روزنامه صبا

روزنامه صبا

پرستو قربانی:

خود راه بگویدت که چون باید رفت


قیقتا انقدر شرایط کار سخت است که از جایی به بعد توانی برای ادامه دادن وجود ندارد.

فیلم مستند داستانی فراموشخانه به کارگردانی مشترک سهند سرحدی و سید فرهاد قدسی که چندی پیش در بخش هنر و تجربه به اکران در آمد این روزها از طریق پلتفرم هاشور در اختیار مخاطبان علاقمند به این سبک سینما قرار گرفته است. به همین بهانه خبرنگار صبا گفتگویی با عوامل این فیلم داشته که در ادامه می‌خوانید.

از تجربیات قبلی‌تان بگویید.

تحصیلاتم در زمینه فلسفه است و حدود ۱۳ سال است که به فعالیت‌های تئاتری همینطور تصویر میپردازم ولی تجربیات تئاتری‌ام بیشتر از تجربیات تصویرم است. جوایزی مانند جایزه بازیگری از جشنواره ایسفا، تندیس  بهترین بازیگر از جشنواره تئاتر فجر، همینطور تقدیر از جشنواره تئاتر دانشجویی و بهترین بازیگر جشنواره تئاتر  ماسک در گرجستان را بدست آورده‌ام. فراموشخانه‌ در واقع اولین تجربه کار تصویر من در زمینه سینمایی بلند است.

 تجربه فیلم مستند داستانی چه تاثیری بر روند خلق شخصیت داشت؟

این یک تجربه بسیار جالب و طولانی بود. طبق صحبت اولیه‌ای که نسبت به نقش پرستو با من شد خیلی  جذب بخش مستند این فیلم شدم. یعنی زمانی که فهمیدم این فیلم در مورد پیانو دانشگاه تهران است و در واقع روایتی که قرار است از این پیانو و حالا قصه‌هایی که در دل این قصه گنجیده کار شود برایم جذاب بود. اما در مورد بخش داستانی فکر می‌کنم که کلاً فضا برای همه ما کمی گنگ بود. برای همین در مورد آن بسیار صحبت می‌کردیم و در واقع جزو آن پروژه‌هایی نبود که همه چیز از روز اول مشخص  شده باشد با گروه کارگردانی و بازیگر مقابلم بسیار صحبت میکردیم و ساعت‌های اتود می‌زدیم تا بتوانیم  این بخش داستانی را هم با بخش مستند اثر هماهنگ کنیم.

بازیگری برای شما چگونه آغاز شد؟

من  آموزش تئاتر را به صورت آزاد دنبال کردم در ابتدا در فرهنگسرای ارسباران شاگرد آقای رضا بهبودی بودم و پس از آن دوره‌های  تنفس، آواز و رقص را پیش آقای حمید  پورآذری گذراندم. من خوش شانس بودم که توانستم با اساتید خوبی کار کنم همینطور دوره‌های کوتاهی با آقای کوشک جلالی کار کردم ولی فکر می‌کنم اگر در دانشگاه هم همین رشته را می‌خواندم شاید مسیرم کوتاه‌تر می‌شد. اگر امروز بخواهم به کسی مشورت بدهم پیشنهاد می‌کنم که این رشته را در دانشگاه دنبال کنند چون ممکن است به صورت آزاد کمی سخت‌تر باشد تا بتوانند مسیرهایی که باید را پیدا کنند.

 در مورد تعهد بازیگر به دنیای هنر و جامعه به نسبت تمایلش به دیده شدن، تمنای شهرت،ثروت و موفقیت در عرصه بازیگری چه فکر می‌کنید؟

حقیقتا انقدر شرایط کار سخت است که از جایی به بعد توانی برای ادامه دادن وجود ندارد. در رشته ما افراد به دو دسته تقسیم می‌شوند فکر می‌کنم از آنجایی که مسیر شهرت به راحتی فراهم و مهیا نیست و من اصلاً ارزش گذاری خوب و بد نمی‌کنم اما این مسیر چیزهایی را می‌طلبد که فرد از یک سری مسائل باز می‌ماند. خیلی وقت‌ها به عنوان یک بازیگر باید انتخاب کند که سر کاری برود که پول و شهرت برایش به دنبال خواهد داشت یا در کاری باشد که نقش جالبی است یا پروژه خاصی و یا اینکه متن خوبی دارد. این تصمیمی است که فرد با توجه به تفکر و علاقه خود می‌گیرد. اما در مورد خودم فکر می‌کنم که بازیگری برای من از جنس دیگری است همیشه سعی کرده‌ام سر کارهایی باشم که با آنها پیوندی از نظر فکری دارم و احساس می‌کنم که کار معنا داری انجام داده‌ام. از طرفی هم نمی‌توانم کسانی که مسیر دیگری را انتخاب کرده‌اند شماتت کنم. کاش این دو مسیر در یک نقطه به هم برسند. اما تجربه من در این سال‌های فعالیتم و نگاه کردن به زندگی همکارانم  و بی‌نهایت بازیگر با استعدادی که اطرافم می‌بینم که اهل مطالعه و تمرین بوده‌اند در حاشیه دنیای هنر نبودند این است که از مسیر باز مانده‌اند. از طرفی هم کسانی را می‌بینم که اصلاً به این شکل نبوده‌اند اما توانسته‌اند راه خود را در عالم شهرت و ثروت راحت‌تر باز کنند. فکر می‌کنم اینها به علت یک ساختار غلط است و اگر ما در یک ساختار درستتری فعالیت می‌کردیم شاید این دو به یک بالانسی می‌رسیدند و انسان‌ها از اینکه اهل مطالعه و تمرین بوده‌اند پشیمان نمی‌شدند. در نهایت معتقدم که خود راه بگویدت که چون باید رفت  و گاهی اوقات انسان اصلاً نمی‌تواند مسیر دیگری را طی کند این مسیر کیفیتی دارد که نگهت می‌دارد.

مریم عظیمی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است