روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفتگوی صبا با عوامل فیلم سینمایی «فصل ماهی سفید»

سفر چخوف به شالیزارهای ایران


در این شماره از روزنامه با عوامل فیلم سینمایی فصل ماهی سفید به کارگردانی قربان نجفی به گفتگو پرداخته ایم

فیلم فصل ماهی سفید به کارگردانی قربان نجفی و به تهیه‌کنندگی آرش سجادی حسینی محصول سال ۱۳۹۸ است. محمدرضا فروتن، بازیگر این فیلم موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم بمبئی شد. فصل ماهی سفید که مضمونی اجتماعی دارد و برداشتی از باغ آلبالو آنتوان چخوف است و در این روزهای گرم سال مخاطبین را به خنکای سرزمین‌های سبز شمال کشور دعوت می‌کند در بخش هنر و تجربه اکران می‌شود و مورد تقدیر جشنواره‌های بین المللی نیز قرار گرفته است. همزمان با اکران این فیلم خبرنگار صبا گفت و گویی با کارگردان و بازیگر آن داشته که در ادامه می‌خوانید.

قربان نجفی:حمایت از فیلم های اجتماعی وظیفه همه ماست
در مورد سابقه کاریتان در سینما برای‌مان بگویید
از سال ۷۴ که اولین فیلمم سایه به سایه به عنوان بازیگر اکران شد تا به امروز با پروژه‌های بسیاری در سینما، تئاتر، تلوزیون و حتی رادیو به عناون بازیگر همکاری داشته‌ام. دغدغه ساخت فیلم را مدت‌ها قبل از آنکه شروع به ساخت فصل ماهی سفید کنیم داشتم اما یکسری اتفاقات باعث شد تا این خواسته من دیرتر جامه عمل بپوشد. در واقع فیلم فصل ماهی سفید سال ۹۸ آماده اکران بود ولی متاسفانه با آغاز کرونا و اتفاق‌های پس از آن اکران این آن به زمان فعلی موکول شد.

تئاتری بودن متن پایه در روند نوشتن فیلمنامه و یا ساخت فیلم چه تاثیری داشته است؟
اینکه کسی فکر کند که چون قالب این فیلم بر قالب تئاتر بوده حتما فیلم به سمت تئاتر کشیده شده تصور غلطی ست. این موضوع را نه به عنوان کارگردان اثر بلکه به عنوان کسی که کارشناس این حیطه است و دانش آموخته سینما است و عمریست تجربه کاری دارم میگویم. در واقع اتفاقی که رخ داد کاملا عکس این مطلب بود چرا که من داستانی در مورد شالیزارها و تغییر کاربریشان به زمین های مسکونی داشتم و از طرفی به واسطه بازی کردن در اجرای تالار وحدت باغ آلبالو با آن آشنایی کامل داشتم، موتجه شدم که چقدر قالب باغ آلبالو با داستان من همخوانی دارد و در این اقتباس ما به هیچ وجه به اثر اولیه وفادار نبودیم صرفا اسکلت اثر را از این نمایشنامه وام گرفتیم و داستان خودم را روی آن سوار کردم به هیچ عنوان مسئله آداپته کردن رخ نداده است.

با توجه به اینکه برای اولین اثر خود به عنوان کارگردان به دنبال اقتباس رفته‌اید، نظرتان در مورد آثار اقتباسی ساخته شده در سینمای ایران چیست؟ و آیا اثری هست که از نظر شما به شکل چشمگیری موفق بوده باشد؟
آقای مهرجویی چند اثر اقتباسی داشتند که به نظرم آثار موفقی بودند یکی از آنها اقتباسی از نمایشنامه خانه عروسک ایبسن بود که خانوم نیکی کریمی و آقای امین تارخ بازی می‌کردند ولی حضور ذهن چندانی برای برشمردن همه اقتباس های موفق ندارم، متاسفانه آثاری با نام اقتباس وجود دارد که در واقع کپی برداری هستند . اقتباس در حقیقت آن است که ماهیت اثر اول را کاملا تغییر بدهید یعنی فرهنگ اجتماعی، رفتاری و فکری اثر و بر همین اساسا میزانسن ها و کاراکتر ها را نیز از اول دوباره بچینید.

سابقه طولانی شما در امر بازیگری در مبحث هدایت بازیگرانتان در حین فیلمبرداری چه تاثیراتی داشته است؟
یکی از ویژگی های یک کارگردان آشنایی او و یا حتی تجربه او در امر بازیگری است. کارگردانی که این راه را نرفته است چگونه می‌تواند بازیگرش را هدایت کند. من مدتی در دانشکده سینما‌ و‌ تئاتر واحدی را برای دانشجویان سینما تدریس می‌کردم به نام هدایت بازیگر، در آنجا می‌دیدیم که یک کاندید کارگردانی اگر حتی به اندازه یک تجربه کوچک در امر بازیگری حضور داشته بهتر می‌تواند بازیگر خود را هدایت کند و اساسا این حق هر بازیگری است که کارگردان اون به این حیطه آشنا باشد و حق کارگردان هم اینست که به تکنیک های بازیگری و آنچه جلوی دوربین اتفاق می افتد آگاه باشد و بتواند آنرا جلو ببرد و هدایت کند.

در زمینه لهجه بازیگران آیا اصرار خاصی به نزدیک شدن بازیگران به حالت کاملا بومی داشتید و در این راستا مشاوری داشتید؟
در این فیلم کاراکترهایی که می‌بایست به لهجه بومی اشراف داشته باشند کم تعداد بودند و انصافا تمام تلاش خود را کردند. خانوم شقایق دهقان و نورالدین جوادیان و آقای میلاد کی مرام از کسانی بودند که تاکید بیشتری در این مورد در بازیشان وجود داشت، البته آقای جوادیان مازندرانی و آقای کی مرام هم گیلانی هستند و لهجه خانوم دهقان را هم کنترل می‌کردند. از طرفی هم بخاطر اینکه فیلمبرداری ها در منطقه شمال بود و هم کمک افراد تیم از جمله خانوم برازنده که گیلانی هستند مشکل خاصی در این زمینه نداشتیم.

از نظر شما قهرمان این داستان چه کسی بود و با توجه به این مسئله آیا قهرمان پادافره هامارتیای(خطای تراژیک) شخصی را پس می‌دهد یا هامارتیای جمعی را؟
قهرمان داستان بهرام است و بخشی از هامارتیا و پادافره اون و نزدیکانش زاییده خودشان است و بخشی زائیده کارشکنی‌ها و توطئه‌های اطرافیان و بخشی هم شرایط و اقتضای زمانه که بخاطر طمع و نیاز، این بحث خشک کردن شالیزار‌ها و فروششان به سازندگان ساختمان و ویلا رخ می‌دهد. به نوعی بهرام خان مقصر اصلی نیست و بیشتر قربانی یک توطئه و پادافره جمعی می شود و در نهایت تلاش بهرام هم برای نجات دادن ملکی که در مالکیت اش می‌باشد نیست بلکه او بیشتر به زندگی درختان و شالیزار می اندیشد.

در مورد بازی های فیلم گاهی شاهد تغییر فضای بازی هستیم نظر شما در این مورد چیست؟
به طبع کاراکتر و موقعیتی که تجربه می‌شود نوع بازی ها مسلما تفاوت هایی داشته است، یکسری بازی ها که اکسپرسیونیستی نامیده می‌شوند و در موقعیت هایی انسانها دچارش می شوند داریم، مثلا ممکن است شما لباسی متعلق به مادر خود و یا کاپشن فرزندتان را در آغوش بگیرید نمی‌توان نام این بازی را اغراق شده گذاشت در واقع این نوعی بازی ذهنی است و افرادی که مستعد این قضیه هستند مسلما چنین موقعیت هایی را بسیار تجربه می‌کنند، مثلا ناهید از این دست افراد است و وقتی متوجه می شود که زمین واقعا دارد از دست می‌رود زمین را در آغوش می کشد، به نظرم به نوعی این عواطف و احساسات عمومی هستند، مثلا کسانی که در غربت زندگی کرده اند پس از بازگشت به وطن چنین احساساتی را تجربه می‌کنند. بسیاری از انسانها عادت نکرده اند که عواطفشان را حتی برای خودشان ابراز کنند و درونریزی می کنند. برای کاراکترهای این فیلم هم در موقعیتهایی چنین است و در موقعیتی هایی مثلا ناهید می گوید: یکیتون یه موزیک بگذارید و تو رو خدا غمگین نگذارید شاد بگذارید و این عوالمی انسانی می باشد که بی مهابا پولهایش را خرج کرده است و بخشی از تقصیرها به گردن اوست. به طور کل فکر می‌کنم که در این فیلم هیچ بازی بد وغلطی نداشتیم و بازیگران به شدت یکدست و عالی کار کردند.

در مورد طراحی صحنه و لباس آیا بیشتر به فضای ذهنی که نسبت به شخصیت ها و داستان و جغرافیایی که فیلم در آن شکل گرفته متعهد بوده اید یا به رئالیته موجود در جغرافیا؟
در مورد طراحی صحنه و لباس شما باید دو مورد را در نظر بگیرید یکی شرایط جغرافیایی و فرهنگی محل شکل گیری فیلم است و دیگری اینکه باید به رنگهایی که می‌خواهید در قاب های فیلمتان داشته باشید فکر کنید تا بتوانید مانند یک نقاشی از این رنگها بهره ببرید و من به هر دو مورد اهمیت می‌دادم و خانوم ملک جهان خزایی واقعا با مهارت تمام و تخصصی که در این زمینه داشتند فوق العاده کار کردند. لباس های گروه های مختلف به درستی مشخص و رنگ بندی قاب ها ترکیب منحصر به فردی شد.

برنامه های آتی فصل ماهی سفید برای جشنواره های خارجی چیست و تاکنون چه جوایزی را از جشنواره های بین المللی کسب کرده اید؟
قبل از کرونا فیلم به چند فستیوال رفت و در فکر این هستیم که با همکاری پخش کننده مناسبی فیلم به یکسری فستیوال های اروپایی هم برود که مسلما برای دیده شدن فیلم بهتر خواهد بود. تا کنون چهار جایزه دریافت کرده ایم که دو جایزه بهترین اثر از جشنواره فیلم آنتاکیای ترکیه و جشنواره لیفت هندوستان بوده است که من به عنوان کارگردان دریافت کردم، یک جایزه بهترین بازیگر که آقای محمدرضا فروتن از جشنواره بین المللی فیلم بمبئی گرفتند و دیگری جایزه بهترین فیلمبرداری بود که جشنواره ایرانیان سانفرانسیسکو به آقای زرین دست اهدا شد.

به عنوان کارگردان چه دغدغه هایی برای ساخت این فیلم داشتید؟
حقیقتا من هیچ ترس و دغدغه خاصی نداشتم به این دلیل که نزدیک به بیست و هشت سال است که در دنیای سینما هستم و از دوران کودکی هم تئاتر کار کردم و در دانشکده هم نیز در همین رشته تحصیل کرده ام آنقدر دوربین برایم آشناست که گویی در خانه خود هستم و من تمامی موارد را تا لحظه فیلمبرداری برای تغییر باز میگذارم چرا که معتقدم هر لحظه ممکن است پیشنهاد بهتری باشد یا خودم بخواهم تغییری ایجاد کنم به همین علت دغدغه ای ندارم فقط میخواهم که بازیگران درست رله شوند و جلو دوربین اتفاقی که باید بیافتد که از این موضوع هم از قبل مطمئن می‌شوم و وقتی بازی ها جا افتاده باشد و پشت دوربین هم شخصی مانند آقای زرین دست نشسته باشد همچگونه نگرانی وجود ندارد.

در مورد اکران فیم و مسائل مربوط به آن برایمان بگویید
امیدوارم این اتفاق روز به روز بهتر شود در حال حاضر سینماهای ما کم است و بعضی از سینماها تک سئانس هستند، تبلیغات نداریم و به نسبت قابلیتی که خود فیلم دارد پرزنتیشنش پایین است و جا دارد که بیش از این باشد و در برابر فیلمی که دویست و پنجاه سینما را در اختیار دارد چه توقعی میتوانیم داشته باشیم امیدواریم که سینماهای بیشتری به این فیلم تخصیص داده شود تا ببیشتر در دسترس مخاطبین قرار گیرد و متاسفانه کمی در این مورد ضعف داریم، بسیار امیدواریم که آقای اسماعیلی با توجه به حسن نیتی که در ایشان سراغ داریم و همکاری بسیار خوبی که همیشه دارد تدابیری اتخاذ کنند تا اتفاقات بهتری را در این زمینه رقم بزنیم که سینماها و همینطور تبلیغات بیشتری داشته باشیم.

سخن پایانی
از تیم صبا تشکر می‌کنم همینطور از مخاطبان صبا و خواهش می‌کنم از مردم خوب ایران که بروند و فیلم را ببیند. مطمئن باشند که اینکار بسیار دیدنی است و بازی های جذاب، فیلمبرداری و صحنه های زیبایی دارد. همه بازیگران جدید و قدیمی در کنار هم بسیار عالی چفت شده اند. این فیلم قصه محور است و قصه به شدت گیرایی دارد. مخاطبین در کنار فیلم های کمدی که می‌بینند چند فیلم جدی هم ببینند. فیلم ما هم درام است اما در لحظاتی خنده بر لب مخاطب می آورد و آنها را به تفکر وا می‌دارد و این وظیفه همه ما است که از فیلمهای اجتماعی حمایت کنیم.

رها خدایاری:نیاز به آگاهی بیشتری نسبت به جهان پیرامونمان داریم
لطفا مختصری از رزومه و چگونگی ورودتان به دنیای هنرهای نمایشی و تصویری بگویید.
ورود من به این عرصه کاملا تجربی بود در خانواده و یا اطرافیانم کسی نبود که مشغول این حرفه باشد و خیلی اتفاقی در صحنه یک تمرین تئاتر نقشی را خواندم که با توجه کارگردان روبرو شد و لیدی مکبث آن نمایش اولین نقش من برای ورود به جهان هنرهای نمایشی شد به این ترتیب کارم را حدود هجده سال پیش با تئاتر آغاز کردم و با تله فیلم ادامه دادم، اولین کار حرفه ای سریالم “یادآوری” به کارگردانی آقای حجت قاسم زاده اصل بود و بعدها با سریال “لحظه گرگ و میش” آقای همایون اسعدیان و سریال های دیگر ادامه پیدا کرد. اولین تجربه سینمایی ام به کارگردانی آقای مهدی جعفری و فیلمی به نام “ایستگاه اتمسفر” بود که در جشنواره فجر حضور داشت، مجموعه “آنها” اثر آقای مهدی آقاجانی که تهیه کنندگی آثار پرستویی را داشت و در زمینه سریال های نمایش خانگی اولین تجربه من بود و آخرین سریالم هم اثری به نام “هفت” به کارگردانی آقای کیارش اسدی زاده است که آغاز به پخش آن احتمالا اواسط مرداد خواهد بود. پروژه فصل ماهی سفید را حدودا چهار سال پیش آغاز کردیم که اکران آن به خاطر کرونا و بعد از آن هم وضعیت کشور تا به امروز طول کشید هر چند که من معتقدم که قصه ما همیشه به روز است اما چون به نوعی مرتبط با کره زمین و درد انسانهاست از ویژگی بدون زمان بهره می‌برد.
از نحوه انتخابتان برای نقش و تحلیتان از موقعیت هایی که او تجربه میکند بگویید
آقای نجفی دوستی بسیار محترم و فرد بی نهایت با سوادی هستند که همکاری با ایشان باعث افتخار من است، زمانی که مشغول نوشتن فیلمنامه بودند با من تماس گرفتند که خانوم خدایاری من نقشی دارم و در حین نوشتنش مدام شما به ذهنم می‌آیید پس از آن در صحبت‌های‌مان با آقای نجفی در مورد نقش ژیلا، تعریفشان از نقش چنین بود که کاراکتر در تهران زندگی می‌کرد و مربی ورزش بود، یک دختر اهل تفریح و خیلی شاد، من هم به این بکراند ویژگی هایی اضافه کردم. زمانی که آن اتفاق برای ژیلا می افتد او فرو می‌ریزد و واکنش دنیای اطرافش که او را دعوت به سکوت می‌کنند ضربه بعدی را هم به او می‌زند من تلاش کردم تا تفاوت حالت رفتاری و روحی او را قبل و بعد از آن اتفاق به شکل باور پذیری اجرا کنم.

چه ویژگی های در یک نقش و یا در یک اثر بودن در آن پروژه را برای شما جذاب می‌کند؟
من شغل دومی دارم که کاملا بی ربط به هنر است و برایم این امکان را فراهم کرده تا مجبور نباشم برای گذران زندگی در هر اثری حضور داشته باشم. در پذیرفتن یک نقش کلیت فیلمنامه، چالش فیلم و اینکه چه چیزی برای گفتن دارد برایم بسیار مهم است. در انتخاب نقش پاساژهای حسی برایم بسیار جذاب است و در این اثر هم بیش از شیطنت های نقش ژیلا مواجه او با آن اتفاق هولناک برایم جالب بود. از طرفی گروه هم گروه بسیار همدلی بود، خانوم مستوفی که جا دارد از ایشان بسیار تشکر کنم هم بخاطر اینکه یک همکار خوب هستند و مضاف بر آن یک دوست فوق العاده برای من. به طور کل اینکه در یک نقش چقدر عمیق شویم و چه چیزهایی را در موردش بدانیم حیاتی است و همین نقش آفرینی را خاص می‌کند، تمام کارهایی که به من پیشنهاد شده و آنها را نپذیرفتم به این دلیل بود که مرا به چالش نمی‌کشید و از عمق کافی بهره مند نبود با اینکه گاهی نقش اول اثر بودند.

در چه نقش هایی دوست دارید که در آینده بازی کنید و اینکه آیا تمایل به بازی در نقش های منفی هم دارید؟
به نقش هایی که در دهه های چهل،پنجاه و شصت در سینما وجود داشت علاقه دارم بخصوص نقش های خانوم سوسن تسلیمی مثلا کاراکتر زن در “مرگ یزدگرد” و یا در “باشو غریبه کوچک” و در فیلم های اخیر هم نقش خانوم لیلا حاتمی در فیلم “در دنیای تو ساعت چند است” به نظرم نقش بسیار پخته و درستی بود. در مورد بازی نقش منفی میتوانم بگویم که نقشم در سریال آقای کیارش اسدی زاده که بزودی به پخش می رسد را خیلی دوست دارم که به نوعی خاکستری به حساب می آید ومتفاوت از تمام بازیهایم تا کنون است.

در آخر دوست دارید برای فیلم فصل ماهی سفید چه اتفاقاتی بیافتد؟
من واقعا امیدوارم که مخاطبین به دیدن اثر بروند اول بخاطر اینکه فیلم متعلق به سینمای مستقل است، دوم اینکه آقای قربان نجفی و تمام تیم برای اینکار بسیار زحمت کشیده اند و سوم اینکه جدای از بخش سرگرم کنندگی سینما همه ما نیاز به آگاهی بیشتری نسبت به جهان پیرامون خود داریم و فکر می‌کنم که اگر کمی به دیالوگ های فصل ماهی سفید گوش کنیم و در موردشان به تفکر بپردازیم متوجه خواهیم شد که بی ربط به زندگی مان نیست و حرف جامعه و خاکی است که در آن زندگی می‌کنیم.

مریم عظیمی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است