روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفتگوی صبا با مسعود کرامتی

گردش از واقعیت به خیال در «سفر به چزابه»


در این شماره از روزنامه بامسعود کرامتی کارگردان و بازیگر به گفتگو پرداخته ایم.

ایام هفته دفاع مقدس ما را به یاد فیلم های خاطره انگیزی می اندازد که پس از این همه سال، نه تنها در تارک سینمای ایران همچنان می درخشند، بلکه یادآور یک تاریخ، یک دهه از ایران عزیز است، دهه‌ای پراضطراب که با سلحشوری مردانی از جنس نور به روشنایی رسید و انعکاس آن در سینما با کارگردانانی که گویا جنگ و امر مقدس دفاع همه زندگی شان شد، به وضوح پدیدار گشت.«سفر به چزابه» اثر زنده یاد رسول ملاقلی پور، قطعا از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. رسول ملا قلی پور ساخت این مجموعه را از سال ۷۳ آغاز کرد و در نهایت در سال ۷۶ آن را به تلویزیون و سینما سپرد. «سفر به چزابه» عنوان مجموعه‌ای بر اساس دو فیلم «سفر به چزابه» و «نجات‌یافتگان» است. این فیلم روایت گروهی گردشگر را نقل می‌کرد که به مناطق جنگی می‌روند، و در شرایطی عجیب هر کدام با خاطره‌های از خود روبرو می‌شوند.  پخش مجموعه «سفر به چزابه» به صورت سینمایی و سریال مخاطبان زیادی را با خود همراه و همدل کرد. از همین رهگذر با مسعود کرامتی از بازیگران اصلی این اثر هم کلام شدیم، در ادامه با این گفت و گو همراه ما باشید.

حس امروز مسعود کرامتی نسبت به فیلم سفر به چزابه چیست؟

معتقدم که  سفر به چزابه بهترین فیلم جنگی ایرانی و حتی بهترین فیلم رسول است، فیلمی که تولید آن هم بسیار بسیار سخت بود، تا اندازه‌ای که ساخت آن تنها از عهده رسول ملاقلی پور برمی‌آمد. فیلمبرداری فیلم حدود ۳ ماه و نیم طول کشید و به طور کل تولید بسیار پرماجرایی داشت، اتفاقاتی چون تصادف سرویس و آسمانی شدن دو نفر از اعضای پروژه که یادشان همیشه برای ما ماندگار است.

مواجه و قرابت شما با اثر از کجا آغاز شد؟

فارغ از مسائل کاری، به واسطه دوستی و نزدیکی که با رسول داشتم، شاهد بودم که این فیلم برای رسول چیز دیگری بود. من در جریان شکل گیری فیلم از همان ابتدا یعنی نگارش فیلمنامه بودم، این اثر ۵ سال قبل از کلید خوردنش دغدغه رسول شده بود و راجع به صحنه ها و تصاویری که گویا واقعا آنها را می‌دید جسته گریخته‌ با من حرف می‌زد، که منشاء همه آنها خاطراتی بود که رسول از جبهه و جنگ داشت. خصوصا از رابطه خاصی که در دوران جنگ با رزمنده ها وشهدا داشت. همه این عوامل مجموعه ای از یک منشور چند وجهی بود که در ذهن رسول شکل گرفته بود، طوری که وقتی فیلمبرداری کار آغاز شد، فیلمنامه اثر در شروع پلان به پلان نوشته شده بود.حدود سه ماه من و رسول در دفترش در مورد سینمایی سفر به چزابه هر روز دیدار داشتیم او با حساسیت خاصی پلان ها را طراحی می کرد و من می نوشتم. اما در نهایت با سناریویی سر صحنه حاضر شدیم که صحنه آخر آن هنوز ننوشته شده بود، گویا قرار بود صحنه نهایی در حین کار به او الهام شود، تا اینکه در روز موعود سکانس آخر در همان لحظات پایانی کار نوشته شد.

اعجاز گیرایی این فیلم را در چه مولفه‌ای می‌دانید؟

اعجاز فیلم، اتفاقی بود که برای خود رسول افتاده بود. همه عناصر فیلم ریشه در دلبستگی ها و خاطرات رسول داشت، که مرز واقعیت تا خیال آن با یک خیال پردازی بکر ادغام شده بود. اعجاز این فیلم همین کمرنگ شدن و محو شدن مرز واقعیت و خیال است. سبک فیلم از رئال تا سورئال مدام در رفت و برگشت است. به نظرم همین سورئال بودن فیلم آن را بسیار خاص کرد و لول آن را از یک فیلم جنگی به چندین سطح بالاتر ارتقا داد.

درسریال اثر هم داستان عاشقانه ای که میان پرستار و رزمنده شکل گرفته بود، بسیار روی مخاطب تاثیر‌گذار بود…

بله، البته رسول خیلی روی سریال این اثر متمرکز نبود، چرا که محوریت آن دغدغه اصلی رسول نبود. به نوعی شاید بتوان گفت که ساخت سریال، به گردنش افتاد و پس از قبول کردنش ناگزیر به ساخت آن شد.

و در نهایت این سریال به محبوب ترین سریال های جنگی در ایران بدل شد….

صددرصد، کاملا یادم هست که پخش آن از تلویزیون به جهت موضوع خاص، نوگرا بودن و نگاهی عمیقی که به مصائب جنگ داشت برای خیلی ها محبوب شد و جزوی از خاطرات‌شان از آن دهه شد.

به نظر شما معضل سینمای جنگی امروز چیست، که نمی‌تواند در جذب مخاطب موفق عمل کند؟

فیلمهای امروز دفاع مقدس بیشتر به بیوگرافی بازی نزدیک شده است تا قصه سینمایی! البته نمی خواهم به این رویکرد ایراد بگیرم این هم یک مدل  سینمایی است، اما بهرحال دیگر حس و حال فیلم‌های خاصی که در آن دوران ساخته ‌شد را ندارند. من نه به عنوان یک متخصص، بلکه بیشتر از منظر یک بیننده و مخاطب، آثار امروزی را فارغ از حس و حال می‌بینم.  فیلمسازان این دوره از سینمای جنگی ایران، گویا بیشتر به دنبال افسانه پردازی و حماسه سازی هستند، فارغ از اینکه نبض حیات اثر در حدیث نفس است. به همین ترتیب آثار امروز سمت و سوی سفارشی گرفته‌اند، که در همه آن ها قرار است قهرمانانی بی همتا را به تصویر بکشند، این نگاه تک وجهی در کار هنری آسیب است و به اثر لطمه می‌زند. الصاق تعارف مشخص یا تعیین محدوده یا حد و حدود برای فیلم و کار هنری آن را به هم می‌ریزد. وقتی چارچوب مشخص می کنیم و می گوییم که حق دارید فقط در همین محدوده حرف بزنید، نتیجه‌اش همین می‌شود! که اثر نمی تواند ارتباط خاصی با تماشاگر بگیرد. درحال حاضر شرایط به حدی در سانسور عجیب و غریب شده که گویا به ۳۰ سال پیش برگشته‌ایم، البته این نگاه تحمیلی نه فقط فیلم دفاع مقدس که در همه عرصه ها نیز وجود دارد.

صحبت پایانی:

جای رسول ملاقلی پور به شدت خالیست، به نظرم رسول هنرمندی است که هیچگاه تکرار نشد.

سمیه خاتونی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است