روزنامه صبا

روزنامه صبا

مجید عراقی:

می‌توان دومینوی دروغ را متوقف کرد؟


من عاشق بچه‌ها هستم در این شانزده سال و پروژه‌‌هایی که تاکنون نقش داشته و بازی کرده‌ام بارها با بازیگران خردسال همکار بودم اما به عنوان کارگردان قضیه مقداری متفاوت است.

نمایش دشمن خدا به نویسندگی عمادالدین رجبلو و کارگردانی مجید عراقی این روزها در سالن تئاتر نوفل‌لوشاتو با مخاطبان تئاتر دیدار می‌کند. این نمایش که با نگاهی ساده اما عمیق به مسئله دروغ و سیستم اجتماعی-آموزشی پشت آن می‌پردازد، همچنان که می‌خنداند به دنبال جوابی برای سوال‌هایش است. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا را با عوامل این نمایش می‌خوانید.

مجید عراقی:می‌توان دومینوی دروغ را متوقف کرد؟

در مورد متن و ایده کار بگویید.

نویسنده کار آقای عمادالدین رجبلو هستند که با ایشان از گرگان افتخار آشنایی داشتم و نویسنده بسیار قهاری هستند و قلم بسیار زیبایی دارند و من نیز شخصاً متن‌هایشان را بسیار دوست دارم. این اثر را هم خودشان قبلاً در گرگان اجرا کرده بودند و در جشنواره مختلف شرکت کرده جوایزی در زمینه‌های مختلف گرفته بودند. از طرفی یکی از دغدغه‌های اصلی زندگی خودم که هر روز با آن دست و پنجه نرم می‌کنم سیستم آموزشی و تاثیرات شگرفی آن بر نسل آینده است. اینکه نسل آینده چقدر تحت الشعاع این سیستم آموزشی هستند،  بنابراین اگر سیستم آموزشی عملکردش درست باشد نسل‌های آینده هم قابل اصلاح خواهند بود. این نمایش در واقع بر همین محتوا استوار است و این مسئله را به عنوان اصلی‌ترین کانسپت آن می‌توان در نظر گرفت و یکی از کانسپت‌های دیگرش دروغ است که باز دغدغه شخصی‌ام است. این که دروغ چقدر می‌تواند اثرات زیان باری بر زندگی همه ما بگذارد. دروغ می‌توان شکل‌های مختلفی داشته باشد که همه ما به آن آگاهیم مانند پنهانکاری، نگفتن یا دروغ مصلحتی و اشکال دیگر… و ما به وفور در زندگی، محل کار و همه روابطمان با دروغ سر و کار داریم  و این برایم دغدغه است که چه شده و چگونه شد که اینقدر آمار دروغ  بالا رفت و ریشه‌اش در چیست. اگر با خودمان صادق باشیم و بررسی کنیم می‌بینیم که بخش‌هایی از آن را آموزش دیده‌ایم و از کسانی که نباید یاد گرفته‌ایم که دروغ گفتن ایرادی ندارد. همه این‌ها به نظرم محصول این باغ آموزش است باغی که به نظرم باید درختانش اصلاح شوند  چرا که این محصول محصول مناسبی نیست و در آینده حتماً ضرر زننده خواهد بود.

دو دختر بچه خردسال در تیم بازیگران این نمایش هستند از تجربه کار به عنوان یک کارگردان با دختران خردسال بگویید.

من عاشق بچه‌ها هستم در این شانزده سال و پروژه‌‌هایی که تاکنون نقش داشته و بازی کرده‌ام بارها با بازیگران خردسال همکار بودم اما به عنوان کارگردان قضیه مقداری متفاوت است. این نسل جدید از نسل ما هم باهوش‌ترند. نوع رشد و زیست این نسل  با تکنولوژی همراه بوده و به یقین این بر روی هوش آنها تاثیر گذاشته است. قطعاً نسل‌های آینده نیز از این‌ نسل پیشروتر خواهند بود. به عنوان کارگردان کار پیچیده‌ای پیش رو داشتم برای اینکه ما یک سری مسائل را به صورت آکادمیک، غیر آکادمیک و تجربی کسب کرده‌ایم و در واقع دانش ما از زیست ما به دست آمده حال ما می‌خواهیم این دانش را از فیلتر خود عبور دهیم خواسته و ناخواسته یک سری اصطلاحات و مفاهیم هستند که در حین این انتقال بچه‌ها متوجه آن نخواهند شد. مباحث بسیار کلی است و ما باید مدام با قیچی ذهنمان آن را از چپ و راست اصلاح و کوچیک و کوچکتر کنیم و از یک چیز کلی به یک چیز جزئی برسیم تا آن فحوای کلام را بتوانیم به بچه انتقال بدهیم  ولی خدا را شکر شیرینی این پروژه از این جهت که با بچه‌ها کار می‌کنم آنقدر زیاد بود که به چالشش می‌چربید. زمانی که با بچه‌ها تمرین داشتم حالم بسیار خوب  بود و مرا واقعاً به فکر فرو می‌بردند که زندگی چقدر می‌تواند در لحظه باشد. بچه‌ها هنگام تمرین با من به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کردند در حالی که ما بزرگسال‌ها آنقدر ذهنمان پر از دغدغه‌های مختلف است و به آنها فکر می‌کنیم و بها می‌دهیم که ما را از لحظه و زندگی ناب دور می‌کند در صورتی که در تک تک تمریناتم با بچه‌ها زندگی در لحظه را در صورت و وجودشان می‌دیدم و غبطه می‌خوردم که چه اتفاقی برایمان افتاده که ما انقدر از خودمان دور می‌شویم. این تجربه بسیار شیرینی بود و اگر دوباره به عقب بازگردم همین تصمیم را خواهم گرفت و حتماً در آینده‌ هم اگر پروژه‌ای باشد که بخواهم کارگردانی کنم از وجود بازیگر کودک در تیم استقبال می‌کنم چرا که هم بسیار شیرین است و هم درس‌های زیادی به من می‌دهد من در هر جلسه‌ تمرین با بچه‌ها، بیشتر آموختم تا اینکه بخواهم چیزی منتقل کنم.

آیا سبک اثر را کمدی می‌دانید و در مورد حواشی این سبک چه نظری دارید؟

در واقع کارمان را صرفاً کمدی کلامی نمی‌دانیم و از این مسئله استقبال نمی‌کنیم ما در کار تلاش کردیم به این سمت نرویم که سعی در اجرای کمدی داشته باشیم، چرا که احساس می‌کنم رسالت این متن که آقای رجبلو نوشته‌اند در ماهیت خودش یک کمدی موقعیت است و بیشتر به سمت گروتسک می‌رود یعنی کمدی‌اش از این جنس است که شما به تلخی این ماجرا می‌خندید نه به کلمات، جملات و بازیهایی که کمدی باشند. ما در مرحله اول تیغ برنده را خودمان روی شوخی‌هایمان گذاشتیم تا کاری نکنیم که در شان این کار و خودمان نباشد. در متن کمدی موقعیت وجود دارد و ما بیشتر به تراژدی ماجرا می‌خندیم و چرایی این اتفاق را پرسش می‌کنیم که چرا مثلاً دو بچه باید در شرایطی قرار بگیرند که دروغ بگویند و مخاطب به این تکرار و دومینوی دروغ ناشی از ترس می‌خندد و می‌اندیشد که آیا می‌شود دومینوی دروغ را جایی قطع کرد! در واقع ما در این اثر سعی در کمدی کار کردن نداریم.  باید بگویم که کار کمدی کردن بسیار سخت است تمام اساتیدی که من در کنارشان آموختم از اصغر فرهادی تا علی سرابی، هادی کمالی مقدم، مریم سرمدی و نرگس هاشم‌پور همه به اتفاق در مواردی که در کلاس اتفاق می‌افتاد نظرشان این بود که کار کمدی کردن سخت‌تر است. تلخی کمدی میتواند روی جامعه اثر بگذارد، کمدی از فیلتر تلخی رد می‌شود و به دل می‌نشیند و به خنده می‌رسد. آنچه که بخاطر یکسری فعالیت های به نام کمدی برای کمدی رخ داده بسیار سخت و تلخ است. یک سری مفاهیم به مرور زمان آن  ماهیت کلامی خود را از دست می‌دهند، یک کلمه شاید ۵۰ سال پیش جوری معنی می‌شد و امروز جور دیگری معنی می‌شود کمدی با توجه به شرایطی که در این سال‌ها تجربه کرده دچار این مسئله شده بنابراین بسیاری از مخاطبان با شنیدن اسم کمدی گارد می‌گیرند و بسیاری دیگر فقط به خاطر وجود اسم کمدی به یک نمایش می‌روند  این شکاف همیشه بوده، هست و خواهد بود و اینکه مرز بین کمدی، هجو، شوخیی‌های کلامی مبتذل و کمدی موقعیت و انواع دیگر کمدی نامحسوس می‌شود و از هم تفکیک نمی‌شوند ناراحت کننده است.

در مورد طراحی صحنه کار بگویید.

برای ما که به عنوان یک گروه جوان در واقع بدون پشتیبانی مالی تئاتر کار میکنیم استفاده کردن از دکورهای عجیب و غریب و اتفاقات مختلف در صحنه پیچیده است. با مشورتی که با نویسنده کار داشتیم و توجه به اینکه ایشان خودشان هم قبلا اثر را اجرا کرده بودند به این نتیجه رسیدیم که یک صداقتی در خود کار وجود دارد  که در درجه اول از  بچه‌ها نشات می‌گیرد و این صداقت باید در فرم اجرایی و صحنه‌ هم اعمال شود. ما بازیگران در طول نمایش به پشت صحنه نمی‌رویم همه چیز حتی پروژکتورهایی که وظیفه نورپردازی دارند هم کاملاً روی صحنه هستند و دیده می‌شوند. در انتخاب فرم مینیمالیستی صحنه از همان اپیزود اول صداقت دختر بچه‌ها  الهام گرفتیم تا همه چیز در حالت مینیمال و با همان صداقت پیش برود چرا که حرفی که ما داریم هم یک حرف صادقانه است و نمی‌خواهیم لقمه را بپیچانیم و می‌خواهیم از این فیلتر صداقت و سادگی بگذریم. از سیب هم به عنوان نمادی که در طول تاریخ به شکل‌های مختلف از آن استفاده شده در طراحی صحنه بهره گرفتیم.

در مورد انتخاب بازیگران پروژه بگویید.

با  علی غریب که هم تهیه کننده و هم بازیگر کار است  پانزده سال رفاقت دارم. هر دو اهل استان گلستان هستیم در دوره های آموزشی و دانشگاه همراه بودیم و در یک سال به تهران مهاجرت کردیم و در تهران با هم کارهایی مثل ساخت تیزر تئاتر انجام می‌دادیم و بعد همخوانه شدیم. من و علی خواستیم از پتانسیلی که خودمان و دوستان و نزدیکانمان داشتیم استفاده کنیم و تئاتری روی صحنه ببریم. حامد فعال از بازیگران قدیمی و گوینده هستند، استودیو دارند و جزو کسانی بودند که در دوره‌های آموزشگاه بامداد  بودند همینطور در پروژه آرش هم با ایشان همکاری داشتم. بعد از آشنایی در این پروژه هم به ما افتخار همکاری دادند. خانوم  صادقی هم از هنرجویان آموزشگاه بامداد بودند، در چند پروژه فیلم کوتاه با هم بودیم و آقای امیر درویش که از دوستان قدیمی من در گرگان بودند و در واقع تنها بازمانده از بازیگرانی بودند که با آقای رجبلو در گرگان این نمایش را اجرا کردند. دو دختر خردسالمان که  فرشته‌های کار ما هستند را از طریق آقای ابوالفضل مقیسه که در بامداد برای یک فیلم کوتاهی فراخوان داده بودند شناختم و با مشورت با آقای مقیسه یک نشستی با این دختر کوچولوها گذاشتیم و بیشتر سعی کردیم با گپ و گفت به نتیجه برسیم که با کدام یک از آنها می‌توانیم همکاری داشته باشیم. اصلاً تستی وجود نداشت و ما سعی می‌کردیم  بحث و گفتگو را به سمتی ببریم که متوجه شویم آنچه که می‌خواهیم در این دختر بچه‌ها هست یا نه که بهترین خروجی‌شان زحا و نفس بودند. شکر می‌کنم خدا را که با ما هستند و با آنها کار می‌کنیم چون بسیار دختران باهوشی هستند و خانواده‌های بی‌نظیری دارند. می‌خواهم در این فرصت از خانواده‌های این دو دختر کوچک تشکر کنم مخصوصاً از مادرانشان که در این ماه‌ها تمام روزهای تمرین درست سر وقت آمدند و رفتند و تمام آن چهار پنج ساعت مادران بیرون در نشستند و خوراکی‌های بچه‌ها را آماده کردند و تکالیفشان را و واقعا بی‌نظیر بودند من دست مریزاد می‌گویم به این دو بانو  و امیدوارم که همه خانواده‌ها همین طور از استعدادهای فرزندانشان استقبال کنند و در راستای شکوفایی‌شان به آنها کمک کنند.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است