانگر توانایی وخلاقیت اودر مقام کارگردان است که توانسته درقاب سینما و در قالب چنین موضوع وداستانی به یاری نویسندگان فیلمنامه اش، برای جوامع انسانی، حرفهایی مهم ازجنس زندگی وامکان‌ها و ممکن‌ها وخطرهایی که بشریت راتهدیدمی کند، داشته باشد. و این درکنار ساختار هنری فیلم،کارگردانی ، بازی‌های مقبول بویژه بازی تماشایی محسن تنابنده، فیلمبرداری متفکرانه، حفظ ریتم فیلم، فضاسازی‌های به نسبت پذیرفتی، امتیاز بزرگ فیلم جنگ جهانی سوم و هومن سیدی است. جنگ جهانی سوم، کارگردان خود را همچنان درمسیر رشد نشان می‌دهد و امتیازهای خوب آن سبب شده تا به اوضاع اسفبار اکران سینمای مغفول کشور، کمی تا قسمتی تکان وارد شود و سینما دوستان را به سالن سینما بکشاند و به اثبات رساند که توفیق های جهانی آن به رغم ناکامی دراسکار، بدون دلیل نیست.

عباس نصراللهی: نوبت به هومن سیدی رسیده بود

خشونت و آدم‌های پایین خط از موضوعات مورد علاقه در کارنامه هومن سیدی هستند که در همه فیلم‌های این کارگردان دیده می‌شوند. در این فیلم هم ما با یک کارگر روزمزد طرف هستیم که در همین حین جذب یک گروه فیلمسازی می‌شود و اتفاقاتی بر او حادث می شود که او را دچار تحول شخصیت تا مرز جنون می‌کند. اگر به طور کلی به خط مضمونی فیلمنامه به طور وسیع تر نگاه کنیم نمونه ای از این دست تغییر و تحولات یعنی گذر یک انسان عامی تا یک جانی تمام عیار در سینمای دنیا و ایران مشهود است، نمونه  روشن از این تحول شخصیت داستین هافمن در فیلمی از سام پکین پا با عنوان سگ های پوشالی است که در آن یک معلم ریاضی ساده در روستا با اتفاقاتی که برایش می‌افتد در نهایت به قاتلی افسارگسیخته بدل می‌شود. و همچنین فیلم ایرانی پرویز از مجید برزگر نیز با همین مضمون شکل یافته، پرویز هم آدم ساده و گوشه‌گیری است که کسی به او توجهی ندارد که در ادامه بنا بر اتفاقاتی، از پوسته خود خارج شده وهیولای درونش عیان می‌شود و دست به کارهای دور از ذهن می‌زند. در این فیلم هم ما به وضوح ما همین خط پیرنگی مواجه هستیم. اما در کنار این خط پیرنگ، یک زیر متن بسیار جذاب وجود دارد و آن این است که شخصیت این فیلم به طور اتفاقی وارد یک گروه فیلم سازی شده و قرار بر این است که نقش هیتلر را بازی کند! در اینجا، پیرنگ داستانی با مضمون فیلم به یک هم‌پوشانی مفید می‌رسند. به این معنی که نویسنده شخصیت را با توجه به مضمون تحول در مسیری می‌اندازد که تشدید کننده موضوع است. و تحول شخصیت چه از نظر درونی و چه از نظر نمای بیرونی و دیداری نمود می‌یابد. این تصمیم نویسنده و خالق اثر منتج به گره خوردن زیر متن با فرا متن می‌شود.این گره خوردگی و همپوشانی در صحنه قطار به اوج می‌رسد جایی که شکیب کارفرمای سابق خود را به قتل می‌رساند و در را باز می گذارد و بیرون می‌رود، در آن قسمت دیگر ما به طور کامل او را در شمایل یک هیتلر تمام عیار متصور می‌شویم که کشتن آدم‌ها برای او کار سختی نیست.

سابقا در جهان فیلم‌های هومن سیدی ما همیشه با یک ناتوالیسم اگزجره مواجه بودیم، ناتورالیسمی از جنس طبقه پایین خط جامعه! اما در این فیلم هومن سیدی قدری جایش را تغییر داده و این بار مخاطب با یک فیلم داستانی به شیوه ای متفاوت‌تر مواجه است یعنی داستان در دل داستان و شخصیت‌های داستانی این فیلم به خاطر بازی در یک فیلم در دولایه بازشناسی و بازیابی می‌شوند، به همین جهت جنگ جهانی سوم، نسبت به آثار قبلی سیدی باور پذیرتر و متمرکز‌تر روی یک شخصیت و داستان زندگی او کار خود را ادامه می‌دهد. در آثار قبلی سیدی ما با کاراکترهای مختلفی طرف بودیم و مسیر داستان از جاهای مختلفی که این کاراکتر‌ها می‌رفتند دنبال می‌شد، اما در اینجا ما با یک خط پیرنگ اصلی مواجه هستیم که کاراکتر اصلی را به ما معرفی می‌کند و در ادامه وجوه خلقی و شخصیتی او را به نمایش می گذارد، کاراکتری که موفق است مخاطب را با خود در طول سفر قهرمانی‌اش  همراه و همدل کند. یکی از دلایل تغییر رویکرد درفیلمنامه نویسی این اثر می‌تواند ناشی از آن باشد که دراین اثر هومن سیدی با دو نویسنده دیگر به صورت تیمی دست به نگارش زده‌اند، و دیگر خبری از مدل های پرداختی سابق هومن سیدی نیست. و رویه داستان‌پردازی بر سایر عناصر فیلمیک غلبه می‌کند. دوربین نیز به تبع همین داستان‌پردازی مدام در حال دنبال کردن شخصیت در موقعیت‌ها و حوادث مختلف داستانی است. دوربین تا جایی مسرانه به دنبال درک تصویری و مختصات ترسیمی شخصیت پردازی است که حتی در جایی که دستیار کارگردان در حال صحبت با کارگردان است دوبین به صورت فرمیک شکیب را درقاب نشان می‌دهد و به مخاطب گوشزد می‌کند، آنچه که باید برای او مهم باشد تنها و تنها شکیب است. به طور خلاصه، تمرکز سیدی این بار روی پیرنگ داستانی است و دیگر مانند فیلم‌های سابق انحصارا به دنبال سبک‌پردازی خلاقانه به شیوه سابق نیست، هر چند در این فیلم هم مولفه‌های سبکی خلاقانه او هم دیده می‌شود در این فیلم فرم و پیرنگ در وحدت هستند و به تبع آنکه هومن سیدی در مضمون از مرز و محدوده جغرافیایی کشور خود خارج شده و مضمونی جهانشمول‌تری را مسئله فیلم قرار داده، در نمایش‌های خارجی موفق به کسب جوایز قابل تحسین شده است. چرا که مضمون فیلمهای سابق این کارگران، خشم و هیاهو، مغزهای کوچک‌زنگ‌زده و سیزده موضوعات بومی‌تری را مسئله خویش قرار داده بودند. از دیگر عوامل موفقیت فیلم می توان به کارگردانی حرفه‌ای و آشنای هومن سیدی به صنعت روز سینما اشاره کرد و همچنین درخشش محسن تنابنده در نقش شکیب که بسیار چشمگیر و قابلیت همراه کردن همه مخاطبان از سراسر دنیا را دارد. در پایان باید اذعان کرد که بالاخره نوبت هومن سیدی رسیده بود تا هنر خود را در عرصه فیلمسازی به جهان ثابت کند.

رضا منتظری : جنگ جهانی سوم فیلم نیست

جنگ جهانی سوم فیلم نیست، تصاویری سرهم بندی شده است که خود فیلمساز هم نمی‌داند از سرهم کردن این تصاویر به دنبال چیست؟ تکلیف مخاطب با این فیلم مشخص نیست و نمی داند در حال دنبال کردن چه داستانی و در چه ژانر و سبکی است! روایت های متعددی از جریاناتی عنوان می‌شود که در ادامه هیچ کدام به یکدیگر پیوند نمی‌خورند. معلوم نیست فیلم می خواهد چه کسی را زمین زده و چه کسی را پیروز کند! همین طور در قصه گویی دچار تشدد است مخاطب نمی فهمد قرار است قصه مردی که شیفته یک دختر کر و لال شده است را ببیند و یا جریان فاسدی که در سینما‌گران شکل گرفته است؟ همین طور هر چقدر داستان فیلم جلوتر می‌رود، ما با آنارشیسم و بی‌نظمی بیشتری در کاراکترها، شخصیت ها، قصه و روایت طرف هستیم. به طور کل با مشاهده فیلم جنگ‌جهانی‌سوم ما با یک نابه سامانی، یک بلاتکلیفی، یک ناهمگونی مضاعف و مطلق طرف هستیم. و بنا به نظر اکثریت دوستان منتقد این فیلم نمایشی از همان فیلمفارسی های دهه ۴۰ و ۵۰ است که تنها در آن رقص و آواز حذف شده است، به این دلیل که چیدمان مثلث عشقی دو مرد و یک زن از همان فرمول فیلمفارسی پیش از انقلاب برداشته شده است، حالا دراین مثلث کلیشه شده، سیدی با شاخ و برگ دادن و تزئینات اضافه سعی دارد فیلم خود را جامعه شناسانه و روانشناختانه القا کند و در ادامه با یک پایان بندی فاجعه بار اما شگفت آور به زعم دوستان، به این تصاویر سرهم بندی شده پایان می‌دهد. شخصیت در این فیلم بسیار غیرقابل باور است، طوری که با پیش‌زمینه‌ای که کارگردان برای او چیده است  اصلا قابلیت تبدیل شدن به یک دژخیم و یا دیکتاتور را ندارد. و متاسفانه علاوه بر شخصیت پردازی بازی بازیگر هم برای ارائه این شخصیت دچار نقص و آنارشی است. و تمامی حوادث فیلم که به شخصیت منتسب می شود همه و همه لایتچسبک به فیلم است و انتظارات دراماتیکی که در سیر حوادث بر شخصیت فرود می‌آید ، کاملا غیر منطقی و غیر قابل‌درک و فهم است. تمامی گره های این فیلم بر مبنای حادثه است و هیچ گونه روابط علی و معلولی از نظر ساختار روایت در فیلم دیده نمی شود و آنقدر سیر حوادث متنوع و متعدد است که دیگر مخاطب از همراهی باز مانده و این اندازه از اغراق را  پس می‌زند، طوری که حتی در تخیلات هم احتمال وجود این اتفاقات و حوادث قابل تصور و تجسم نیست. خرده پیرنگ‌های فرعی به داد پیرنگ اصلی نمی‌رسند و هیچ گره ای را از پیرنگ اصلی باز نمی‌کنند. حقیقتا شخصیت شکیب و عصیان نهایی او قابل هضم نیست. احتمالا در ذهن فیلمساز ایده ای خام وجود داشته که به مرحله پرورش نرسیده است و فیلمساز با دادن شاخ وبرگ‌های اضافی و زائد، فقط توانسته‌ از نظر زمانی به زمان فیلم اضافه کنند تا آن را درشکل یک فیلم سینمایی نشان دهد. در نهایت این فیلم به قدری در سبک پردازی و ژانر ضعیف عمل کرده است که به زبان ساده در تشخیص سبک فیلم ما با یک شتر،گاو، پلنگی مواجه‌ایم که در نهایت نمی‌دانیم تکلیف‌مان با این اثر چیست؟ یک حس مالیخولیایی که ملغمه ای است از فضاهایی نامتناجس رئال ، انتزاعی و سوررئال که در نهایت هم هیچ کدام به نتیجه وحدت بخشی نمی‌رسند.

اینکه فیلم موفق به کسب جوایز خارجی و استقبال  در ایران شده است، هیچ دلیل و سند محکمی برای خوب بودن و درست بودن فیلم نیست، چرا که همه می دانند چه در جشنواره های داخلی و چه خارجی همیشه دست‌های پشت پرده و سیاست گذاری های مختلف باعث جایزه آوردن برخی فیلم ها شده است. استقبال داخلی از فیلم،  به خاطر نام هومن سیدی و شهرتی است که دارد، منتقدینی هم که این فیلم را تحسین کرده‌اند از نظر من گرفتار حاشیه‌های خبر ساز این کارگردان هستند.به طور کلی به اعتقاد بنده نظر مردم، منتقدان و هیئت داروان جشنواره‌ای در تعیین تکلیف یک فیلم به عنوان یک اثر هنری و قابل احترام،  قابل قبول و مرجع نیست! چرا که برای هر کدام از این‌ها هزار و یک دلیل پشت پرده وجود دارد که معمولا باعث می‌شود اثری دیده شود، جایزه بگیرد و یا برایش هیاهو کنند. این‌ها حاشیه‌‎های هستند که هیچ ارتباطی به سینما ندارد و این روال مختص به ایران و رویدادهای رسانه ای کشور ما نیست در تمام دنیا متاسفانه این روال پرتکرار و پوشالی برقرار است. نمونه صریح این پروپاگانداهای تبلیغاتی فیلم ضعیف عنکبوت مقدس است که با اینکه از نظر ساختاری و فنی در حد یک تله فیلم هم نبود اما در جشنواره‌ای معتبر بسیار دیده شد و جایزه‌های زیادی را هم کسب کرد. متاسفم با این صراحت مجبور به گفتن این حرف هستم که برخی صاحب نظران در سینمای ایران در جو اسامی و برندهای ساخت اثر قرار می‌گیرند و در خود جرات این را نمی‌بینند که هومن سیدی و یا… را نقد کنند وستایش‌گونه از آن‌ها حرف می‌زنند. درصورتی که به هیچ عنوان هنرمندان ما مقدسانی نیستند که قابل نقد و انتقاد نباشند.

سمیه خاتون

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است