پرونده شنبه های چالشی صبا
مهدی علینقی پور:در دوره های قبل رویکرد حذفی اتخاذ نمی شد…
یک ویژگی در تمام دورههای مدیریتی وجود داشت و آن هم عدم رویکرد حذفی بود.
در این پرونده از هفتههای چالشی، صبا به سراغ سوالی تکراری اما مهم رفته است، اینکه چرا دیگر رغبتی برای روشن کردن تلویزیون نداریم؟سوالی است که شاید هر ایرانی در ذهن خود بارها به آن پاسخ داده باشد. وقتی به نقش پررنگ تلویزیون در گذشته و مقایسه اش با کارکردی امروزی اش میرسیم طرح این سوال هر چند تکراری اما ضروری می نماید. رویکردی نه برای تخریب رسانه ملیُ که سالها دل در گرومحبت آن داریم، بلکه برای درک ساختار و روندی است که این رسانه از دیر باز تا کنون طی کرده است و با هدف اسیب شناسی و رفع آسیب از این رسانه پرطرفدار است.با همین نگاه به سراغ کسانی رفته ایم که بدون هیچ موضع و سوگیری منفی گرانه این رسانه فراگیر، آرزوی این را در دل دارند که تلویزیون در رقابت تنگاتنگی که او را احاطه کرده است با توجه به امکانات ویژه ای که دراختیار دارد به روزهای طلایی خود بازگردد. بی شک در این میان وجود رسانه های دیگر فراگیر مجازی همچون کانالهای خبری، شبکه های نمایش خانگی اینترنت و موبایل بی تاثیر نبوده و نیست. اما با تمام این تفاسیر وجود برنامه های مخاطب پسندتر در سالهای اخیر می توانست بخشی از این رقابت را تسهیل کند. در ادامه با به اشتراک گذاشتن نظرات خود در فضای مجازی در این چالش با ما همراه باشید.
مهدی علینقی پور(تهیه کننده تلویزیون):در دوره های قبل رویکرد حذفی اتخاذ نمی شد…
تصور من بر این است که دوستانی که جدیداً در تلویزیون تصمیم گیرنده هستند میخواهند چرخ را از نو اختراع کنند، بدون توجه به راههای قبلی که تلویزیون آنها را از سر گذرانده و موفق بوده است. البته یک سری راههای ناموفق هم در دورههای قبلی بوده که کاملاً مشخص است. اما مثل اینکه این دوستان اصرار دارند دوباره همان مسیرهای تجربه شده که منتهی به شکست شده را آزمون و خطا کنند. بحث دیگر اینکه تلویزیون در دوره جدید شعار اینکه تسلیم سلبریتیها نمیشویم را مد نظر قرار داد؛ البته که از وظایف مهم تلویزیون معرفی چهره جدید است، در سیاستگزاریهای سابق تلویزیون همیشه بین ورود چهرههای جدید و استفاده از چهرههای قدیمی تلویزیون تناسبی وجود داشت که در حال حاضر این تناسب به کلی به هم ریخته است، که البته همه این تقصیرات به گردن تلویزیون نیست چرا که بعدتر دیدیم، وقتی تلویزیون دوباره خواست از چهره های گذشته در قاب خود استفاده کند حالا این دوستان برای تلویزیون ناز کرده و طاقچه بالا گذاشتند! در حالی که این اشخاص توسط همین رسانه به اعتبار و شهرت رسیده بودند! در ادامه این را هم باید پذیرفت که شرایط اجتماعی در دو سال اخیر بسیار در روند ریزش مخاطب موثر بوده است، و تلویزیون در رویکرد جدیدش به صورت ناگهانی و به یکباره خالی شد از چهرههایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم مخاطب داشتند و محبوب بودند. با همه این احوال از نظر بنده تلویزیون علیرغم اتفاقات اخیر و شکل گیری پلتفرمها، همچنان بیرقیبترین رسانه و مهمترین رسانه سرگرمیساز مردمی است. با قبول این مسئله و با نگاه نقد مصلحانه بهتر است دوستان تصمیم گیرنده امروز در رسانه ملی کارنامه دورههای قبلی تلویزیون را مرور کنند و ببیند چطور تلویزیون در دورههایی موفق عمل کرده ؟ برای این مسئله تنها کافیست تجربههای گذشته را بازنگری کنند. با توجه به اینکه رویه و بروکراسی اداری تلویزیون همیشگی بوده، اما با همین منوال همیشگی تلویزیون دورههای بسیار موفقی را به خود دیده است و برنامههای تولید کرده که بازپخش آنها همچنان از شبکههای خارجی و داخلی دیده میشود. همه اینها نتیجه در نظر گرفتن شاخصهها و تصمیمات مدیریتی ای بود که در دوره خود جواب دادهاند. اینکه ما هر آنچه که مربوط به دوره قبل باست را منکوب کنیم و اعتقاد داشته باشیم که هر آنچه قبلیها انجام دادند غلط بوده و اشخاص گذشته اشتباهی بودهاند و ما میخواهیم با یک رویکرد جدید و آدمهای جدید کاری نو انجام دهیم به نظرم نتیجه بخش نیست. البته شاید این حرف من را مدیران سازمان رد کنند اما واقعیت این است که این رویکرد اتفاق افتاده است و بسیاری از دوستان ما که قبلاً در تلویزیون حضور داشته و کار میکردند حذف شدند. در این عملکرد حذف نوسازی تلویزیون بیش از بقیه ضرر کرد، چرا که همین دوستان که سابقا همکاری تعاملی ادامه داری با رسانه داشتند حالا با توجه به نیاز تلویزیون طاقچه بالا میگذارند و قیمت بالا میبرند. بنده در دورههای مختلف در بخشهای مختلفی با سازمان همکاری کردم. در طول سالیان دراز تلویزیون مدیران مختلفی را به خود دید از جمله؛ علی لاریجانی، محمدسرافراز، عزت ا.. ضرغامی، علی عسگری و هم اکنون پیمان جبلی من در تمام این دوره ها حضور فعال داشتم به غیر از دوره کنونی ، و مدیریت آقای جبلی! یک ویژگی در تمام دورههای مدیریتی وجود داشت و آن هم عدم رویکرد حذفی بود، البته که هر مدیر با ورود به سازمان سازوکار مشخص خود را داشت ولی رویکرد حذفی ای وجود نداشت. اما متاسفانه در دو سال اخیر این رویکرد خیلی جدی دیده میشود آن هم در شرایطی که باید اذعان و قبول داشت که مگر ما چند هنرمند حرفهای داریم که مخاطب را پای برنامه میآورند؟ که حالا بخواهیم رویکرد حذفی را هم اتخاذ کنیم؟ به نظرم اگر این دوستان تنها به همین جمله باور داشته باشند که رسانه ملی، یک رسانه ۸۰ میلیونی است کافی است تا بقیه مسائل حل شود.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است