گفتگوی صبا با عوامل سریال «بازپرس»
واکاوی شخصیتهایی که ظلم میکنند
در این شماره از روزنامه با عوامل سریال «بازپرس» به کارگردانی احمد معظمی به گفتگو پرداخته ایم.
این روزها «بازپرس» پروندههای اقتصادی بالاخص پرونده برنجهای فاسد را در تلویزیون دنبال میکند و این ماجرای پلیسی _اکشن مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرده است. سریال «بازپرس» به کارگردانی احمد معظمی، تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی و نویسندگی حسین ترابنژاد با مشارکت مرکز رسانهای قوه قضائیه و با حضور بازیگرانی همچون مهدی فخیمزاده، محسن قصابیان، فرهاد قائمیان، سیدجواد هاشمی، شهروز دلافکار، سوگل طهماسبی و فریبا متخصص روانه آنتن شبکه یک سیما شده است. درادامه گفتوگویی با عوامل سریال «بازپرس» را میخوانید.
مهدی فخیمزاده:نقش هدایت برایم چالش برانگیز بود
به نظر نقشتان در سریال بازپرس متفاوت از کارهای قبلی شما بوده است.
آقای احمد معظمی که قبلا شاگرد من در آموزشگاه سمندریان بود را میشناختم و در کنار آن با آقای ترابنژاد هم آشنا بودم و همین باعث شد این نقش را قبول کنم و به کارگردان اعتماد کردم. پیشتر هم با برادر معظمی فیلم «تکیه بر باد» را کار کرده بودم. حرف ترابنژاد برایم حجت بود و برای همین وقتی گفت به معظمی اعتماد کنم این کار را کردم و وقتی سر کار معظمی را دیدم دیگر آن شاگرد قبل نبود و برای همین خیلی راحت بازی کردم. تشخیص دادم رل هدایت جای کار دارد و از من دور است و برای همین سعی کردم خودم را به نقش نزدیک کنم، چون بیشتر نقش برونگرا بازی کرده بودم و فقط یکبار نقش یک آدم درونگرا را ایفا کردم آن هم در فیلم «آذر شهدخت و دیگران» بود؛ اما این نقش هدایت بسیار سختتر بود. در ادامه سعی کردم ایدههایی را بدهم تا به نقش نزدیک شوم و حتی عمل کیسه صفرا داشتم و بابت همین وزن کم کردم و این را هم من غنیمت شمردم و آن وزن را با رژیم نگه داشتم تا هدایت را به عنوان آدمی تکیده و زحمتکش بازی کنم.
از بازتاب رسانهای این سریال مشخص است که «بازپرس» با اقبال روبه رو شده است خود شما از نقشتان راضی هستید؟ آن موقع که این نقش را انتخاب کردید فکر میکردید اینقدر به دل بنشیند؟
من درباره رلها نمیتوانم پیشبینی کنم و فقط آنطور که فکر میکنم درست است کار میکنم و فقط تلاش میکنم و نتیجه را به مردم میسپارم. فیلم را برای مخاطب عام و جهت ارتباط گیری با آنها انجام میدهم. قصدم این است اما معلوم نیست بتوانم از پس همین کار بر بیایم. برای هدایت دیدم اگر تلاش کنم و ظاهر نقش را در بیاورم میتوانم احتمالا خوب پیش ببرم. اما بعد از چند روز کار با اعتماد به آقای معظمی تلاش کردم کار را پیش ببرم و این را میدانستم که تصور تماشاگر از نقشم چیز دیگری است اما ما نسلی هستیم که به بازی بیشتر توجه داریم تا جواب آن و به این خاطر که نقش برایم چالش برانگیز بود و از نقش خوشم میآمد آن را پذیرفتم و بازی کردم و الحمدالله ظاهرا برخورد تماشاچی خوب بود.
خاطره خاصی از بازی در سریال «بازپرس» دارید؟
کار خیلی بی دردسر و بی حاشیه پیش رفت چون تهیهکننده حرفهای بود. بزرگترین چیزی که برای خودم درس بود احمد از روز اول تا روز آخر همانطور مثل روز اول بود و تا آخرین پلان همه چیز همانطور پیش رفت و خوبی کار احمد همین انرژی خوب و تلاش او بود.
پس از کار راضی هستید؟
بله الان میتوانم بگویم راضی هستم و اگر احمد برایم کاری پیشنهاد بدهد حتما بازی میکنم.
آیا در آینده کار جدیدی از مهدی فخیمزاده میبینیم؟
در دو سال اخیر یک سناریو برای نمایش خانگی نوشتهام که سوژهای پر تحرک دارد. البته هنوز تمام نشده و یک سناریوی سینمایی هم نوشتهام که میخواهم خودم بسازم. در کارها طنزی وجود دارد که فکر میکنم جذاب میشوند و البته خیلی به تهیهکننده ارتباط دارد. امیدوارم تهیهکننده خوبی پای کار بیاید.
با توجه به سابقه طولانی که در کارگردانی مجموعه تلویزیونی دارید، از نظر خودتان کارگردانی برای قاب رسانه ملی چه تفاوتی با قابهای رسانه دیگر دارد؟
زندگی هنری خود را از سن ۱۷ سالگی با دستیار کارگردانی شروع کردم و با کارگردانان مطرحی که در آن سالها سریال ساز بودند کار کردم و تجربیات خیلی زیادی در حوزه نمایش به دست آوردم. به دلیل اینکه ورودی خود هنرستان صدا و سیما بودم به خوبی درک میکردم که قاب جادویی تلویزیون، جایی است که مخاطب بسیاری را در بر میگیرد. یک سری از افراد میگویند تلویزیون نمی بینیم و حتی از هم صنفیها نیز این حرف را میشنوم ولی من می خواهم بگویم اتفاقا آنها میبینند و با دقت هم میبینند و عینا الگوبرداری میکنند. این نکات را دیدهام که بازگو میکنم و به جرات میتوان گفت از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران الگوبرداریهای زیادی میشود. فرق رسانه ملی این است که شما با مخاطب میلیونی طرف هستید و چه بهتر که اثری که برای مخاطب ساخته میشود با کل کشور مواجه شود و حتی افرادی که خارج از ایران زندگی میکنند هم گاهی کارها را میبینند. اصولا رسانههای خانگی هر چقدر هم پر بیننده باشند مخاطبانش بالای سه میلیون نمیشود اما کمترین بیننده کارهای تلویزیونی ۵۰ میلیون نفر هستند و چه چیزی از این بهتر که یک اثر هنری مخاطب داشته باشد. رسانه ملی ارزشی برای من دارد که در واقع باعث میشود یادم بماند برای رسانهای کار میسازم که خیلی از بزرگان حرفه ما که شاید الان در تلویزیون نباشند ولی با تلویزیون معروف شدند هم آثارم را میبینند. رسانه ملی اصالت و برای من ارزش دارد. میدانم خیلی از بزرگان با تلویزیون شروع کردند و در تلویزیون شناخته و معروف شدند برخی از دوستان بی انصاف هستند و مسیری که تلویزیون برای خیلی از هنرمندان بزرگمان چه کارگردان، تهیه کنندگان و چه بازیگران داشته را نمیبینند. تلویزیون جای مقدسی برای من است برای همین سعی کردم کارهای ارزشمند بسازم و پخش کارم از تلویزیون هنوز هم برایم احساس غرور میآورد.
حتما از سوی شبکههای نمایش خانگی نیز پیشنهاداتی داشتهاید، درست است؟
همیشه میگویم رقابت خوب است اما باید رفاقت در کنار آن باشد. در رسانههای خانگی پیشنهاداتی داشتم اما بستر مناسب و فیلمنامه خوب ندیدم. به عنوان کارگردانی که ۲۵ سال است برای تلویزیون کار میسازم حس غرور دارم که اثرم از تلویزیون پخش شود. چه چیزی از این ارزشمندتر است که با مخاطبانت حتی در دورترین شهرستانها هم ارتباط داشته باشید و هیچ چیزی از این برای هنرمند زیباتر نیست که اثرش دیده شود و مورد تشویق قرار بگیرد، اما یک سری از کارها در رسانههای خانگی یک مقدار عجولانه ساخته میشود و ماندگاری ندارد. برای من تلویزیون خانه امن است و جایگاه بالا دارد و این علاقهمندی از درونم میآید و همیشه برای کار در تلویزیون مشتاقتر از پیش می شوم.
مهمترین نیاز رسانه ملی را چه میدانید؟
اصولا تلویزیون باید سعی کند که از نیروهای جوان استفاده کند و باید بداند که استعدادهای جوان به جعبه جادویی خون تازه تزیق میکنند، اما نباید هیچوقت پیشکسوتهایی را که در تلویزیون کارهای زیادی ساختهاندرا از یاد ببرند و باید کارها در شان آنها نوشته و پیشنهاد شود. به نظر خود من اصولا سریال سازی چه از لحاظ ساختار اثر و چه از لحاظ پیش تولید و نگارش یک فیلمنامه کار بسیار سخت و پیچیدهای است که به تجربه احتیاج دارد. کارهای تلویزیونی مثل پرورش و آموزش جوانهایی که تازه در حوزه کارگردانی سریال ورود میکنند، نیاز به فرمول و فوت و فن دارد. اصولا باید تلویزیون مدیریتی داشته باشد که خون تازه تزریق کند اما باید کارهایی را به جوانها واگذار کنند تا آنها به خوبی بتوانند تجربه کسب کنند.
با تجربه میتوانی ضریب خطاهایت را کم کنی چرا که اگر کارگردان باشی و همه بخشهای تولید را بلد نباشی نمیتوانی کارگردان خوبی باشی. معتقدم آرام آرام باید نیروهای جوان را به صداوسیما تزریق کرد و مهمترین کار نوشتن متن خوب و پرمغز است.
صحبت پایانی…
جا دارد از مدیریت سیما فیلم و شبکه یک و معاونت سیما و موسسه وصف صبا و همه افرادی که در این شرایط کمک کردند برای ساخت «بازپرس» یاد کنم. این سریال کاری سرشار از لوکیشنهای متفاوت بود و امیدوارم بتوانیم فصل دو آن را بزودی بسازیم. باید یک مقدار از دستمزدهای عوامل پشت دوربین را درست کرد و به نظرم همیشه الویت باید عوامل باشند و امیدوارم برآوردها کمی منصفانهتر و مطابق با شرایط روز جامعه باشد.
حسین تراب نژاد نویسنده:ورود قوه قضاییه به صنعت سینما و تلویزیون با «بازپرس»
درباره شکلگیری ایده اصلی و فرآیند نگارش فیلمنامه سریال تلویزیونی «بازپرس» توضیح دهید.
حدود دو سال پیش محمدرضا شفیعی تهیهکننده این سریال قرار گذاشت تا با محوریت شخصیت بازپرس، سریالی تولید شود. از ابتدا سوژه مشخصی سفارش داده نشده بود و از این جهت، دست ما باز بود. به همین منظور ما با همکاری مرکز رسانه قوه قضاییه با تعدادی از بازپرسانی که در حوزههای مختلف فعالیت میکردند، به گفتوگو نشستیم و با آنها درباره مفاسد اداری، اقتصادی و پروندههای جنایی و… صحبت کردیم. در نهایت چند پرونده جذاب به دستمان سپرده شد که از آنها میتوان به پرونده بانک سرمایه، پرونده سلطان قیر و پروندههای اقتصادی از این جنس اشاره کرد. پیشنهاد دادیم که برای تولید سریال، روی پرونده مفاسد اقتصادی کار کنیم و قوه قضاییه نیز از پرداختن به رویکرد مبارزه با مفاسد اقتصادی استقبال کرد. سپس روی کار تحقیقی جدیتر متمرکز شدیم و نگارش فیلمنامه «بازپرس» شروع شد.
با توجه به سابقه شما در نگارش فیلمنامههای امنیتی چون «ضد»، «خانه امن»، «ترور خاموش» و…، ویژگی و تفاوت «بازپرس» را در مقایسه با دیگر آثار در چه میبینید؟
تفاوت «بازپرس» با دیگر آثاری که نام بردید، این است که از ابتدا قصد داشتیم سویههای اجتماعی داستان پررنگ باشد و به واکاوی شخصیتهایی که ظلم میکنند، کاراکترهایی که به آنها ظلم میشود و شخصیتهایی که پروندهها را بررسی میکنند، بپردازیم. در سریالهای مذکور من به عنوان نویسنده خیلی این فرصت را نداشتم که جنبههای اجتماعی ماجراها را در حد توان خودم بررسی کنم، هر چند سفارشدهنده هم تمایلی به این جنس داستانها نداشت. همچنین در مورد شخصیتپردازیها هم در این سریال نسبت به سریالهایی که اشاره کردید، دست ما بازتر بود. در آن سریالها کمتر به زندگی خانوادگی و مسائل شخصی مأموران پرداخته بودیم. مثلا در «خانه امن» سعی کردیم کمی از این شخصیتپردازی را داشته باشیم ولی در دیگر کارها نیروهای امنیتی تبدیل میشدند به کاراکترهایی که دچار مسائل احساسی و خانوادگی نمیشوند که باعث ایجاد نقطه ضعف در فیلمنامه میشد. اما صدرا حسینی به عنوان قهرمان سریال بازپرس، میتواند عصبانی شود، شوخی کند، اشتباه کند و …
برخی منتقدان نسبت به خردهروایتهای سریال نقد دارند و برخی موضوعات مورد تحقیق که رها میشوند و… در این باره آیا عمدی درکار بود؟
به جز نقدهای اصولی و دارای ساختار، این جنس نقدها را قبول ندارم. وقتی یک نفر به زعم خودش نقد مینویسد که یک سریال سی و چند قسمتی میتوانست در هشت قسمت تعریف شود، یعنی کمترین ورودی به عرصه نمایش ندارد و دنبال چیز دیگری است. شاخههای فرعی، حتما کارکردی دراماتیک در پیشبرد قصه دارند. اما سوای این نوع نگاهها، نقدهای اصولی را میپذیرم. خودم نقدپذیر هستم و خودم را نقد میکنم. مثلا اگر قابلیت بازگشت به عقب را داشتم، در قسمتهای ابتدایی تجدید نظر میکردم چرا که با دیدن سریال متوجه شدم که میشد دو قسمت اول به نحو دیگری طراحی شود و به موضوع اصلی از طریق و شکل دیگری ورود میکردیم.
در هنگام نگارش فیلمنامه و شخصیتپردازی نقشها، بازیگرانی که اکنون با این کاراکترها در «بازپرس» دیده میشوند، در نظر شما بودند؟
نه تقریبا بیشتر فیلمنامه را نوشته بودیم که بازیگران آمدند و قرارداد بستند اما من هر روز با احمد معظمی کارگردان «بازپرس» تعامل داشتم و روز به روز فیلمنامه را بازنویسی میکردم. در همین بازنویسیها، با توجه به بازیگرانی که قرارداد میبستند و گپهایی که با بازیگران میزدیم و پیشنهاداتی که با خودشان میآوردند، سعی میکردم دیالوگها را به بازیگران نزدیکتر کنم.
در رابطه با جذابیت پروندههای امنیتی یا قضایی برای مخاطب توضیح دهید. خودتان برای این موضوعات به چه تمهیداتی در فیلمنامهنویسی میاندیشید؟
مشخص است که فیلمنامهنویسی در زمینه پروندههای امنیتی و قضایی جذاب است. دلیلش این است که در این پروندهها به مسائلی پرداخته میشود که از تخیل در نمیآیند و مسائل واقعی هستند. همین واقعی بودن برای مردم ملموس و نزدیک به زندگی روزمره است. همچنین به نظرم همین که فارغ از کیفیت، وزارت اطلاعات تعداد زیادی سریال در حوزه پروندههای امنیتی و قضایی ساخته و به تصویر آورده، خوب است، اما تاکنون قوه قضاییه به صنعت فیلم و سریالسازی ورود نکرده بود؛ امیدوارم استقبال از سریال «بازپرس» و سریال «آقای قاضی» برای ورود قوه قضاییه به حوزه فیلمسازی و سریالسازی ترغیبکننده باشد.
شهروز دل افکار بازیگر:پشت صحنه صمیمی و نمود بین مردم
چه چالشهایی برای ایفای نقش در «بازپرس» داشتید؟
گروه کاربلد و دوست داشتنی بودند و در مراحل تولید چالش عجیب غریبی نداشتم. کاراکتری مثل شخصیتهای اطرافمان است که پدر و مادرشان را در فشار میگذارند و این برایم جذاب بود که نقش پسری را ایفا کنم که با توجه به گرفتاریهایش به جای اینکه خودش سخت تلاش کند سرمایه اولیه را برای تغییر زندگیاش از پدر و مادرانی که در سطح متوسط رو به پایین جامعه هستند، طلب میکند. او ملموس است و ما به ازای چنین افرادی را در جامعه دیدهایم.
نقش شما خاکستریاست، چه شد که جذب آن شدید؟
کاملا درست است. نقش من کاملا خاکستری است و با توجه به اتفاقاتی که گریبان پدرش را میگیرد پیگیر کارهایش میرود. من از فیلمنامه و شخصیت خودم در آن خیلی خوشم آمد چرا که از سیاه و سفید بودن کامل خارج بود و شخصیت بد و منفی نبود. نقش من حاصل جبر اجتماعی، محیطی و جغرافیایی است.
فعالیتهای هنری شما اکنون کاملا روند مثبتی را طی میکند، نظر خودتان هم همینطور است؟
من هنر را دوست دارم و دربند آن نیستم که چه در انتظارم هست و چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد، فقط دوست دارم با آدمهای بیشتری آشنا شوم و کارهای بیشتری انجام دهم.
هرکار من را با افراد جدیدی روبه رو میکند و چرا آدمها نباید بایکدیگر اوقات زیبایی را بسازند.
نقش شما در مقابل چه شخصیتی نمود پیدا میکرد؟
مهدی فخیمزاده که برایم خیلی دوستداشتنی هستند و در همه آثارشان درخشیدند و این بار نیز در «بازپرس» به خوبی به ایفای نقش پرداختهاند. البته بهتر است اسم شخص خاصی را نبرم چرا که همه بازیگران این سریال به نوبه خود حرفهای و عالی هستند اما بیشتر تبادل بازیگری و ایفای نقشم در «بازپرس» با مهدی فخیمزاده است.
به نظرشما «بازپرس» کدام نیاز جامعه را پاسخ میدهد؟
به نظر من هرکس در هر جایگاهی که هست اگر بهترین کار را انجام دهد و درستترین تصمیم را بگیرد مملکت پیشرفت میکند. اگر این سریال فقط یک نفر را مجاب به تصمیمگیری درست کند کارکرد خودش را دارد و آن وقت میتوان یک جامعه خوب داشت.
خواستگاه هنرمند عشق است و ما زاده شدیم که عشق بورزیم. باید خودمان، را دوست داشته باشیم و عوامل پشت صحنه یک اثر هنری، همدیگر را دوست داشته باشند تا دل مخاطب بدست بیاید و او هم عشق بورزد که خوشبختانه همه با هم در پشت صحنه «بازپرس» ارتباط تنگاتگی داشتیم و از همکاری با این گروه لذت بردم.
امیرعلی موسوی بازیگر:از حالت تهو در لنج تا ایفای نقش طاها
چه شد که نقش طاها را به شما سپردند؟
امیرعلی موسوی متولد سال ۱۳۹۱ هستم، من از سن شش سالگی به کمک پدر و مادرم در آموزشگاه بازیگری بارانا وارد حرفه بازیگری شدم و خیلی حس خوبی به بازیگری دارم. بازیگری را با چند سکانس در سریال «بوی باران» آغاز کردم و بعد در فیلم سینمایی «قاموس» به کارگردانی علی براتی که در ژانر وحشت بود در نقش اصلی کودک به ایفای نقش پرداختم. همچنین در فیلم و سریالهای مختلفی همچون سریال «آتش سرد» نیز درنقشهای متفاوت بازی کردهام. در آن زمان حمیدرضا علیپور برنامه ریز «آتش سرد» از کار من خیلی راضی بود و بعد از مدتها بامن تماس گرفت و من را به دفتر محمدرضا شفیعی تهیهکننده سریال «بازپرس» برای نقش طاها دعوت کرد و در حضور راشدی و معظمی تست دادم و خوشبختانه قبول شدم. من یک برادر کوچکتر هم دارم که دوسال است آن هم مانند من وارد عرصه بازیگری شده و برای تست سریال «بازپرس» برای نقش فرزام انتخاب شد.
درباره سختیهای کار «بازپرس» برایمان بگو.
من سکانسهای زیادی در سریال «بازپرس» داشتم و برای همین با تمام تجربیات گذشتهام ایفای نقش در این سریال کمی برایم سختتر بود چون باید نقش پسری را بازی میکردم که ضعف پا داشت و من باید راه رفتنم را طوری نشان میدادم که به واقعیت آن نقشی که دارم نزدیک شوم و میبایست پسری میبودم که رابطه خوبی با نقش پدرم داشتم ولی در عین حال نیز باید کمی لجباز هم میبودم.
وقتی برای کار، دسته جمعی با عوامل و بازیگرها به بندرعباس سفر کردیم خیلی به من خوش گذشت. ما سکانسهایی داخل لنچ داشتیم که باید درحال حرکت فیلمبرداری میشد؛ آنقدر لنچ تکان خورد که حالم بد شد و اکثرا حالت تهوع گرفته بودیم ولی با شوخیهای جمع سرگرم میشدم و خیلی خاطره خوبی برای همه شده بود.
باکدام بازیگر از همه بیشتر راحت تر بودی؟
من بیشتر از همه با محسن قصابیان راحت بودم چون خیلی مهربان هستند موقع تمام شدن کار بامن شوخی میکرد و حتی با هم بازیهای قدیمی مثل یادم تو را فراموش بازی میکرد. البته همه بازیگرها را دوست داشتم و با سوگل طهماسبی که نقش مادرم را ایفا میکردند ارتباط خوبی برقرار کردیم. در آخر خوشحالم که احمد معظمی، محمدرضا شفیعی و حمیدرضا علیپور عزیز به من برای بازی در نقش طاها اعتماد کردند.
پگاه زارعی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است