گفتگوی صبا با عوامل نمایش «آلزایمر»
از لبه تیغ به سلامت عبور کردیم
در این شماره از روزنامه با عوامل نمایش «آلزایمر» با کارگردانی و نویسندگی حامد رحیمی نصر به گفتگو پرداخته ایم.
آلزایمر عنوان نمایشی است به کارگردانی و نویسندگی حامد رحیمی نصر و تهیهکنندگی مسعود والا که از تیرماه سال جاری در عمارت نوفللوشاتو به روی صحنه است. در این نمایش بازیگرانی چون: محسن زر آبادی پور، حامد رحیمی نصر، وحید نفر، نساء یوسفی،میرنادر مظلومی، سعید آبک،روناک برخوردار،نگین ابراهیمی، سامان خلیلیان، حمید عرب. به ایفای نقش پرداختهاند. همچنین مشاوره رسانه ای این نمایش را محمد دانشور برعهده دارد. این نمایش روایتگر زندگی پدری پیر و متمول است که به آلزایمر دچار شده؛ نوعی بیماری که در روانپزشکی به آن خردسودگی نیز میگویند. وراثان او در جستجوی اسناد املاک و داراییهایش ناگزیر به پروفسوری روی میآورند که مدعیاست مبدع فناوری است که برای لحظاتی حافظه بیمار را بازمیگرداند، و زیست بیمار از لحظه تولد تا حال چون جهش رعدآسایی به نمایش در میآید. خبرنگار صبا با عوامل این نمایش گپ و گفتی داشته است که در ادامه میخوانید.
مسعود والا:آلزایمر پرداخت بدیعی به بیماری نسیان دارد
مسعود والا،چند سالیست فعالیت خود را به عنوان تهیهکننده در حوزه تئاتر به صورت مستقل آغاز کرده است. او در حال حاضر نمایش میرزاکشون به کارگردانی علی فتحعلی را روی صحنه دارد و نمایش آلزایمر که در عمارت نوفللوشاتو هفته آغازین خود را به روی صحنه تجربه میکند.
چه شد که تهیهکنندگی نمایش آلزایمر را برعهده گرفتید؟
هنر نمایش درکشور ما دارای پتانسیل و سرمایههای علمی و عملی قابل ملاحظهای است. این نمایش سبک متفاوتی با دیگر آثاری دارد که تهیهکنندگی کردم. درست بر عکس میرزاکشون که نمایشی آیینی و سنتی بود این یک درام خانوادگی و جامعه شناسانه است که با رویکردهای کاملا علمی و بهرمندی از بازیگران سرشناس تئاتر پرداخت بدیعی به بیماری نسیان یا الزایمر دارد. فرم، قالب و شاکله اصلی این نمایش، به ظاهر اثر اجتماعی است اما با فکتهای علمی که نویسنده در زیرمتن اثر گنجانده، به نوعی مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد تا عمق فاجعه در خصوص بیماری را درک کند. سختی و جذابیت این کار استفاده از بازیگران کارکشته تئاتر در کنار یکدیگر است.
استقبال مخاطبان از این نمایش تا به امروز چگونه بوده است؟
نمایش آلزایمر هفته اول خود را سپری میکند و تا کنون هم به لحاظ مخاطب و هم اساتید و منتقدانی که نمایش را دیدند، مورد استقبال قرارگرفته است.
ارزیابیتان در خصوص کیفیت کنونی سالنهای نمایش در کشور چیست؟
ما سالنهای تئاتر متعددی داریم که بخشی از آنها متاسفانه طی سالهای گذشته و با کاهش مخاطبان تئاتر رو به تعطیلی رفت اند. البته به شخصه در همه این سالنها اجرای نمایش نداشتهام تا بتوانم در خصوص کیفیت آنها اظهار نظر کنم. در بخش خصوصی سالنهای با کیفیت بسیار داریم و امیدوارم این سالنها با تعقل مالکانشان مدیریت شوند. هر چند به نظر میرسد در برخی موارد مدیریت فرهنگی بر مدیریت اقتصادی چیره شده و آنها به سمت و سوی یک بنگاه اقتصادی سوق داده میشوند که این مهم نیز مستلزم تشریک مساعی و حمایت سیاستگذاران اصلی فرهنگ و هنر کشور و ارگانهای ذیربط و متولی است. این درست که در بخش خصوصی اداره میشوند اما به هر روی تابع موازین و چارچوبهای کشور هستند و در نهایت بخشی از زیرساختها و سختافزارهای تئاتر محسوب میشوند، لازم است بخش خصوصی دلزده نشود، سرمایه آنها حفظ و گسترش داده شوند.
کلام آخر:
در نمایش آلزایمر جمعی از بازیگران باسابقه تئاتر و نویسنده و کارگردانی که کمدی_سیاه امضاء شخصی اوست نیز به سبد آثاری که تهیهکنندگی کردهام افزوده شدند و به زودی تجربه همکاری با هنرمندان حرفهای در یک تئاتر با موضوع اجتمایی را در تماشاخانه ایرانشهر را خواهم داشت.
حامد رحیمی نصر:شخصیتها میآیند و خودشان را برای من تعریف میکنند
تحصیلکرده دانشگاه هنر است و با تئاتر دانشگاهی به صورت جدی وارد حوزه نمایش شده است. بعدتر به واسطه جنس صدایی که داشت وارد رادیو نمایش و کار گویندگی را آغاز کرد. مدتی خارج از ایران به فعالیتهای نمایشی از جمله اجرای پرفورمنس پرداخته است و پس از بازگشت مجدد به ایران از سال ۱۳۹۶ به صورت جدی و بدون توقف در حوزه تئاتر، تصویرو رادیو به کارگردانی، نویسندگی و بازیگری مشغول است.
ابتدا بفرمایید که خاستگاه حقیقی خود را بیشتر در چه هنری یافتهاید؟
نویسندگی همواره و همیشه با من همراه بوده است. بعدتر از آن کارگردانی، بازیگری،گویندگی و صداپیشگی را دنبال کردهام.
قدری درباره شکل گیری نمایشنامه آلزایمر از نگارش تا رسیدنش به مرحله اجرا بگوئید؟
من هیچگاه دغدغههای ایدئولوژیکی و جامعه شناختی که الصاق به کشور و یا مرزبندیها شود، نداشتم. بیشتر دغدغه من در تجارب زیسته، انسان بودن است. به همین ترتیب مجموعه نمایشنامهها و پادکستهای که کار کردهام با محوریت انسان بودنی فرای مرزهاست، مسائلی که برای ۹۰ درصد مخاطبان جهان قابل لمس و حس است. ایده شکلگیری نمایشنامه آلزایمر درد دلی از دوستی که مادرش به این بیماری دچار شده بود. من در طول رانندگیهای طولانی مدتی که در طی روز دارم این شخصیتها را پیش خود میبینم که میآیند و خودشان را برای من تعریف میکنند، در زمان نگارش هم به دنبال چارت بندی و ساختار خاصی نیستم. قلم را که به دست میگیرم، شخصیتهای ذهنیام شروع به کار میکنند، آنها درام را برایم میسازند و اثر شکل میگیرد. آلزایمر در شهریور ماه سال گذشته نوشته شد و با توجه به شرایط تصمیم گرفتیم یک کار طنز و کمدی برای خوب شدن حال مردم به اجرا ببریم. به طور کلی من برای درام و قصه گویی ارزش زیادی قائل هستم و معتقدم مشکل عدم گفتمان درست در جامعه ما منشعب از این است که مردم ما قصه گفتن را بلد نیستند و مدام در حال امر و نهی کردن به یکدیگر هستیم.
در جامعه ما هنر فاخر تئاتر به درستی ارج نهاده نشده است و این مسئله برای هنرمندی که تمام وجودش را در گروی این هنر گذاشته، بسیار دردناک است. هنرمند تئاتری ما با اینکه میداند بازگشت مادی حاصل از کار به هیچ عنوان پاسخگوی زحمات او نیست، باز در این مسیر ادامه می دهد… شما وجوه معنایی این مسئله را چطور ارزیابی کردهاید؟
برای هنرمند بازدهی مالی تنها فاکتور و معیار انتخاب نیست، هزاران فاکتور پنهان دیگری وجود دارد که ممکن است بقیه آن را لمس نکرده و یا درک نکرده باشند. صحنه تئاتر جایی است که هنرمند به واسطه آن خود را تفسیر میکند. برای قابل لمس شدن این مسئله عنصری را به نام مادر شاهد مثال میآورم. مادری که از ابتدای تولد فرزند ماهیت درد و رنج و مجموعهای از نگرانیها را در آغوش میکشد، بدون آنکه به خودش فکر کند. ماهیت هنر تئاتر هم در تکرار به یک مازوخیست مادرانه میرسد، مازوخیستی که در عین کشیدن درد و رنج لذتی غیرقابل وصف را در زیر متن خود دارد. به همین دلیل هنرمند امروزی تئاتر با توجه به تمام سختیها و محدودیتهای ابلهانهای که وجود دارد، باز صحنه را ترک نمیکند و این مسئله از دور شاید وضعیتی غیرمعقول به نظر برسد. برای خود من حضور در صحنه یک استراحت ذهنی و جایگاهی است که با توسل به آن بودن خود را تفسیر میکنم. صحنه تفسیر واقعی از بود من است. به همین دلیل انتخابی غیر از این، برای من نوعی وجود ندارد.
کلام آخر:
حال جامعه واقعا خوب نیست و این مسئله هیچ ارتباطی با اینکه سالن نمایش هر شب پر میشود، ندارد. چهرههای مخاطبان، عوامل نمایش و … بازگوی این حس است که سطح انرژیها نزول پیدا کرده است طوری که سقوط به یک سیر قهقهرایی انسان کاملا مشهود است در این میان تنها هنر تئاتر و نمایش است که میتواند کاتالیزوری برای استراحت ذهن و روح باشد که اگر این را هم از مردم و هنرمند دریغ کنیم فاجعه خواهد شد. نمایش آلزایمر ادای دینی است به مردم برای آنکه حالشان خوب باشد. امیدوارم با هنر نمایش بتوانم بخشی از رنج ها را التیام دهم.
محسن زرآبادی: پیرمردی که جنین شد
متولد ۱۳۶۵ است و از سال ۱۳۷۱ هنرهای نمایشی را با تعزیه خوانی آغاز کرده است. سال ۱۳۷۹ وارد انجمن نمایش شده و از سال ۱۳۸۰به طور رسمی بازیگر تئاتر بوده است. در سال ۱۳۸۳ در سینما به عنوان کارگردان حضور داشته و از سال ۱۳۸۵ فعالیتهایش را با گویندگی و دوبله در رادیو ادامه داده است. او هم اکنون در نمایش آلزایمر ایفاگر نقش پدری ۷۰ ساله است که دچار بیماری آلزایمر شده است.
فاصله سنی زیادی با نقش پدر دارید، با این حساب چطور در قالب نقش فرو رفته و به خوبی از پس آن برآمدید؟
پیش از این در دوبله هم صداپیشه نقشهای پیر و مردان مسن را داشتهام، فکر نمیکردم در بازیگری هم نقش پیرمرد را به بنده بدهند که البته در نمایش آلزایمر این اتفاق افتاد. ارائه این نقش برای من بسیار پرچالش و جذاب بود و از حامد رحیمی نصر به خاطر اعتمادی که به بنده داشت، متشکرم. برای نزدیک شدن به این نقش اولی چالش جنس صدا بود که خوشبختانه این فاکتور را از قبل داشتم، صد البته رئال بودن نقش و بازی مراحل سنی نقش از جنینی تا دوران پیری بسیار سخت و در عین حال جذاب بود من سعی کردم با رجوع به بانک عاطفی بازیگری خود و تجسم کردن کسانی که در سن پیری دچار آلزایمر هستند این نقش را از آن خود کنم.
شاخه های متنوعی را در حوزه تئاتر و سینما تجربه کردهاید، با این حساب خاستگاه هنری خود را بیشتر به کدامیک نزدیک میدانید؟
من همیشه عاشق و شیفته بازیگری بودهام و نقشپردازی اولویت اولم است. بعد از آن کارگردانی و گویندگی، واقعیت از ابتدا به گویندگی خیلی علاقه نداشتم اما با توجه به جنس صدایی که دارم، دوستان مرا تشویق کردند تا در این راه قدم بردارم و حالا دیگر یک گوینده شدهام. اما به زعم خودم اگر در کار گویندگی هم توانستهام جایگاهی بیابم، قطعا مرهون هنر بازیگریام است. صدا و بیان یکی از ارکان اصلی نقشپردازی است. در مجموع بازیگری را مادر تمام این هنرها میدانم.
در طول نمایش آلزایمر نقشپردازیهای متفاوت و خاصی دارید. در این میان کدام صحنه برای خودتان جذابتر بوده است؟
به طور کلی بازی در نقش خود پیرمرد برایم جالب بود، اما در صحنهای که این پیرمرد از کارافتاده آلزایمری به دوران جنینی خود رجوع میکند و انجام آن حرکات جنینی در رحم مادر برایم جذاب است. خصوصا به خاطر اینکه با این رویداد در کسری از ثانیه فضا میشکند و ما شکلی کاملا متضاد از نقش را شاهد هستیم.
صحبت پایانی:
این نمایش از زاویه جدیدی به بیماری آلزایمر نگاه کرده است و به خوبی توانسته آن را در شکل یک اثر کمیک و طنز ارائه دهد. نفس ما به نفس مخاطب بسته است. امیدوارم تمامی نمایشهایی که روی صحنه هستند با نفس مخاطب گرم و پرحرارات در این راه ادامه دهند.
میرنادرمظلومی: چرا مسئولان کشور به دیدن نمایشها نمیآیند؟
میر نادر مظلومی در حوزه فعالیتهای نمایشی و تصویری ۲۵ سال سابقه هنری دارد. او در این سالها درکنار بازیگری تئاتر، گویندگی رادیو و بازیگری جلوی دوربین را نیز در پرونده هنری خود به ثبت رسانده است. در دورهای او یکی از پرکارترین بازیگران تئاتر ایران بوده و هم اکنون در نمایش آلزایمر نقش هژیر را بازی میکند.
چطور شد که با حامد رحیمی نصر در اجرای نمایش آلزایمر همراه شدید؟
سال هاست که با حامد دوست و رفیق هستیم. پیشتر در حوزه کارهای رادیویی و تولید پادکست با هم همکاری داشتیم، نمایش آلزایمر اولین تجربه همکاری ما در عرصه صحنه تئاتر است. حامد من را برای بازی در این نمایش دعوت کرد، در ابتدا حس کردم نقش پسر آخری که شیرین عقل هم هست، نقشی حاشیهای است. اما حامد از من خواست که به او اعتماد کنم و در کنار این گروه باشم، من هم پذیرفتم و خوشبختانه با پرداختهای دقیقی که بر روی نقش انجام شد، شخصیت برایم جذاب شد و در ادامه هم بازخوردهای خوبی از تماشاگر در ایفای این نقش گرفتم. این نقش از آن حیث برای من خاص می نماید که بسیار به تیپ سازی علاقهمندم اما معتقدم که بازیگر ابتدا باید به شخصیت برسد و بعد آن را تیپسازی کند که این اتفاق هم برای نقش هژیر افتاد و شخصیت او به سمت تیپ-شخصیت رفته است. من در تئاتر تیپ شخصیتهای بسیار متعدد و متنوعی را کار کردم.
از بازی خاص تان مشخص است که پیش از این هم سابقه بازی در آثار کمیک را داشتهاید؟
بله، نمایش آقادلبر به کارگردانی سیدعلی موسویان و همچنین نمایش شمعدانیها که در آن من نقش مادر را ایفا کردم و برای مخاطب جذاب بود و … که مجال گفتن آن در این مقال نمیگنجد.
کلام پایانی:
فضای نمایش در ایران به انزوا کشیده شده است. با اینکه تئاتر مولفههای بسیار مهمی در ارتقای فرهنگ و گفتمان در جامعه دارد. در دوران کرونا اولین جایی که بسته شد سالنهای تئاتر بود و آخرین جایی که باز شد باز هم سالنهای تئاتر بود. سوال اساسی من این است که چرا مسئولان کشور به دیدن نمایش ها نمیآیند؟! سوال بعدی من این است که آیا هنرمندان تئاتر شاغل هستند؟ و بازیگری تئاتر یک شغل است؟ با بچههای تئاتر مستقیم در ارتباط هستم. دلم برای این بچهها میگیرد…. میدانم که برخی از آنها حتی به دستفروشی هم روی آوردهاند، این مسئله برای من فراتر از بار غم انگیز آن است و این مسئله روزی گریبانگیر همه خواهد شد، خصوصا کسانی که در این راه کم کاری کردهاند. برای خود من همه چیز در لحظهای خلاصه میشود که تماشاگر در پایان کار به صورت ما نگاه کرده و به ما لبخند میزند، این لحظه برای من معادل این است که گویی خدا به ما نظر کرده است.
نساءیوسفی:روح این نمایش مملو از حس خوب است
فعالیتهای هنری او در عرصه تصویر و تئاتر با کار کودک آغاز شده است و بیش از ۲۰ سال است که در این حوزه فعالیت مستمر وپرکار داشته است. او علاوه بر بازیگری تئاتر درعرصه فیلم و گویندگی رادیو و دوبله هم فعالیتهای خود را ادامه داده است و هم اکنون در نمایش آلزایمر نقش عمه خانم را برعهده دارد.
نمایشنامه آلزایمر برای شما چه جذابیتی داشت که در انتخاب و بازیتان در این نمایش موثر بود؟
با حامد رحیمی نصر، در کار دوبله همکار بودم. حامد نمایشنامه آلزایمر را به من داد و از من خواست که آن را بخوانم. اصولا من از آن دست اشخاصی هستم که به هر چیزی نمی توانم بخندم. اما در همان خوانش اولیه متن مدام چندین و چند بار خنده مرا گرفت و میگفتم؛ ای حامد رحیمی نصر خدا لعنتت نکنه… همین اتفاق انگیزهای برایم شد که در کنار گروه حضور داشته باشم و دل مردم را شاد کنم تا با حال خوب از سالن بیرون بروند و این حس را باخود به زندگی ببرند.
در این نمایش تنها عمه خانم است که عاقبت خوشی دارد….
(می خندد) بله، بالاخره توفیق عکس گرفتن با معشوقه قدیمی خود را پیدا میکند.
بازخورد مخاطب را از دیدن نمایش چطور ارزیابی کردهاید؟
مخاطب اثر را دوست دارد و با آن حالش خوب است. هرچند هر کاری ممکن است در کنار ویژگیهای مثبت، نکات منفی هم داشته باشد. به هر حال همه افراد گروه حرفهای و از قدیمیهای تئاتر هستند. خوشحالم از اینکه مخاطب به عنوان عمه مرا پذیرفته و باور کرده است. گاهی هم از من میخواستند که عمه آنها باشم…(می خندد)
کلام آخر:
گاهی دوستانی که به من لطف دارند، به من میگویند چرا پذیرفتم در این نمایش نقش فرعی را بازی کنم در حالی که من معتقدم روح این نمایش به لحاظ تاثیرگذاری مملو از حس خوب است. در شرایطی هستیم که مردم از حرف و نصیحت گوششان پر شده است. ناله کردن و از تلخیها گفتن آن هم به شکل نصفه و نیمه خیلی جایز نیست. وقتی نمیتوانیم کامل و به صراحت مشکل را بازگو کنیم و راهکار بدهیم، ناله کردن عبث مینماید چرا که دیگر همه، همه چیز را میدانند. خوبی نمایش آلزایمر این است که طنز آن به کمدی سخیف نمیرسد و نمایشی است که لبه تیغ را به سلامتی رد کرده است.
سمیه خاتون
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است