پرونده شنبه های چالشی صبا
مریم میرمحمدی:وقتی نیاز برآورده نشود، بازار قاچاق به وجود میآید
در پرونده چالش این هفته صبا به موضوع «چرا قاچاق کتاب وجود دارد؟» پرداختهایم.
در شنبههای چالشی این هفته روزنامه صبا به صورت تخصصی به پرونده قاچاق کتاب در بازار نشر پرداختهایم. موضوع قاچاق کتاب سالهاست که در ایران باب شده و ادامه دارد، آسیب شناسی از این حوزه که چرا کتابهای بدون مجوز و یا حتی با مجوز اما به صورت قاچاق در بازار وجود دارد، سوال شنبههای چالشی این هفته روزنامه صبا است. به همین منظور خبرنگار صبا با این پرسش به سراغ ناشران، نویسندگان و کارشناسان حوزه کتاب رفته تا چیستی و علت این مسئله را جویا شود.
مریم میرمحمدی(نویسنده و منتقد ادبیات):وقتی نیاز برآورده نشود، بازار قاچاق به وجود میآید
قاچاق کتاب در سه دوره مختلف اتفاق افتاده است؛ اولین دوره مربوط به چاپ کتابهایی از قبل انقلاب است که پس از انقلاب به خاطر ممیزی دیگر چاپ نشدند. این کتابها به صورت غیر قانونی و به صورت افست دوباره چاپ و وارد بازار شدند. دومین شکل قاچاق مربوط به کتابهایی است که بعد از انقلاب چاپ شدند اما در سالهای بعد مجوز چاپ نگرفتند، آنها هم باز به صورت غیر قانونی چاپ و روانه بازار شدند. دسته سوم هم مربوط به کتابهای پرفروش انتشارات هستند که مجوز چاپ هم دارند، اما عدهای سواستفادهگر آنها را به عناوین و یا به نام مترجم دیگر با طرح جلد دیگری به صورت غیر قانونی منتشر میکنند. با این حساب هر کدام از این دستهها با توجه به شرایط خاصی که از دلیل غیر قانونی بودن دارند، نیاز به بررسی و آسیبشناسی جداگانهای دارند و برای هر سه نمیتوان آسیب شناسی واحد و مشترکی ارائه داد. بعضی ها ادعا دارند تا زمانی که در ایران مانند سایر کشورها قانون کپی رایت به صورت رسمی و به شکل جهانیاش رعایت نمیشود، همچنان ما با این دست معضلات روبرو خواهیم بود، این ادعا میتواند درست باشد اما در واقع تقلیل دهنده بقیه مسائل در این زمینه هم شده است. چرا که یک اشتباه داخلی را تقلیل میدهند به یک عنوان کلی خارجی، در صورتی که هر یک از این موارد در زمان خودش و به صورت موردی لازم است آسیب شناسی شود. مثلا در همان نوع سوم قاچاق کتاب، که قاچاقچیان کتاب را وسوسه میکند که کتابهای پرفروش ناشران را به صورت غیر قانونی چاپ و یا در سایتهایی با قیمتهای کاذب تخفیف خورده ارائه میدهند. آسیب شناسی از این مسئله ما را به این بخش سوق میدهد که چرا وقتی ناشر یک کتاب را در یک دوره نشر میدهد و مورد استقبال قرار می گیرد، در دورهای بعد همان کتاب با همان عنوان و با همان محتوا اجازه نشر پیدا نمیکند و مجوز نمیگیرد؟ کتابی که مخاطب داشته و پرفروش بوده یعنی جامعه به آن نیاز دارد، یعنی عرضهای که تقاضا در جامعه برایش موجود است و حالا این تقاضای خالی مانده را قاچاقچی با کتاب افست و … پر میکند، این مدل از قاچاق کتاب از این ناحیه است که دچار آسیب و اختلال میشود. اما در عمل به جای رفع آسیب مسئله از همین نقطه کارگروه قاچاق کتاب، جلسه تشکیل میدهند، چند نفر دستگیر میشوند و چند خبر هم در روزنامهها و خبرگزاریها مبنی بر این جلوگیری و اقدام دولت درج میشود. در دو بخش دیگر قاچاق کتاب هم شاهد همین روند هستیم، یعنی نیازی در جامعه است که ناشر پاسخگوی آن نیست، مانند خیلی از نمایشنامههای بهرام بیضایی که خصوصا دانشجویان رشته تئاتر نیاز به تهیه آن دارند، اما وقتی کتاب نیست و استاد از دانشجو میخواهد آن را بخواند، مسلما دانشجو مجبور است افست کتاب را تهیه کند. حتی گاها دیده شده خود استاد در دانشگاه کتابش مجوز نگرفته است مجبور است از دانشجو بخواهد افست کتاب را تهیه کند. بدین ترتیب، وقتی نیاز برآورده نشود بازار قاچاق خود به خود به وجود میآید و دستگیری قاچاقچی و … عملا راهکار مقطعی و بی فایدهای است. صنعت نشر ما ضعیف و اقتصاد آن هم ضعیف است، به همین خاطر است که قاچاق در تجدید چاپها هم صورت میگیرد، طوری که نه مولف و یا حتی گاهی ناشر هم خبر ندارد. متاسفانه بعضی در حوزه کتاب و نشر تقدس گرایی میکنند و همین باعث شده است علم آسیب شناسی از حوزه کتاب را مانند بازارهای دیگر نبینیم. مسلما وقتی به صورت منطقی نگاه کنیم همه چیز ساده است. با این سختگیریها، بازار کتاب نمیتواند رشد کند و دست قاچاقچیان برای سو استفاده از این شرایط مهیا است. با این اوضاع به کرات شاهدیم قاچاقچیان کتاب، کتاب سازی میکنند یعنی یک کتاب را با اندک تغییر و به صورت ترجمه فارسی به فارسی منتشر میکنند. به این شکل اگر کتابی توسط اسدالله امرایی ترجمه شده باشد؛ با اندک تغییراتی و به اسم یک مترجم دیگر که وجود خارجی ندارد روانه بازار شده و در واقع با تغییراتی در فصل بندی و صفحات و سطور همان کتاب را کتاب سازی میکنند و توسط یک انتشارات گمنام وارد بازار نشر می شود.