محسن اسلام زاده:
زنانی که با بی رحمی از جامعه طرد شدهاند!
در این شماره از روزنامه با کارگردان فیلم «هیچ کس منتظرت نیست» به گفتگو پرداخته ایم.
مستند سینمایی «هیچکس منتظرت نیست» به کارگردانی و تهیهکنندگی محسن اسلامزاده، محصول مرکز مستند سوره است. فیلمبرداری این اثر را علی محمد خانیکی و سلمه اربابون تدوینگری آن را به عهده داشته است. این مستند درباره مرکز نگهداری زنان کارتن خواب و معتاد در میدان شوش تهران است، شخصیتهای محوری آن سپیده علیزاده و یکی از مددجویان سابقاش به نام مونا است که در کنار موضوع اصلی و پرداختن به شخصیت این دو، به قصههایی از زنان کارتنخواب و بهبود یافتگان اعتیاد و معرفی الگوهای درست در توانبخشی این افراد میپردازد.«هیچ کس منتظرت نیست» پیش از این در چهلمین جشنواره فیلم فجر و پانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» حضور یافته بود که موفق به کسب جایزه ویژه بهترین فیلم مستند از نگاه داوران ناجی هنر در بخش ملی جشنواره «سینماحقیقت» شد.
محسن اسلامزاده: دوربین من با مخاطب صادق است.
محسن اسلامزاده فیلمساز متولد ۱۳۵۹، اهل مشهد است، که در زمینه مستندسازی به ویژه در مناطق بحرانی و جنگزده فعالیت دارد، او پس از کودتای لیبی و سرنگونی حکومت معمر قذافی به لیبی رفت و «اسرار زندان ابوسلیم «راساخت. مستند «تنها میان طالبان» او نیز جایزه بهترین فیلم بلند مستند را از چهلوچهارمین جشنواره فیلم و ویدئو آتن در سال ۱۳۹۶ گرفت. در این کار، او این فرصت استثنایی را یافت که با رهبران طالبان دیدار و گفتوگو کند.او در سال ۱۳۹۴، هنگام ساخت اثری درباره گروههای تروریستی در شهر «تکریت» عراق، توسط داعش مجروح شد.
در ابتدا بگویید که درفیلم هیچ کس منتظرت نیست، چه کسی است که هیچکس منتظرش نیست؟
ما بعضی انسانها را زبالههای اجتماعی میدانیم که گویی هیچگاه قابل نجات دادن نیستند، چنان که مردهاند و دیگر منتظرشان نمیمانیم. یکی از چالشهای بزرگ این فیلم کسانی هستند که در بحث اعتیاد به ته خط رسیدهاند، و غریب به ۲۰ الی ۳۰ سال درگیر هستند و زندگی را با کارتنخوابی در پاتقهای مواد مخدر میگذرانند مردم خیال میکنند این گروه اجتماعی، قابلیت بازگشت به اجتماع را ندارند! ولی بین اینها کسانی هستند که با یک انگیزه و کورسویی از نور و روشنایی، زندگی گذشته خود را با مرارتی غیر قابل وصف ترک کرده و وارد یک زندگی جدید و سالم می شوند. ولی جامعه متاسفانه با ذهنیت بسته خود، کماکان آنها را نمیپذیرد!
پس مخاطب شما، در نامگذاری این فیلم معتادانی هستند که با وجود تغییر روند زندگی خود متاسفانه در جامعه کسی آنها را نمیپذیرد و همچنان با عینک بدبینی، به آنها نگاه میکند!
بله این معضل بسیار بزرگی است، و شاه کلید بحث ترک اعتیاد است. شهرهای بزرگ در جهان و ایران، سخت درگیر این بیماران در سطح شهر هستند، اما از درک راه حل و شاه کلید رهایی این افراد از دام اعتیاد اطلاعی ندارند. این افراد علاه بر آسیبهایی که به خود میزنند، برای جامعه نیز خطرساز میشوند. پس لزوم شناخت راهحل برای خروج این افراد از دام اعتیاد بسیار ضروری است. از نظر من شاهکلید رهایی آنها ابتدا ایجاد انگیزه برای بازگشتشان به زندگی است و سپس پذیرش آنها که توسط خانواده و جامعه باید صورت پذیرد. البته اقدامهای ارزشمندی در این زمینه انجام شده است، مثلا یک سری کارخانهها در ایران هستند که فقط کسانی ا را استخدام میکنند که دارای سوء سابقه هستند. در مقابل پروسه دستگیری معتادان و به زندان انداختنشان یک دورعاطل و باطلی است که جز هزینه و تشدید بزهکاری عایدی دیگری ندارد.
مخاطب هدفتان در این فیلم چه کسانی هستند؟
خیلی ها، اما مسئولین تصمیم گیرنده در اولویت هستند، در سطوح بعدی همکاران مددجو که در این مسیر فعالیت میکنند. در تجربه اکران مشهد که این فیلم برای مددجویان «مرکز ترک زنان» نمایش داده شد و بازتاب خوبی داشت. اما باز هم راس هرم مخاطب این فیلم همان مسئولین تصمیم گیرنده و پژوهشکدههای هستند که در حوزه اعتیاد تحقیق میکنند. چرا که خوشبختانه من در این فیلم با داشتن یک دوربین صادق توانستهام به سوژه های مورد بحث بسیار نزدیک شوم.
در کدام مناطق برای ضبط تصاویر حضور پیدا کردید؟
مناطقی در مرکز و اطراف تهران، مانند شوش،خلازیل، اتوبان های کناری منطقه ۱۸، حتی در برخی موارد کانال های فاضلاب شهری، در کل هرجایی که برای این افراد تبدیل به پاتق شده بود.
تماشای این فیلم، برای کسانی که خودشان درگیر اعتیاد هستند چطور! آیا در ایجاد انگیزه و تحولشان کارساز است؟
تجربهای داشتیم از نمایش این فیلم، در کمپ ترک اعتیاد بانوان، بازخورد این نمایش در میان این مخاطبان طوری بود، که خودمان هم به شدت تحت تاثیر قرار گرفتیم، سکانس های نهایی این فیلم، تصاویری دارد که باعث شد، بانوان این مرکز به صورت دسته جمعی و بلند بلند گریه کنند. با دیدن این صحنه من در ابتدا ناراحت شدم از اینکه نکند این فیلم به زخمهای کهنه این دوستان نمک پاشیده باشد اما در ادامه و با دیدن انرژی که در محیط اتفاق افتاد متوجه شدم، فیلم هیچ کس منتظرت نیست، تلنگری است برای معتادان که بخواهند شرایط را برای خودشان تغییر دهند.
نمایش در میان مسئولین چطور؟ آیا به آنها هم تلنگری زده است!
بله خوشبختانه، چند اتفاق مثبت هم تا بحال رقم خورده است، بطور مثال خانم سپیده علیزاده که همکاری دلسوزانهای با ما در تهیه این فیلم داشتند، موفق به تمدید مجوز مرکز ترک اعتیاد خود نشده بود، که نمایش فیلم در وزارت دفاع مسبب شد، مشکل مجوز مرکزشان رفع شود.
ارتباطگیری مخاطب عام با سینمای مستند چگونه است؟
شاید دور از ذهن بیاید، اما خیلی خوب، اکران فیلم هیچ کس منتظرت نیست در مشهد سالن ۵۰۰ نفره را با بلیط فروشی پر میکرد، قرار ما بر ۱۰ روز اکران بود که با توجه به استقبال تمدید شد. در نهایت هم سینمادار پس از اکران با بنده تماس گرفته و تشکر کرد. نمونه واضح تر اینکه اشخاص کارتنخواب هم به تماشای این فیلم نشستند، در ابتدای فیلم، سکانسی ترکیبی از موسیقی و رقص دارم، یادم هست در هنگام نمایش این صحنه دوستان کارتنخواب با این صحنه به وجد آمده و همراه با ریتم فیلم دست میزدند، در ادامه در اواخر فیلم هم، یک سکانس ترکیبی موسیقی و رقص مشابه سکانس آغازین دارم، اما این دوستان به قدری درگیر و تحت تاثیر مستند شده بودند که دیگر دست نزده و در سکوت به تماشا نشسته بودند.
ساختار مستند داستانی تک قصه است، و یا همزمان چند روایت را پیش میبرد؟
این مستند، روایت موازی از داستان زندگی چند نفر است. که ضمن روایت کردن قصههای واقعی این افراد، راه حلها و چالشهای یک بیمار تا رسیدناش به ترک و زندگی دوباره را به تصویر میکشد. این فیلم نشان میدهد ترک اعتیاد برای کسانی که در این سراشیبی به ته خط رسیدهاند، هر قدر هم سخت اما با انگیزه و صبر زیاد شدنی است، و بازگشتشان به کانون خانواده و جامعه امکانپذیر است..
منابع تحقیقاتی شما برای رسیدن به این سوژه و به تصویر کشیدن آن، چه بود؟
مرکز تحقیقات شهرداری و تحقیقات میدانی که بیشترین آمار درستی و صحت را داشتند. ما در این کار از تجربیات بسیار ارزنده خانم علیزاده هم بسیار استفاده کردیم، که در این مستند سوژه اصلی ما بودند.
ساخت این مستند، مستلزم همکاری ارگانهای مرتبط و بیماران معتاد بود، این همکاری از هر دو سو چگونه بود؟
خدا را شکر خیلی خوب بود، من برای ساخت این اثر موفق شدم وارد مرکز ترک اعتیاد بانوان شوم که ورود به آن ممنوعیتها و محدودیتهای خاص به خود را داشت و از سمتی به پاتقهای اصلی مواد رفتم و بدون خط قرمز کارکردم. فیلم ما نیازی به نهادی مانند نیروی انتظامی نداشت، گشتهای ما در مناطق غیرقابل ورود و آسیب دیده با همکاری و کمک خانم علیزاده اتفاق افتاد و از اعتماد و اطلاعات او برای به تصویر کشیدن وقایع عینی این مناطق استفاده کردیم با این حال در طول کار، در چند گشتزنی به ما حمله شد که تیم همراه توانستند فضا را کنترل کنند. چند بار نزدیک بود دوربین ما را خرد کنند با وجودی که من تجربه مستندسازی در میان طالبان را هم دارم اما گاهی در حین تصویربرداری این مستند با وقایع و فضاهای مواجه شدم که قابل وصف نیست.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است