روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفتگوی صبا با فرامرز قریبیان و کامبیز روشن‌روان

سینما هرگز نمی‌میرد


در این شماره از روزنامه باگفتگوی صبا با فرامرز قریبیان و کامبیز روشن‌روان درباره فیلم سینمایی«سفیر» گفتگو پرداخته ایم.

این روزها به بهانه روز ملی سینما حال و هوای دیگری بر جامعه سینمایی حاکم است. همه از سینما و تلخی‌ها و شیرینی‌های آن می‌گویند و رییس جوان سازمان سینمایی هم معتقد است در این مسیر پر فراز و نشیب متوقف نشده‌ و نمی‌شویم. اما در میان همه ری‌اکشن‌های اهالی سینما روزنامه صبا تصمیم گرفت بهانه پخش نسخه اصلاح شده فیلم شاخص «سفیر» را که دو روز گذشته در سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش در آمد با روز ملی سینما گره بزند و به سراغ فرامرز قریبیان بازیگر فیلم سفیر برود. اما سفیر با تمام ویژگی‌هایش در یک زمینه نیز کاملاً استثناست و آن موسیقی‌اش است که چنان تاثیری روی مخاطب می‌گذارد که نادیده گرفتنش بخش زیادی از ارزش فیلم را از چشم می‌اندازد. بنابراین گفت‌و‌گو با بازیگر پیشکسوت و محبوب چند نسل سینمای ایران و کامبیز روشن روان آهنگساز فیلم سفیر برای ایجاد این حس نوستالژیک به گفت و گوی این شماره روزنامه صبا قوام بیشتری داد که در ادامه می‌خوانید.
فرامرز قریبیان: بین دوراهی مانده بودم …
فیلم سفیر یک تجربه ناب و ماندگار از گذشته در قاب سینمای ایران است، که همچنان پس از این همه سال به عنوان یک فیلم ماندگار با مضمون واقعه عاشورا و قیام امام حسین(ع) از آن یاد می‌شود، لطفا به عنوان بازیگر نقش اول این فیلم بفرمائید سفیر چگونه شکل گرفت؟
سال‌هاست که من با مطبوعات صحبت نمی‌کنم، اما موضوع فیلم سفیر و صحبت درباره این اثر فاخر، مرا تحت تاثیر قرار داد. راستش انتخاب من برای بازی در فیلم «سفیر» در آن روزها با چالش خاصی همراه بود. در آن زمان حدود ۳ سال بود که سینما تعطیل بود و در تولد دوباره سینما، دو پیشنهاد مهم به من شد، که اتفاقا برای هر دو هم قرار‌داد بستم، اولی فیلم سینمایی «خط قرمز» به کارگردانی مسعود کیمیایی و دومی فیلم سینمایی «سفیر» به کارگردانی فریبرز صالح بود، که درون مایه مذهبی و حماسی داشت. حس من در آن روزها بر این بود که شاید فیلم خط قرمز پروانه ساخت نگیرد. البته قرار نبود ساخت این دو فیلم همزمان باشد، اما به خاطر مصائب جنگ این اتفاق افتاد. قبل از جنگ تمام دکورهای فیلم سفیر در شهر خرمشهر ساخته شد و قرار بود در تابستان همان سال تولید آن شروع شود. از طرفی ساخت فیلم خط قرمز هم در پائیز همان سال برنامه ریزی شده بود، منتها متاسفانه به خاطر حمله عراق به خرمشهر و از بین رفتن دکورهای فیلم، تولید فیلم سفیر با اختلال مواجه و ساخت آن عقب افتاد و به همین خاطر فیلبمرداری هر دو فیلم همزمان شد و من ماندم سر این دو راهی که در کدام ‌یک از فیلم‌ها حضور داشته باشم! و انتخاب نهایی من بازی در فیلم سفیر شد. چرا که معتقد بودم این فیلم با توجه به شرایط حاکم بر ایران مناسب‌تر است و قطعا پروانه نمایش خواهد گرفت، همان طور که معتقد بودم فیلم خط قرمز برای اخذ پروانه نمایش ممکن است با مشکلاتی مواجه شود.
هم اکنون فریبرز صالح کارگردان این اثر ماندگار، در میان ما نیست، هر چند اثرشان جاودانه‌تر از هر نفسی، حس می‌شود. لطفا برای ما از همکاری و تعامل خود با این هنرمند بزرگوار بگویید؟
فریبرز صالح علاوه بر کارگردانی، دوبلور بسیار قهاری بود. او در زمان حیات خود به دلیل وسواس‌ها و حساسیت‌های خاصی که داشت تنها چندین فیلم ساخت که دو اثر «مرگ پلنگ» و «سفیر» به نویسندگی و کارگردانی خودش بود، که من در هر دو فیلم او افتخار حضور داشتم. فریبرز به دلیل آنکه می‌خواست بهترین چیزی را که در ذهن داشت به تصویر بکشد معمولا فیلمبرداری کارهایش طول می‌کشید و همین دلیل گزیده‌کاری او بود، برای او کیفیت بیش از اندازه مهم بود. به همین دلیل فیلمبردای آثارش طولانی می‌شد و گاها تهیه‌کنندگان مایل به همکاری با او نبودند. معمولا تهیه‌کنندگان رسم‌شان بر این است که یک الی دو ماه بیشتر برای ساخت فیلم زمان صرف نکنند، که این مغایر با سلیقه فریبرز صالح بود. حضور درخشان اقای کامبیز روشن روان هم بسیار در این فیلم موثر بود، از نظر من، روشن روان یکی از بهترین و منطبق‌ترین موسیقی‌های متن در تاریخ سینمای ایران را در این فیلم خلق و اجرا کرد.

امروز که با شما صحبت می‌کنم مصادف است با روز ملی سینما در کشور، دوست دارم بدانم چرا تجربه‌های ماندگاری مانند فیلم سفیر و یا روز واقعه که هر دو با مضمون عاشورا و حماسه گره خورده‌اند در قاب سینمای ایران تکرار نشدند…
به این خاطر که این ژانر و این سبک فیلم‌ها در دسته فیلم‌های تاریخی قرار می‌گیرند و اصولا در همه جای دنیا ساخت فیلم تاریخی مستلزم هزینه و زحمت زیادی است به همین خاطر معمولا تهیه‌کنندگان راغب به کاری نیستند که با وجود سرمایه‌گذاری هنگفت، ندانند سرانجام آن چه خواهد شد؟ سینما حرفه‌ایست که باید سرمایه‌گذاری در آن با امنیت بازدهی قرین باشد. با وجود اتفاقاتی چون عدم بازگشت سرمایه، ساخت این فیلم‌ها که با ریسک بالاتری همراه است کمتر می‌شود. این مسئله درباره فیلم‌های جنگی هم صادق است. معتقدم که در روزهایی به سر می‌بریم که فیلم‌های جنگی خوبی نیز ساخته نمی‌شود.

جناب قریبیان از خودتان بگویید، مخاطبان علاقه‌مند دوست دارند بدانند که هنرپیشه محبوب و قدیمی‌شان این روزها را چطور می‌گذراند؟
به نوعی دوران بازنشستگی را تجربه می‌کنم، نه اینکه با سینما خداحافظی کرده باشم. مسائلی که سینما در دوران اخیر با آن مواجه شد، مرا به این سمت سوق داد که به دوران سکوت و بازنشستگی سلام کنم.

تجربه و قدمت حضور شما در سینمای ایران بر هیچ کس پوشیده نیست، با این وصف از نگاه شما سینمای کنونی ایران چه روزهایی را می‌گذراند؟
باید صادقانه بگویم که این روزهای سینمای ایران را دنبال نمی‌کنم، اما برحسب شنیده‌ها، فیلم‌های خوبی در این روزها ساخته نمی‌شوند و اگر فیلم خوبی هم باشد، تعدادش اندک است. در صورتی که در گذشته تعداد فیلم‌های خوب بیشتر بود. بهرحال این اتفاقی است که گریبانگیر سینمای امروز ما شده است اما با وجود همه این اینها، باور دارم که سینما هرگز نمی‌میرد، سینما همیشه زنده است و می‌آید روزهایی که فیلم‌های بهتر دوباره و دوباره در این قاب متولد و ادامه می‌یابند.

حرف آخر….
متاسفانه بیشتر خالقان و پدیدآوردندگان فیلم سفیر، همچون فریبرز صالح، جلال پیشواییان، عزت الله مقبلی، کاظم افرندنیا، محمد تقی کهنمویی و حتی تدوینگر فیلم مرحوم ایرج گل‌افشان دیگر در میان ما نیستند، به همین خاطر در این روز که به نام روز سینماست ثبت شده، از همه هنرمندان در سینمای قبل از انقلاب و بعد از انقلاب که این هنر مانا را در میان نسل‌ها حفظ کردند، یاد می‌کنم و لحظه‌های درخشانی را که ثبت کرده‌اند پاس می‌دارم.
کامبیز روشن روان: دهه شصت دوران طلایی آهنگسازی در ایران
چطور شد که پیشنهاد ساخت موسیقی برای این فیلم را پذیرفتید؟
فیلم را که دیدم هم خوش ساخت بود و هم دوست داشتم برای آن موسیقی بسازم. با توجه به اینکه آقای صالح دقیقاً می‌دانست از من چه می‌خواهد و چه نوع موسیقی‌ای برای چه قسمت‌هایی در نظر گرفته کار خیلی زود شروع شد و من با علاقه‌مندی موسیقی را ساختم. اشتیاق و صمیمیت رفتار فریبرز صالح من را بر آن داشت تا من هم وقت کافی و تمام توانم را برای این کار بگذارم و خوشبختانه کار به خوبی انجام شد. به اعتقاد خودم و به تایید دوستان نوازنده‌ام موسیقی این فیلم یکی از بهترین موسیقی متن‌هایی است که بعد از انقلاب به لحاظ قدرت موسیقی کار شده و ارکستراسیون ‌اش و‌هارمونی‌ و اجرایی که توسط نوازندگان ما داشته همچنان بی‌نظیر است.

کار را کجا ضبط کردید؟
در استودیو صبا ضبط شد و قاسم عابدی هم صدابرداری آن را برعهده داشت.
کدام پلان فیلم روی شما تاثیر بیشتری داشت و در کل نقطه عطف‌هایی که به یادتان مانده است کدام است؟
برای من تمام فیلم همین جور بود. باید قبول کنیم که موسیقی فیلم به عنوان یک هنر شناخته می‌شود، نه صرفاً به عنوان موسیقی‌ای که روی فیلم قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد به همین دلیل اغلب آهنگ‌سازان تلاش می‌کنند کارشان به عنوان یک اثر هنری مطرح شود.من خودم شخصاً دهه شصت را به عنوان دوران طلایی آهنگسازی برای فیلم نامگذاری می‌کنم و موسیقی فیلم سفیر هم یکی از آن‌هاست.
ویژگی مهمی که در این موسیقی به چشم می‌آید از نگاه شما چیست؟
این اثر را از هرجهت که بررسی بکنم ویژه و منحصر به‌فرد است. به لحاظ ارکستری که انتخاب شده بی نظیر است و تکرار دوبارۀ آن به همین سادگی‌ها نیست. به جهت هماهنگی میان کارگردان و آهنگساز هم ویژه است چرا که انس و الفتی میان ما برقرار شد که دوست داشتم همه کارهای بعدی ایشان را خودم برعهده بگیرم که این اتفاق در فیلم بعدی ایشان افتاد. ایشان از روز اول می‌دانستند که چه می‌خواهند و چه هدفی را دنبال می‌کند برای من مشخص کرده بودند که هر پلان چقدرموسیقی لازم دارد
در انتخاب سازها چه عناصری را در نظر داشتید؟
سازها را بر اساس اینکه صحنه‌ها چطور چیده شده‌اند و کجا باید موسیقی پرحجم باشد یا کم حجم انتخاب کردم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم به لحاظ ساز بندی و حجم صدایی که نیاز دارد از ارکستر بزرگ استفاده کنیم. من یک ارکستر سمفونیک کامل برای فیلم در نظر گرفتم. بسته به هر پلان فیلم در بعضی‌ قسمت‌ها تعداد سازها کمتر و در بعضی جاها خصوصاً بخش پایانی کامل‌تر می‌شد. قصد من این بود هیبتی که در این فیلم هست، دیده شود.
آیا در ساخت این اثر متاثر از یک موسیقی خاص بودید یا پیش زمینه‌ای داشتید؟
نه، هیچ پیش زمینه‌ای نداشتم. چون همیشه موسیقی را بر اساس خود فیلم می‌سازم. من تلاشم همیشه این بوده که هر موسیقی‌ای که می‌سازم حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشد. همیشه برای هر فیلمی که موسیقی می‌سازم به اندازه کافی وقت می‌گذارم و تلاش می‌کنم موسیقی تابع فیلم باشد نه اینکه جلوتر از فیلم حرکت کند.

حضور کارگردان در بوجود آمدن این اثر چقدر مهم بوده است؟
در این میان صحبت‌هایی که با کارگردان می‌کنم خیلی مهم است. هرچه این تبادل نظر بیشتر و حس‌ها به هم نزدیک‌تر باشد کار خودش را نشان می‌دهد. من بسیار به نظر و خواست کارگردان و نیاز فیلم توجه می‌کنم چرا که هدف فقط این نیست که یک موسیقی ساخته شود و کار را تمام کنیم بلکه خیلی از فاکتورها برایم مهم است موضوع فیلم، ساختار آن و اطلاعاتی که از طریق کارگردان به آهنگساز منتقل می‌شود همگی مهم اند.
شما این موسیقی را در زمانی ساختید که موسیقی فیلم بعد از انقلاب هنوز شکل نگرفته بود. سوای این‌ها فیلم تجربه ای تازه را در ژانر خود شروع می‌کرد و شاید صحبت کردن دربارۀ این موضوعات آن هم در فضای جنگ و وجود خط قرمز‌های شدید دینی کمی سخت بود.
خوشبختانه آقای صالح کارگردانی هستند که با نگاه خیلی روشن و واقع‌بینانه همۀ این فضاها را درک کرده بودند و می‌دانستند چه می‌خواهند. وقتی من به گروه پیوستم با موضوع مبهمی روبه‌رو نشدم. بخش مهمی از کار را خود کارگردان کرده بود یعنی برای من مشخص کرده بود که هر پلان چقدر زمان دارد و در این زمان چه مقدار موسیقی و با چه حجمی لازم است و اصلا قرار است موسیقی در این پلان چه نقشی را بازی کند و یا چه حسی را به بیننده منتقل کند… در واقع مواردی که ما صحبت می‌کردیم همین بود که مثلاً این پلان خاص را این قدر برایش وقت گذاشتم که موسیقی برایش بسازی. خب وقتی یک آهنگساز با کارگردانی روبه‌رو می‌شود که می‌داند برای چی این پلان را کوتاه یا بلند گرفته و اصلاً از موسیقی چه می‌خواهد خب این بهترین کمک برای من بود که بیشترین توانم را در خدمت موسیقی بگذارم و به بیان بهتر فیلم کمک کنم. به دیگر بیان، هم نگاه ایشان برای من مشخص بود هم می‌دانستم او از من چه می‌خواهد و این طوری یکدیگر را کامل می‌کردیم. برای یک آهنگساز این اتفاق یک موهبت و حس غنیمتی است که شاید دربارۀ بسیاری از کارگردانان صدق نکند.
گروهی که برای ارکستر انتخاب کردید چه ویژگی‌هایی داشت؟
من تا امروز هرگاه موسیقی فیلم ضبط کرده‌ام از بهترین نوازندگان موجود بهره برده‌ام. آن زمان هنوز مهاجرت اصلی موسیقیدانان ایرانی شروع نشده بود و نوازندگان ارکستر سمفونیک در تهران همه از برجسته‌ترین افراد بودند. ما به کمک دوستان نوازنده سازهای مختلفی را آوردیم تا ارکستر بزرگی فراهم شود. بعد از این بود که با مهاجرت بسیاری از دوستان، ما با دست خالی باید کار می‌کردیم و دیگر چنین تجربه‌ای تکرار نشد و من دیگر کاری را با این حجم ساز و نوازنده تجربه نکردم.
نیاز به وجود چنین ارکستری با این حجم به خاطر درخواست کارگردان بود یا شما؟
معمولاً هرفیلم با محتوا و فرمش به آهنگ‌ساز می‌گوید که چه آهنگی را نیاز دارد و هرفیلمی تکنیک خودش را دارد . برای فیلمی مانند سفیر حتماًبه موسیقی‌ای اینچنینی لازم داشتیم چرا که مبنای ساخت فیلم و کارکرد آن و تمام اجزای آن از فیلمنامه و کارگردانی تا بازی و صحنه چنین آهنگی را طلب می‌کردند. ممکن است فیلمی دیگر نیاز به این حجم موسیقی نداشته باشد .
اگر قرار به مقایسه یا دادن رتبه به آثارتان باشد. «سفیر» چه جایگاهی در میان آثار شما دارد؟
من این کار را در آثار درجۀ یک خودم قرار می‌دهم. اگر برای کارهای یک هنرمند سه درجه یا سه رده قائل شویم این کار همیشه برای من بی‌نظیر و یکی از بهترین‌ها از هرجهت بوده است. هم به لحاظ تخصصی و فنی و هم به لحاظ ارتباط آهنگساز با فیلم و کارگردان.
نگاه شما به موسیقی‌ای که برای یک اثر مذهبی و تاریخی می‌سازید چگونه است؟
اگر ارتباط موسیقی با تصویر درست باشد اثرش را حتماً روی فیلم و مخاطب خواهد گذاشت. زمانی باید انتظار داشته باشیم که یک موسیقی بتواند آن شور دینی و مفهوم تاریخی را منتقل کند که ارتباط درستی با فیلم برقرار کرده باشد. یک نکتۀ مهم در این موفقیت این است باید موسیقی برای همان پلان ساخته شود، نمی‌شود موسیقی‌هایی که در صحنه‌های مختلف کار شده برای صحنه‌های دیگر تکرار شود .در حالی که در بسیاری از فیلم‌ها می‌بینیم که موسیقی متنی که ساخته شده بعداً روی صحنه‌های دیگر هم می‌اید و این طوری است که تاثیر خودش را از دست می‌دهد. به طور نمونه من در این فیلم و تمام فیلم‌هایی که کار کرده‌ام همیشه برای هر صحنه‌ای موسیقی خاص آن را ساخته‌ام و به هیچ وجه موسیقی عامی نمی‌سازم که در همه صحنه‌ها قابل استفاده باشد. برای همین است که هر موسیقی‌ای که در آن فیلم است مناسب همان صحنه‌ای است که برایش ساخته شده و اگر جای دیگری بگذاریم اثرش را از دست می‌دهد.
اما فکر نمی‌کنید این اتفاق مخاطب را از بهره بردن بیشتر از این موسیقی محروم کند و دسترسی اش را محدود کند؟
در سینما اصطلاحی است به نام لایت موتیف به معنی شخصیت پردازی، در موسیقی که منحصراً برای شخصیت اصلی فیلم رخ می‌دهد. یک تم برای این شخص انتخاب می‌شود و هرجا او می‌رود و هست بسته به حال و هوای صحنه با تغییراتی در ارکستراسیون و‌هارمونی‌ تکرار می‌شود در عین حال ملودی فیلم هم در کنار آن در جریان است. درواقع این طور نیست که یک ملودی خاص با یک کاراکتر خاص ساخته شود و عین آن در جاهای مختلف تکرار شود. در واقع ما چه کار می‌کنیم؟ ما یک تم برای شخصیت اصلی می‌‌سازیم و در صحنه‌های مختلفی که او حضور دارد حالا چقدر طولانی باشد و چقدر کوتاه اجرا می‌کنیم. در این‌جا تنظیم ارکستری‌اش و سیستم‌هارمونی‌اش با حال و هوای شخصیت تغییر کرده ولی تم همان تم است. ملودی همان است ولی با حال و هوای دیگر. برای همین وقتی شما آن موسیقی را می‌شنوید یاد آن شخصیت و آن صحنه می‌افتید . این اتفاق را شخصیت پردازی در موسیقی فیلم می‌گویند که یکی از رموز جاودانه شدن آهنگ‌های یک فیلم در جهان است .
آیا دوست دارید یک بار دیگر این آهنگ را اجرا کنید؟
شاید یکی از آرزوهای من باشد و خیلی‌ها پیشنهاد این کار را داده‌اند که کل اثر را به عنوان یک اثر مستقل هنری اجرای صحنه‌‌ای بکنیم اما واقعاً جمع کردن ارکستری به این گستردگی الان امکان ندارد و باید حتماً تشکیلاتی مانند وزارت ارشاد، صداو سیما و…پشت این کار باشد . متاسفانه بضاعت موسیقی ما به نسبت آن زمان اندک شده و به لحاظ امکانات و نوازندگان دیگر آن زمان تکرار نمی‌شود.

سمیه خاتونی/ نیره رضایی‌مطلق

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است