روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفتگوی صبا با عبدالرسول غریبی

جوشش هنر در رگ‌های کهنسال هنرمند


در این شماره از روزنامه با ناخدای نقاش به گفتگو پرداخته ایم.

این روزها گالری «آوت سایدر اینن»، میزبان نمایشگاه آثار هنرمند نائیو آرت عبدالرسول غریبی(ناخدا) است. نائیو آرت شاخه‌ای از آوت سایدر آرت است لازم به ذکر است که به شکل کلی و با روش جامعه شناسانه، آوت سایدر آرتیست‌ها عمدتا در سنین بالا و بر حسب اتفاق و به دلایل گوناگون به سمت هنر سوق پیدا می‌کنند این افراد بدون عمد و تماس و اشراف با سبک‌ها و تحولات تاریخی در هنر و صرفا بنا بر ضرورت و نیازهای روحی و روانی، فارغ از ملاحظات اجتماعی و اقتصادی در قلمرویی بکر هنر آفرینی می‌کنند. ناخدا در سال ۱۳۳۴ در ساحل جفره واقع در شهر بوشهر متولد شده است و تحصیلات آکادمیک ندارد. آثار او اولین بار در بهمن ۹۸ در گالری «آوت سایدر اینن»، به نمایش گذاشته شد. در ادامه مصاحبه خبرنگار صبا را با این هنرمند خودآموخته می‌خوانید.

نقاشی از کجا برای شما آغاز شد؟

در دوره دانش‌آموزی احساس می‌کردم که می‌توانم خوب نقاشی کنم و بعد از سربازی گاهی روی ماسه‌های دریا و گاهی با ذغالی روی یک دیوار کچی نقاشی می‌کردم همینطور بچه‌های دانش آموز اطرافم از من می‌خواستند تا برای‌شان نقاشی کنم و می‌دیدم که بهتر از دیگران می‌توانم نقاشی کنم اما در دهه هشتاد بود که صدا و سیما برنامه نقاشی باب راس را پخش می‌کرد و من از اینکه آنقدر راحت نقاشی می‌کند بسیار لذت می‌بردم. بعد از آن تصمیم گرفتم که چند بوم بگیرم و نقاشی کنم.

یکی از نیمه خوانی‌های شما (نغمه خوانی) شما ثبت ملی شده است کمی در مورد آن و تاثیرش بر آثارتان بگویید.

نیمه، اصولا بیشتر نقش آوای کار را داشت و نقشش در کار صید و صیادی و دریانوردی بود. با توجه به نبود تکنولوژی و فناوری‌های امروز، نیازهای کار و تلاش سنگین مشروط به نیروی کار انسانی بود و تجمیع این نیروی کار نیاز به موسیقی و ریتم داشت پس یک نیمه خوان در یک شناور وجود داشت که آن نیمه خوان می‌توانست هم بصورت بداهه و هم اشعاری را که بصورت سینه به سینه آموخته بود بخواند بخش دیگر این نیاز به اعتقادات مردان دریا برمی‌گشت یعنی توسل به ائمه و امامان که در نیمه خوانی‌ها نمود پیدا میکرد آنها اعتقاد داشتند با این توسل خستگی ناپذیر خواهند بود. در بحث ماهیگیری هم نیمه ها نقشهای مختلفی ایفا می‌کردند از به نظم ریختن ابزار ماهیگیری به دریا تا حال و هوای گروه ماهیگیرانی که می‌خواستند به دریا بروند. در دهه هفتاد نیمه‌ در چهارچوب رادیوهای محلی و شبکه‌های استانی آمد و این امر منتج به ثبت ملی آن در تهران شد. نقاشی‌های من بیشتر برگرفته از دریا بوده به چند دلیل یکی اینکه دریا و تصویرش عرصه گسترده نقشی از هنر است و اعجاز رنگ‌های مختلفی که شما می‌توانید در ساعات و حالات مختلف‌ ببینید که هیچکدام شبیه دیگری نیست. دیگری اینکه من می‌خواستم بخشی از تلاش و کار و زحمت دریانوردان را به تصویر بکشم و بخشی هم ثبت آنچه که ما از آن نه عکس و نه فیلمی داریم. مثلا فکر کنید سنگین‌ترین شناورها با نیروی انسانی به ساحل انداخته می‌شدند که امروز با وجود تکنولوژی چنین موقعیتی اصلا شکل نمی‌گیرد و دیگری هم ثبت فضای بومی منطقه از لحاظ معماری و مراسم‌ آیینی بود که جای خود را در نقاشی‌هایم پیدا کرد.

آشنایی شما با گالری «آوت سایدر اینن» چگونه بود؟

من نقاشی بودم که در خانه برای دل خودم نقاشی می‌کردم. نقاشی‌هایم را در فضای مجازی منعکس کردم و از طریق یکی از دوستان که آقای مرتضی زاهدی را می‌شناختند به ایشان معرفی شدم و به این ترتیب اولین نمایشگاهم در گالری ایشان برگزار شد.

در مورد کتاب‌هایی که نوشته‌اید برای‌مان بگویید.

اولین کتابم به اسم «جفره ماهینی» که نام محیط و محل زندگی ما است به تاریخ و جغرافیای آن منطقه و یک سری داستان‌های بومی می‌پردازد و آن را بر اساس سخنان کهنسالان بومی منطقه نوشتم و بر اساس همان توصیفات در سال ۹۱ یک نقاشی کشیدم که در کتاب چاپ شد و نکته جالب اینکه در سال ۸۰  خانمی به آلمان رفته بودند و عکسی از آنجا آوردند که این عکس به صورت هوایی از آن منطقه گرفته شده بود و به شکل عجیبی با نقاشی من از آن منطقه مطابقت داشت. این عکس را آقای واسموس گرفته بودند. بعدها کتابی به نام «قهوه خانه ساحلی» نوشتم که مجموعه‌ای از ۸ داستان دریانوردی است و کتاب سوم رمانی به نام «جمو» به معنای جمال است که به زندگی رزمنده‌ای از همراهان رئیسعلی دلواری برمی‌گردد که دچار یکسری حوادث و نزول و سعود در زندگی‌اش می‌شود که چند نقاشی هم در این دوره از نمایشگاه وجود دارد که به همین داستان می‌پردازد.

از چه نوع رنگ‌هایی در آثارتان استفاده می‌کنید و آیا در انتخاب طیف رنگ‌هایی که استفاده می‌کنید تعمد خاصی وجود دارد؟

از ابتدا رنگ‌های اکرلیک را برای آثارم انتخاب کردم و در مورد انتخاب رنگ‌ها هم در بحث دریا یک نگاه خاصی به رنگ‌ها دارم اما در موارد دیگر مانند بافت محلی و بومی و عزاداری‌ها و آیین‌ها بیشتر از آنچه بصورت بصری دیده‌ام استفاده می‌کنم. گاهی در شروع به نقاشی چیزی در نظر دارم اما در روند کار اثر کاملا متفاوتی خلق می‌شود.

اکثر افراد بعد از بازنشستگی یک زندگی بسیار عادی را انتخاب می‌کنند اما برای شما اینگونه نبوده فکر می‌کنید که اگر اکثر هم سن و سالان شما به فعالیت‌هایی نظیر شما بپردازند چه تاثیری بر زندگی خودشان و در نهایت جامعه خواهد داشت؟

یکی از آرزوهای من این است که استعداد شناسی‌ها در همان زمان کودکی صورت بگیرد اگر مدارس به این شکل نبود و کودکان از همان ابتدا در زمینه استعدادشان آموزش می‌دیدند شاید نوابغ بیشتری نسبت به وضع موجود می‌داشتیم. شخصا فکر می‌کنم که شکوفایی در این سن و سال پیری قابل قیاس با شکوفایی دوران کودکی و جوانی نیست و بازده شکوفایی استعداد‌ها در دوران کودکی چه در بخش هنر و فرهنگ و چه حتی در صنعت قطعا ریل بهتری را برای اینکار ایجاد خواهد کرد. اما حتما در حال و احوال جامعه و منفعل نبودن افراد در این سن و عدم احساس حاشیه گرایی تاثیر‌گذار است. مثلا برای خود من نقاشی آن اوقات یا احساس بیهودگی و منفعل بودن را کنار زده و احساس می‌کنم که صاحب نقشی در زندگی‌ام هستم.

تا کنون چند دوره نمایشگاه داشته اید و موضوعات این دوره چه تفاوتی با دوره‌های قبل دارد؟

چهار دوره نمایشگاه بوده که سه دوره در تهران در گالری «آوت سایدر اینن» بوده و یک دوره هم در بوشهر که آثار این دوره علاوه بر نقاشی‌های مربوط به دریا و دریا‌نوردی شامل نقاشی‌هایی مربوط به فرهنگ عامه در زمینه عزاداری و معرفی یک شخصیت برجسته در هیئت‌های عزاداری منطقه به نام بخشو (جهانبخش کردی زاده) می‌شود.

اینکه روزی در مسیر نقاشی کشیدن احساس کنید که این مقدار زیست و تجربه‌ام تا به اینجا بوده و برای ادامه باید تغییری ایجاد کنم و یا مسائل جدیدی را تجربه کنم چه تاثیری بر نقاشی شما خواهد داشت؟

فکر می‌کنم در زمینه آموختن دیگر شرایط برایم گذشته است اما در آنچه که خودم ممکن است بروز بدهم هیچ بعید نمی‌دانم که در ایده‌های ذهنی‌ام تحولاتی بوجود بیاید تا شکل جدیدی را  ارائه بدهم در همین زمینه متوجه شده‌ام که می‌توانم با تغییر ایده‌ها خروجی‌های جدیدی داشته باشم.

مریم عظیمی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است