روزنامه صبا

روزنامه صبا

بیژن بیژنی:

آواز دچار تکرار و تقلید شده است


بعضی ها فکر می کنند اگر یک سال کلاس بروند یا زیر نظر استاد آموزش ببینند خواننده شده اند در صورتیکه این طور نیست!

بیژن بیژنی خواننده در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۲۲ در بابل به دنیا آمد. وی به جز خوانندگی خوشنویس ایرانی نیز هست. از معروف ترین کارهای او در عرصه موسیقی سنتی «نهانخانه دل» است که دوباره خوانی آهنگ خراسانی نوایی نوایی غلامعلی پورعطایی می‌باشد. موسیقی سنتی و آهنگ های او چندبار از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است.
بیژن بیژنى از خوشنویسان ممتاز انجمن خوشنویسان ایران است و در این زمینه نمایشگاه هاى متعددى از جمله نمایشگاه انفرادى در شهر بابل، نمایشگاه گروهى در موزه هنرهاى معاصر، شرکت در کنگره انجمن خوشنویسان در اصفهان، نمایشگاه گروهى انجمن خوشنویسان موزه علیرضا عباسى، نمایشگاه انفرادى انجمن فرهنگى ایران و ایتالیا، نمایشگاه انفرادى گالرى سیحون برپا کردهاست.

بیژن بیژنی درباره آغاز کار هنری‌اش می‌گوید: در حقیقت موسیقی در من خودجوش بود. قبل از انقلاب با توجّه به پخش موسیقی گلهای رادیو علاقه‌ام دو چندان شد. برنامه‌ گلهای رادیو هنوز جزو ماندگارترین موسیقی های روزگار ماست. در آن‌سن و سال قدرت تحلیل این موسیقی فاخر را نداشتم، ولی احساس می کردم این موسیقی ارکسترال که از موسیقیدان‌ها و آهنگسازان صاحب‌نام پخش می شد، از مقوله‌ای دیگر و بسیار قابل اعتناست. بعد از انقلاب، دوستی با خانواده‌ هنرمند کامکارها، امکان شناخت بیشتر را برایم فراهم آورد. اوّلین آلبوم موسیقی من با نام «افسانه‌ی سرزمین پدری‌ام» بر روی شعر عطار و با آهنگسازی ارسلان کامکار با ارکستر سمفونیک تهران، آغازی بود که من به جامعه موسیقی به طور جدّی آشنا شوم. در حقیقت معرّفی من با دنیای موسیقی از طرف خانواده‌ کامکارها بود.
گفت و گوی خبرنگار صبا با این هنرمند عرصه موسیقی را در پی می‌خوانید.

وضعیت هنرجویان آواز چگونه است؟
به نظر من خیلی ها در حوزه آواز دچار تکرار و تقلید شده اند و این واقعا به ضرر آواز است. متاسفانه خواننده ها فکر می کنند اگر کسی موفق است و یا صدای خوبی دارد باید از صدای آن تقلید کنند در صورتیکه این طور نیست و هر کس باید صدای مخصوص خودش را داشته باشد نه اینکه از صدای کسی تقلید کند چون مخاطب صدای منحصربه فرد آن خواننده را دوست دارد و اگر هنرمند دیگری این کار را انجام دهد نه تنها استقبال نمی کنند بلکه کاملا متوجه تقلید او می شوند. در هنر باید خلاقیت داشت و هر کس باید براساس خلاقیت خود فعالیت کند. متاسفانه بعضی از اساتید هم از هنرجوی خود می‌خواهند تا مانند یک خواننده خاص بخواند در نتیجه آن هنرجو فکر می‌کند تا پایان فعالیت هنری خود باید از سبک آن خواننده پیروی کند. به عنوان مثال موسیقی ما نیاز به یک محمدرضا شجریان دارد ولی خیلی ها می خواهند مانند این هنرمند بخوانند که از پایه و اساس اشتباه است. البته این موضوع فقط مختص خواننده ها نیست بلکه در حوزه آهنگسازی هم همه کارها شبیه هم شده است و از روی دست هم کپی برداری می کنند. وظیفه یک استاد این است که به هنرجو کمک کند راه و صدای خودش را پیدا کند و نوآوری داشته باشد. متاسفانه در چند سال اخیر نوآوری از بین رفته است و فقط به فکر انتشار اثر خود هستند. در گذشته هر کس صدای مخصوص خودش را داشت و هر خواننده مخاطبان خود را داشت ولی امروزه همه سعی می کنند مانند هم بخوانند یعنی اگر خواننده ای موفق است و مخاطبان زیادی دارد بقیه هم می‌خواهند راه همان خواننده را بروند. در گذشته زمانیکه صدای یک خواننده از رادیو پخش می شد مردم آن خواننده را می شناختند ولی امروزه اصلا اینطور نیست و حتی به کمک دستگاه کاری می کنند که صدایشان شبیه صدای یک خواننده خاص شود.

در حال حاضر آواز ما پیشرفتی داشته است؟
متاسفانه بعد از این همه سال نه تنها پیشرفت نکردیم بلکه پسرفت هم کرده‌ایم. در گذشته سطح کارها خیلی بالا بود اما در حال حاضر اصلا به محتوا توجهی نمی کنند و فقط به این فکر می کنند که هفته ای یک بار اثر منتشر کنند. در گذشته یک خواننده با همه وجود می خواند اما الان با دستگاه در عرض چند ساعت یک اثر موسیقایی درست می کنند و بعد آن را منتشر می‌کنند و به همین دلیل است که آثار امروزی در ذهن ها ماندگار نمی شود زیرا حس و حال خوبی ندارد و فقط می خواهند از دیگر خواننده ها عقب نمانند و هر هفته یک اثر بی کیفیت منتشر می کنند. همچنین برای خواننده شدن فقط فراگیری ردیف های آوازی کافی نیست. اگر هنرجویی ردیف ها را بلد باشد نباید فکر کند خواننده شده است. باید سالها تمرین کند و بخواند تا با تجربه شود سپس نکات ویژه را از استاد صاحب نظر فرا گیرد در نتیجه می‌تواند خود را به عنوان خواننده به جامعه هنری معرفی کند.

یک هنرجوی آواز چگونه می تواند پیشرفت کند؟
متاسفانه بعضی ها فکر می کنند اگر یک سال کلاس بروند یا زیر نظر استاد آموزش ببینند خواننده شده اند در صورتیکه این طور نیست شاید یک فرد سالیان سال آموزش ببیند ولی باز هم خواننده خوبی نشود. در زمان ما واقعا صلاحیت خواننده با بودن یک فرد توسط اساتید تایید می شد سپس پا به عرصه هنر می گذاشتیم ولی الان هیچ نظارتی وجود ندارد و بعضی ها یک شبه خود را خواننده معرفی می کنند و حتی کنسرت هم برگزار می کنند. امروزه به هر کسی نباید خواننده بگوییم زیرا بسیاری از آنها حتی به صورت علمی آموزش ندیده اند و فقط براساس گفته چند نفر خود را خواننده می‌دانند.

علت اینکه آثار امروزی ماندگار نمی شود چیست؟
در زمان ما خواننده، آهنگساز و نوازنده در کنار هم بودند و یک اثر را می‌ساختند و اجرا می کردند و چون محتوا خیلی مهم بود واقعا تلاش می‌کردند به همین دلیل آن اثر ماندگار می شد ولی امروزه یک نفر هم کار آهنگسازی هم نوازندگی و خوانندگی را انجام می دهد و چون فکر می کنید راه درست را می رود با دیدگاه شخصی خود اثر را می سازد و هیچ نظری از دیگران نمی پرسد در نتیجه اثری که همه کارها توسط یک نفر انجام شده حس و حال خوبی منتقل نمی کند و در نتیجه از ذهن ها پاک می شود. در هنر هر کس باید در یک حوزه فعالیت کند یعنی آهنگساز کار خودش را انجام دهد و خواننده بخواند در نتیجه این حس و حال خوب به مخاطب هم منتقل می شود و به دل مخاطب می نشیند.

غزاله سعادتی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است