روزنامه صبا

روزنامه صبا

راد پورجبار:

اگر جهان آنگونه که ما می بینیم نباشد، چه؟


فیلم کوتاه پسر خورشیدبرای حضور در بخش رقابت 3 جشنواره خارجی در یونان، فرانسه و اسپانیا پذیرفته شده است.

فیلم کوتاه «پسرخورشید» به کارگردانی راد پورجبار و نویسندگی امیرمحمد عبدی است. کاوه سجادی حسینی مشاوره هنری این اثر را بر عهده داشته است. «پسر خورشید» در چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، بیست‌ودومین جشن حافظ و سیزدهمین جشن آکادمی فیلم کوتاه ایسفا حضور داشته و فرید سجادی حسینی، پوریا سلطانزاده و راد پورجبار، سه بازیگری هستند که در فیلم کوتاه داستانی «پسر خورشید» نقش آفرینی کرده‌اند این فیلم در اولین حضور بین‌المللی خود به یازدهمین جشنواره Inclus اسپانیا راه پیدا کرده است. خبرنگار صبا با کارگردان اثر گپ و گفتی داشته است که در ادامه می‌خوانید.

حضور فیلم پسر خورشید در جشنواره فیلم کوتاه تهران چه تجربه ای را برای شما رقم زده است؟

فیلم پسر خورشید قبلا در جشن حافظ شرکت و کاندید شده بود. در جشنواره فیلم کوتاه با اینکه استقبال و انعکاس خوبی را از مخاطب  تجربه کرد، اما در بخش جایزه‌ها موفق به دریافت هیچ جایزه‌ای نشد. تنها قابی که برای من از جشنواره فیلم کوتاه در ذهن مانده است حضور مخاطبان مشتاق است که خارج از ظرفیت سالن، روی زمین نشسته و  اثر من را تماشا کردند.

 فیلم پسر خورشید چندمین تجربه  کارگردانی شماست؟

با توجه به اینکه فارغ التحصیل رشته سینما هستم. سال‌هاست که کار فیلمسازی انجام می‌دهم. اما اگر بخواهیم به طور حرفه‌ای حساب کنیم، فیلم پسر خورشید اولین کار حرفه‌ای من در قاب سینمای کوتاه ا ست.  این فیلم با مشورت آقای کاوه سجاد حسینی به سرانجام رسید، ایشان در طول کار در کنار گروه بودند، و مشورت‌های خوبی را به ما دادند.

کمی از داستان و فضای فیلم بگویید…

پسر خورشید درباره پسر نابینایی است که قصد دارد روی بدنش یک نقش را تتو بزند، او در انتخاب نقش تتو مردد است، و ما در ادامه فیلم، به واسطه انتخاب طرح با جهان بینی این پسر نابینا و جهانی که برای این پسر توسط پدرش باز تعریف شده، آشنا می‌‎شویم، جهانی که تفاوت زیادی با جهان واقعی ما دارد، جهانی که در آن خبری از زندان، خشم، انتقام و … نیست.

 برای انتخاب نقش پسر نابینا، با چه چالش های مواجه بودید…

نقش نابینا مهم تربن کاراکتر من در این فیلم بود‌ که علاوه بر بازی باور پذیر، نیاز به  کسی داشتم که بتواند بار کنش دراماتیک اثر را بر دوش  بکشد. انتخاب اولم برای این نقش آقای پوریا سلطانزاده بود که به تازگی در یک نمایش نقش نابینا را بازی کرده بود، به نظرم آمد، اگر کاراکتر به بازی های فیزیکالی یک نابینا مسلط باشد، کار شخصیت پردازی راحت‌تر انجام خواهد شد که خدا را شکر همین هم شد، یعنی بعد از نمایش فیلم کسانی که سابق بر پوریا را نمی شناختند، فکر می کردند که او در واقعیت هم نابیناست و خوشبختانه همان طور که انتظار می رفت از پس ارائه نقش به خوبی برآمد..

اگر اجازه می دهید من کمی از داستان فیلم را تعریف کنم، تا بتوانم سوال خود را از پایان بندی فیلم مطرح کنم… در ادامه فیلم متوجه می شویم که قصد پسر نابینا از زدن تتو بر بدنش این است که به چشم دختر همسایه بیاید، زیرا شنیده است که دختر همسایه عاشق مردانی است که روی بدنشان تتو دارند، اما در پایان پسر از صحبت های پدر متوجه می شود که قرار است محل زندگی شان عوض شود و با این اتفاق، دختر همسایه دیگر او را نخواهد دید.آنچه که برای مخاطب بی جواب می‌‍ماند این است که آیا این هم نقشه پدر است چرا که او از قبل تر هم نشان داده به دنبال زندگی آرام و بی حادثه ای برای پسرش است؟ یا اتفاقی واقعی در زندگی‌شان است؟

راستش این تعبیر از فیلم را چند نفر دیگر هم داشتند که البته برای من خوشایند بود چرا که هر کس می‌تواند تعبیر خود را از پایان فیلم داشته باشد. اما بطور کلی ما قصد نداشتیم که در این داستان پدر، بدمن و یا عهده دار بار منفی دراماتیک قصه باشد، محبت ها و دخالت های او همه به خاطر  علاقه اش به پسر است با این وصف در پایان بندی پدر نقشه نمی‌کشد، اما قبول دارم که این گزینه هم می تواند در اثر جاری باشد. یعنی نمایش پدری که از شدت علاقه به پسرش با دستکاری کردن دنیای بیرونی او می‌خواهد پسر نابینایش با هیچ مرارت و یا شکستی مواجه نشود.

 پیش از نگارش متن فیلمنامه، برای منعکس کردن  جهان یک فرد نابینا، به چه منابعی رجوع داشته اید..

نویسندگی این فیلمنامه بر عهده امیر محمد عبدی بود و تا جایی که من می‌دانم، مدت زیادی درگیر جهان این افراد بود، اما پیوند من با فضای فیلمنامه برمی گردد به تبلور احساسی من از خواندن کتاب «کوری» اثر ژوزه ساراماگو، این رمان بر روی من تاثیر شگرفی داشت و لحظه های آن از ذهنم پاک نمی شد، آن جهان عجیب که در تاریکی شکل ‌گرفته و فرو می‌رفت و درک اینکه اگر جهان اینگونه که ما می بینیم نباشد، چه؟

 از اتفاقاتی که برای فیلم پسرخورشید، پس از حضور در جشنواره فیلم کوتاه افتاد، بگویید؟
فیلم برای حضور در بخش رقابت ۳ جشنواره خارجی در یونان، فرانسه و اسپانیا پذیرفته شده است.

فیلم قبلی خود را به صورت مستقل و بدون حمایت از هیچ سازمانی به انجام رسانده اید، این مسئله شما را با چه چالش‌های مواجه کرد و آیا پس از این هم به همین شیوه کار خواهید کرد؟
مسلما تامین هزینه های ساخت اثر، با توجه به اینکه هیچ تضمینی برای بازگشت سرمایه هم وجود ندارد مهم‌ترین و سخت ترین چالش من برای تولید این اثر بود، دوستان همکار به بنده لطف داشتند و با توجه به حضور آقای کاوه سجادی حسینی سعی کردند با حداقلی ها کار را به انجام برسانند، با همه این اوصاف باز هم تولید این فیلم حدود ۱۰۰ میلیون تومان برای من هزینه برداشت. قطعا برای ساخت کارهای بعدی سعی می‌کنم از حمایت سازمان های چون انجمن سینما جوان و … بهره بگیرم تا کمی از شرایط سخت تولید را بکاهم.

یک سوال کلیشه ای همیشه از کارگردانان فیلم کوتاه می پرسم، دوست دارم شما هم به این سوال پاسخ دهید، آیا در فکر ساخت اثر بلند هم هستید و قصدتان از ساخت اثر کوتاه تجربه ورزی است؟

حس می کنم برای پاسخ دادن به این سوال هنوز زود است. در حال حاضر تمرکز بیشترم روی بازیگری است. در فیلم پسرخورشید هم نقش تتو کار را خودم بازی کردم. آنچه که فعلا برایم روشن است علاقه‌ام به بازیگری است البته در حین نقش پردازی اگر موضوعی برایم دغدغه شود، فیلم کوتاهش را خواهم ساخت، شاید در سن پنجاه سالگی با تجربیاتی که در طول این سالها برای خود فراهم کرده‌ام، این تصمیم را بگیرم که فیلم بلند بسازم.

سمیه خاتون

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است