گفتگوی صبا با عوامل نمایش «زاغ»
انسان بازیچه جدالی ازلی
در این شماره از روزنامه با عوامل نمایش «زاغ» به کارگردانی میثم مظفری به گفتگو پرداخته ایم.
اجراهای نمایش زاغ به نویسندگی و کارگردانی میثم مظفری از ۳۰ مرداد در تماشاخانه ملک آغاز شده و تا ۲۱ شهریور ادامه دارد. این نمایش با نگاهی فلسفی مفاهیمی جهان شمول را به چالش میکشد و با طنزی گروتسک به جهان اثر مینگرد. خبرنگار صبا با کارگردان و تعدادی از بازیگران این نمایش گپ و گفتی داشته که در ادامه میخوانید.
میثم مظفری:خود سانسوری بزرگترین ضربه به هنر است
به عنوان نویسنده چرا ترجیح دادید که فضایی غیر ایرانی را برای نوشتن نمایشنامه خود انتخاب کنید؟
اولین دلیلش این است که در لحظه اول شنیدن اسم ایرانی شاید مخاطب را از فضای ابزورد بیرون بیاورد و دلیل دوم هم این که ما خیلی تاکید داشتیم تا بی زمان و مکان بودن اثر حفظ شود و هر اسم ایرانی میتوانست شما را ناخوآگاه به یاد برههای از زمان بیاندازد اگر نامهای امروزی انتخاب میکردیم کار متعلق به زمان معاصر میشد و اگر اسمهای متعلق به نسل قبلتر انتخابمان میبود زمان کار به دوره دیگری گره میخورد. مورد سوم هم اینست که ما یکسری المانهایی در کار داریم مانند استفاده از جنگها و نزدیکترین محتوای تصویری ما هم مربوط به جنگ ایران و عراق است که خب یکسری ذهنیتها میسازد و رفتن به سمت فضای جنگ هم حائلهایی دارد که همه اینها مرا ترغیب کرد تا فضای کار را به خارج از فضای ایران ببرم.
ایده اولیه نمایشنامه چگونه شکل گرفت؟
تنها حیوانی که در زندگیام با آن مشکل داشتم کلاغ بود و روزی در کتابخانه ملی نشسته بودم و خوردههای آجیل بازمانده از عید را روی زمین میریختم و کلاغها میخوردند و در هر بار به من نزدیکتر میشدند. در آن لحظه دیدم که این کلاغی که من همیشه نسبت به آن امتناع داشتم یک وجه جذابی دارد و صرفا یک کاراکتر سیاه نیست. برای همین سراغ زاغ رفتم که ترکیبی از سیاهی و سفیدی است و کل حرف کار ما هم اینست که سیاه و سفید مطلق وجود ندارد. این کانسپت اصلی نوشتن من بود و در کل نمایش هم تلاش کردیم این مفهوم را برسانیم.
آیا نمایشنامه و در نهایت نمایش از ایده اولیه شما فراتر رفته است؟
روزی آقای محمد چرمشیر که استاد من هستند چنین جملهای گفتند که هر آن چیزی که شما در عرصه تئاتر تولید میکنید حاصل زیست شماست و این زیست شما به مرور به شما اندوختههایی میدهد که هر چه این زیست را گستردهتر کنید این اندوختهها هم بیشتر میشوند. در روند نوشتن این نمایشنامه هم یکسری اتفاقات در دنیا، کشورمان و جامعه انسانی دیدهایم که طبیعتا روی متن تاثیر گذاشت و سعی کردیم آنها را به مخاطب ارائه دهیم.
آیا میتوانیم سبک اجرای اثر را چند رسانهای بنامیم؟
بله چرا که نه، هرچند که من خیلی با این اسمگذاریها موافق نیستم. اگر از من بپرسند که سبک این نمایش چیست نمیتوانم بگویم ابزورد، گروتسک یا رئالیسم جادویی و… است. شاید نزدیکترین سبک به آن همان ابزورد باشد ما از قابلیتهای چند رسانهای برای انتقال مفهوم اثر استفاده کردیم و حال اگر میتوان این اجرا را چند رسانهای نامید مشکلی نیست.
تمرینات این نمایش از چه زمانی آغاز شد و چه مدت طول کشید؟
پایان نگارش متن آخر اردیبهشت ماه بود و ما از اوایل خرداد تمرینات را آغاز کردیم و تا اواخر مرداد که اجرا شروع شد درگیر تمرینات بودیم
اجرای این نمایش در تماشاخانه ملک چگونه بود و نوع همکاری مسئولان سالن با گروه شما به چه شکل بود؟
خوب بود خدا رو شکر. تماشاخانه ملک جزو آن سالنهایی است که خیلی نگاه کاسبکارانهای به مقوله تئاتر ندارند یا حداقل در مورد گروه ما اینگونه بود. تجربه ما در برخی سالنها اینگونه بود که قبل از اینکه متن به ارشاد برود باید قرارداد ببندی ولی اینجا قرارداد ما به زمان بعد از بازبینی موکول شد که این مسئله بار روانی بسیار سنگینی را از روی دوش کارگردان برمیدارد چون اگر قرارداد ببندد مسلما ملزم به پرداخت مبلغی خواهد بود در صورتی که هنوز معلوم نیست اثرش به اجرا میرسد یا نه. با توجه به اینکه ممیزیهای مختلف کار را برای هنرمندان تئاتر سخت کرده امیدواریم که سالنداران همکاری بیشتری با گروهها داشته باشند تا سالن و قرارداد به بار افزودهای بر دوش گروهها تبدیل نشود.
وجود مبحثی به نام شورای نظارت چه تاثیری بروی بعد خلق هنری هنرمندان دارد و آیا کنترل کیفی کارآمد است؟
به نظر من از لحاظ کیفی هیچ نیازی به نظارت نیست چرا که تمام گروههای تئاتری باید کارشان را تبلیغ کنند و در پلتفرمهایی مانند تیوال هم انقدر این فضا باز است و امکان کامنت و دایرکت و غیره وجود دارد که مخاطب کیفیت کار را از این طریق ارزیابی میکند و کار بی کیفیت را پس میزند چون هیچ مخاطبی دوست ندارد ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان بپردازد برای دیدن یک اثر ضعیف و ناموفق اما بحٍث زمانی بوجود میآید که مسئله نظارت بر محتوا مطرح میشود و این مسئله شکلی از محتاط بودن را در شما بوجود میآورد که شما خودتان به مرحله قبل از شورای نظارت میروید و به نوعی دچار خود سانسوری میشوید و این خود سانسوری بزرگترین ضربه به هنر است. جایی که شما نتوانید خودتان را ارائه دهید محصولی که تولید میکنید مانند یک جنس دسته دوم خواهد بود و هرگز کیفیت یک جنس دسته اول را نخواهد داشت.
در اجرای این نمایش تجربهگرایی به چشم میخورد اهمیت این ریسک به تجربه کردن را چطور میبینید؟
اگر بخواهم خودم را در دایره هنرمندان قرار بدهم باید بگویم که هنرمند دائما در حال یادگیری است و اگر در مقایسه کار قبلی با کار جدیداش شاهد پیشرفتی باشیم یعنی آن هنرمند در حال یادگیری در مسیر درستی است. اما اگر پسرفتی داشته بعد از آنکه دلایل را جویا شدیم و منطقی نیافیم یعنی این از حالت تجربه و یادگیری خارج شده و یک نگاه کاسبی و برندینگ در آن وجود دارد که زیاد هم دیده میشود. من حس میکنم تجربههای کار قبلی در این اثر بسیار کمککننده بوده و مسیرم مسیر یادگیری است و کار بعدی که بسازم بهتر از اثر فعلی خواهد بود.
گروههای جوان برای گرفتن سالن علاوه بر مسئله اقتصادی با چه مشکلاتی مواجه میشوند؟
یکی از تلخترین مسائلی که من در زمان رایزنی با سالنهای مختلف بخصوص سالنهایی که اسم و رسمی دارند، در مرکز شهر هستند و به لحاظ جغرافیایی و برندیگ شاید قویتر از تماشاخانه ملک باشند این بود که از من میپرسیدند کارت چهره دارد و وقتی میگفتم نه میگفتند که پس اینجا نمیفروشی. این نگاه شاید مناسب سینما و یا حراج آثار هنری باشد اما مناسب تئاتر نیست و امیدوارم که مخاطب تئاتر به صرف داشتن بازیگر چهره به تماشای اثری نروند و تئاترهای مختلف را ببینند و نقد کنند حتی منفی، چون فقط با حضور مخاطب است که یک نمایش میتواند رشد کند و اینگونه نباشد که تمام سئانس سالنهایی که چهرههای نام آشنا دارند یک تا دو ماه مانده به اجرا پیش فروش شده باشد یعنی زمانی که هنوز کسی کار را ندیده است، این نگاه مناسب تئاتر نیست.
از آرزویتان درباره تئاتر ایران بگویید.
متاسفم که باید بدیهیات تئاتر را در غالب آرزو بگوییم. امیدوارم آن بخش که به مخاطب بر میگردد به حمایت بیشتر مخاطبان از تئاتر بیانجامد و در آن بخش که به مسئولین بر میگردد امیداورم که کاری به کارمان نداشته باشند، در بخشی که به سالن بر میگردد امیدوارم که فقط نگاه اقتصادی به آثار نمایشی نداشته باشند و امیدوارم که وضع اقتصادی تئاتر برای بالای ده هزار نفری که در قسمتهای مختلف تئاتر مشغول به فعالیت هستند بهتر شود و در آخر اینکه در تئاتر باید بی واسطه با مخاطب صحبت کرد. پس امیدوارم که این دیوار چرک و کدری که بین متن و اجرا و در نهایت اجرا و مخاطب وجود دارد برداشته شود تا بتوانیم بی واسطه حرفمان را انتقال بدهیم.
آرش رستم بیگی:عاشقی احتمالا سوختن هم دارد
مختصری از فعالیتها و نحوه ورودتان به تئاتر بگویید.
من دانشجوی رشته تئاتر هستم و این دومین کارشناسی است که میخوانم. من از کودکی از طریق آثار برادرم که بازیگر قدیمی تئاتر است با تئاتر آشنا و شیفته آن شدم و هنوز هم پای همین عشق و شیفتگی میسوزم. ما در بند آرزوهایمان هستیم و عاشقی احتمالا سوختن هم دارد.
آرزوهای بازیگر جوان عرصه تئاتر ما چیست؟
اینکه بتوانم بدون این مصائب اضافه که وجود دارد به تئاتر بپردازم و بدون دغدغه کار کنم. این حجم از استهلاک نمیگذارد که لذت ببرم. هر روز از خواب بیدار میشویم و از خودمان میپرسیم که چرا هنوز داریم تئاتر کار میکنیم و این سوالی است که نباید باشد من باید از خودم بپرسم که چه چیزی حال من را بهتر میکند و قسمت تلخاش این است که این سوال هر روزه نابجا نیست چون همه جوانهایی که به تئاتر میپردازند برای ادامه دادن به این کار با خیلی چیزها مثل خانواده، وضع اقتصادی و… جنگیدهاند. تئاتر یک کار بیست و چهار ساعته است نه یک شیفت هشت ساعته، کاری است که مدام باید به آن فکر کنی و مدام برای آن تلاش فیزیکی و روانی داشته باشی و نمیتوانی از این تلاش مداوم هیچ پولی بدست نیاوری و ادامه بدهی. ولی ما همچنان داریم صلیب آرزوهایمان را به دوش میکشیم. این اثر دومین تجربه اجرای عمومی من است. در شش اثر نمایشی از ابتدا تا بسته شدن کار حضور داشتم که فقط دو کار به اجرای عمومی رسیده است و تمرینات هر کار بین شش تا یکسال حتی گاهی دو سال طول کشیده و به ثمر نرسیده و این فقط بخشی از مصائبی است که درگیرش هستیم.
همکاری در نمایش زاغ برای شما چه تجربهای به همراه دارد؟
از نظر من این نمایش حرفهایترین اثری است که من در مقام بازیگر در آن حضور دارم و سختیهای خودش را دارد چون کمالگرایی در هنر و مخصوصا در بازیگری وجود دارد و هر کاری کنی کم است و همیشه میخواهی بهتر شوی. تجربه این نمایش باعث شده تا بیشتر تلاش کنم و هر روز بهتر باشم و این فقط با روی صحنه بودن ممکن میشود که من نقاط ضعفم را تشخیص بدهم و بدنبال رفع آن باشم.
در آثاری مانند نمایش زاغ بخشی از موفقیت اثر به واکنش مخاطبان گره خورده، واکنشی که بیشتر به شکل خندههایی نسبت به طنز تلخ یا موقعیتهای متناقض نمایش است. بروز این واکنشها چه تاثیری بر بازیگر دارد؟
با اینکه دیوار چهارم وجود دارد اما اینگونه نیست که ارتباطمان با مخاطب قطع شود و هر لحظه به شکلی با مخاطب در تعامل هستیم. در این نمایش به سبب طنز گروتسکی که دارد خنده تماشاگر راه ارتباطی ما محسوب میشود. شاید باورتان نشود ولی اینکه متوجه میشوید مخاطب همراه است به جایزهای میماند که گویی در کوره انرژی شما زغال سنگ میریزد.
حرف آخر جوان عاشق تئاتر چه میتواند باشد؟
آرزو میکنم که سختیهای تئاتر مربوط به مسائل فنی آن و خود هنر باشد نه بیشتر.
غزاله نیّر:در این اجرا حرفهای و استاندارد پیش رفتیم
تئاتر برای شما چگونه آغاز شد؟
پنج سال است که به تئاتر مشغول هستم و آشنایی من با تئاتر هم از طریق آقای رستم بیگی بود که در یک گروه تئاتر دانشگاهی تمرینات پایه انجام میدادیم و آموزش میدیدیم. علاوه بر این در رشته ادبیات نمایشی تحصیل میکنم. تا کنون در سه نمایش اجرای عمومی و یک نمایش تک اجرا همکاری داشتهام.
این تجربه دوم همکاری شما با میثم مظفری است چه تجربه جدیدی برای شما به همراه داشت؟
هر چند که ممکن است برخی بازیگران و عوامل یک نمایش ثابت بمانند اما در اغلب نمایشها کست تغییراتی میکند و به همین علت فضای تمرینات هر نمایش تغییر میکند و خود کارگردان هم فضای غالبی را بوجود میآورد که همکاری با یک کارگردان را در چند اثر مختلف جذاب میکند. از طرفی کارگردان با تواناییهای آن بازیگر آشناست و بازیگر هم بهتر میداند که کارگردان روی صحنه از او چه میخواهد و ارائه راحتتری اتفاق میافتد. تجربهای که ما در نمایش ژیمناستیک داشتیم که اولین تجربه اجرای عمومی من بود و در این اجرا هم خیلی حرفهای و استانداردتر پیش رفتیم.
در مورد ویژگیهای نقشتان در این نمایش بگویید.
من یک نقش انتزاعی را بازی میکنم که طراحی لباس، گریم و حرکت متفاوتی دارد و فکر میکنم وقتی نقش از رئالیته دور میشود دست بازیگر برای پرداخت به آن بازتر میشود. نقش من یک تیپیکال کلی دارد و من با آنچه در ذهنیت خودم داشتم به آن جزئیات دادم. در کاراکتر رئالی که بقیه دوستان در این اجرا بازی کردند شاید کمی دستشان در لحن و حرکت بدنی بستهتر است چون باید باورپذیر باشد. در کاراکتری که من بازی میکنم و خیلی هم دوستش دارم چون از فضای فانتزی کار خیلی خوشم میآید. اینکه بتوانیم تا جاییکه ممکن است از قابلیتهایی که داریم استفاده کنیم، بسیار جذاب است. در اجرای این کاراکتر سعی کردم تا در نقشپردازی از خودم دور شوم شاید فقط در زمینه سلطهگری کمی شبیه خودم باشد.
غزاله نیّر اگر بخواهد یک جملهای برای دنیای تئاتر بگوید، چیست؟
امیدوارم که دغدغه هیچ بازیگری در طول تمرینات این نباشد که این نمایش به اجرا میرسد یا نه!
امیر حسنبیک:افزودن هر گونه جزئیاتی به نقشم بسیار سخت بود
من در دوره کارشناسی در رشته بازیگری تحصیل کردهام و در دوره کارشناسی ارشد سینما میخوانم. از سال ۹۴ تئاتر کار میکنم و ده سالی است که به این حرفه مشغولم. در نمایشهایی مانند کات، گربههای زرد، کاپی، دلقکهای غمگین و… به عنوان بازیگر حضور داشتم.
از ویژگیهای نقشتان بگویید.
در اولین مواجهه با شخصیت سیاه به صورت پیش فرض شخصیتهایی مانند جادوگرهای فیلم و داستانها به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم تا حالاتی مشابه را با تغییراتی به نقشم اضافه کنم. مثلا در حالت بدنی و صدایی که باید استفاده میکردم و ریتم حرکتی که باید میداشتم حتی روز اولی که سر تمرین حاضر شدم با توجه به طرح لباس و گریمی که برای نقش در نظر گرفته شده بود فکر کردم که یک عصا چقدر میتواند کمک کننده باشد و کاراکتر را جذاب کند. اما اضافه کردن هر چیزی به این کاراکتر بسیار سخت بود و نیاز به دقت بیشتری داشت.
کاراکتر سیاه بار زیادی از طنز کار را هم به دوش میکشد در این مورد بگویید؟
در ابتدا قرار نبود که اینگونه باشد هر چند که آقای مظفری چه در متن و چه در کارگردانی تاکید داشتند که این کاراکتر اگرچه سیاه نام دارد اما یک بخش متفاوت در وجودش دارد و همین پارادوکس به خودی خود بامزه است اما لحن و تیپ بدنی و موقعیتهایی که شکل گرفت رفته رفته این بار طنز را در کاراکتر بیشتر کرد.
بسیاری از کاراکترها قابلیت گسترش بیشتر را دارند. یک بازیگر چگونه در برابر وسوسه گسترش نقشش مقاومت میکند؟
وقتی به آن تجربه و علم برسد که اگر این یک کلمه بیشتر بگوید همه چیز خراب میشود. فوکوس کشیدن روی صحنه کار آسانی است حتی اگر یک سوسک روی صحنه حرکت کند ناگهان همه توجهات را جلب میکند و شاید بازیگر اصلا دیده نشود اما برای من بازیگر اینکه بعد از خروج از سالن با یک لبخند تماشاگر مواجه شوم یعنی کارم را درست انجام دادهام و باور دارم اگر ذرهای بیشتر از نقشم روی صحنه باشم آن لبخند به یک نارضایتی در مخاطب میانجامد.
و امیر حسنبیک برای افق تئاتر ایران چه ذهنیتی را در خود میپروراند؟
امیدوارم هر کسی با هر نوع تفکر و دیدگاهی و با هر اشلی که میخواهد بتواند کار کند.
مریم عظیمی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است