روزنامه صبا

روزنامه صبا

نشست صبا با عوامل نمایش «راهنمای جامع هیولا شدن»‌

وجوه پنهان و آشکار یک جنایت در درامی روانکاوانه


خیلی از ما خود کنترل‌گری داریم  و روی این مسائل‌مان سرپوش می گذاریم!

نمایش «راهنمای جامع هیولا شدن»‌ به لحاظ ژانری اثری متفاوت در بین اجراهای چند ماهه اخیر سالن‌های نمایشی محسوب می‌شود. نمایشی که بر اساس داستانی واقعی در ژانرمعمایی، درام و جنایی در پیش چشم مخاطب قرار گرفته است. سهاب محبعلی با درک درست از داستان نمایش خود توانسته نمایشی گیرا و اثر گذار را به مخاطب عرصه کند. آیلار نوشهری بازیگر با سابقه و توانمند تئاتر با حضوری موثر در نقشی خاص و جذاب فرشته(شیطان) موتور محرکه اعمال کریس می‌شود و محمدرضا حسن‌زاده در قالب نقش کریس توانسته وجوه پنهان و آشکار شخصیت کریس را به منصه ظهور در بیاورد. «راهنمای جامع هیولا شدن» تا پایان آذر راس ساعت ۲۰:۱۵ در تئاتر شهرزاد روی صحنه است. خبرنگار صبا با سهاب محبعلی، آیلار نوشهری و محمد رضا حسن زاده درباره نمایش «راهنمای جامع هیولا شدن»‌ به بحث و گفت‌وگو نشسته است که در ادامه می‌خوانید.

ایده شکل گیری نمایش «راهنمای جامع هیولا شدن»‌چگونه در ذهنتان شکل گرفت؟

سهاب محبعلی: در سال‌های اخیر بعد از اجراهایی نظیر شب جنایتکاران، غارنشینان، آئورا و موشمرگی و… روند مستمری را طی کردم برای رسیدن به«تئاتر ژانر»، که تقریبا در تئاتر ما فراموش شده است و اغلب نمایش‌های ایرانی یا انتزاعی و یا رئالیسم اجتماعی افراطی است. تلاش کردم مسیرم را جدا کنم و در تئاتر ژانر کار کنم. ایده شکل گیری نمایش بر اساس داستانی واقعی بود که در سال ۲۰۱۸ در کلرادوی آمریکا رخ داد و طی آن مردی امریکایی به نام کریستوفر واتس همسرباردار و دو دخترش را به قتل رساند که بازتاب زیادی در رسانه‌های جهانی داشت. روانشناسان به این نتیجه رسیده بودند که این مرد دچار جنون هم نشده و مسیری را طی کرده و هیولایی شده که چنین جنایت‌هایی را مرتکب می‌شود. این موضوع و خشنونتی که داشت خیلی برایم دردناک بود و فکر کردم جذابیت‌های دراماتیک دارد.

با این روند پروسه نوشتن متن آغاز شد…..

محبعلی: بله، با اتمام نوشتن متن مقدمات اجرای نمایش و تمرینات در یک پروسه چند ماهه آغاز شد و خوشبختانه با همدلی تیم اجرایی کارها خوب پیش رفت.

به «تئاتر ژانر» اشاره کردید. نمایش را که دیدم در خلال شکل‌گیری درام از ژانرهای زیادی مثل معمایی، روان کاوانه، پلیسی و عاشقانه استفاده کرده اید…

محبعلی: درتئاتر معمولا از فضای کمدی، تراژیک و فضای ابزورد زیاد جدا نمی‌شویم. مبنای نمایش ما بر اساس اجرایی در ژانر دلهره‌آور بود و پس زمینه‌های اجتماعی، خانوادگی، روانشناسانه و جنایی در آن وجود داشت و دلیل چنین مسئله‌ای هم بستر قصه‌ای بود که باید برای مخاطب فضاسازی می‌شد.

در تئاتر به خصوص برای بازیگران زن امکان ایفای نقش‌های متفاوت بسیار بیشتر از سینما و تلویزیون است و این مسئله در کارنامه بازیگری شما هم دیده می‌شود و در این سه ماهه اخیر در سه نمایش با سه نقش متفاوت از هم ( زن غربی و مدرن ، زن سنتی ایرانی) بازی کرده‌اید…….

 

آیلار نوشهری : نکته درستی را مطرح کردید. آنقدر تخیل در تئاتر قوی است که دست بازیگر برای خلق شخصیت و شخصیت‌پردازی درست و متنوع باز است و برای بازیگران زن فرصت‌های خوبی را شکل می‌دهد. در سینمای ایران اغلب تولیدات در ژانر اجتماعی با نقش‌های مشابه است. من هم دوست ندارم دو نقشم شبیه هم باشد و از اینکه در تئاتر بازی می کنم احساس رضایت دارم.

نقشی که در این نمایش بازی می کنید به دلیل وجوهات منفی‌اش( شیطان) خیلی از بازیگران از ایفای چنین نقش‌هایی ابا دارند. شما با این چالش چگونه کنار آمدید؟

نوشهری: این دومین تجربه همکاری من با کارگردان است. در همکاری اول (آئورا) نقشی چالش برانگیز بازی کردم و در این نمایش هم مطمئن بودم با نقشی چالش برانگیز روبه رو هستم. در نمایش نامه اسم این شخصیت فرشته است. اما در واقع هیولای درون است و موقعی که  کارگردان از من درخواست کرد که این نقش را بازی کنم با خواندن متن از این پیشنهاد استقبال کردم. همینکه فضای نقش از فضای واقعی دور است به من کمک کرد تا متفاوت ایفای‌اش کنم. همه ماها هیولای درون داریم و نباید از آن فاصله بگیریم.

آیا خودتان هم مشابه شخصیت کریس چالش‌هایی با هیولای درونتان داشته اید؟

نوشهری: بله، در طول تمرینات هم با چنین حس‌هایی روبه رو می‌شدم و در طول تمرینات بارها پیش آمد و من و سایر بازیگران از نظر روحی درگیر شدیم و بارها پیش آمد در خلوت فکر کردم شاید روزی درگیر چنین تجربه هایی بشوم.

 

روایت نمایش غیر خطی است و مدام به گذشته کریس سرک کشیده می‌شود…

محبعلی: به دلیل ویژگی ژانر و اینکه باید تماشاگر را در موقعیتی قرار داد که خیلی راحت احساس نکند فیلم می بیند و بتواند خودش را بخشی از نمایش بداند و در درام مشارکت کند. تلاش شد تماشاگر بخشی از نمایش بشود.

جایی در اواخر نمایش کریس رو به رو تماشاگر و مخاطب با آنها صحبت می‌کند ……

محبعلی: بله و تماشاگر شد بخشی از نمایش و با درخواست کریس با پرتاپ مکعب‌های قرمز اکتی انجام می‌دهد. این روند نتیجه همدلی و ترسی است که با دیدن نمایش احساس می‌کند و بر اساس نظریه ارسطو تماشاگر می بیند و از اینکه در درونش همذات پنداری ایجاد می‌شود احساس ترس می‌کند. این ترس برایم جذاب بود.

تماشاگر تمام پروسه زندگی کریس منجمله ترس‌های کودکی از مادرش، عاشق شدن در دوران جوانی، ازدواج کردن و صاحب رستوران شدن و…. را تجربه می کند…

محبعلی: بله، تمام شکست‌هایی که در زندگی داشته‌ایم می تواند ما را تبدیل به یک هیولا کند. مهم این است که چگونه می‌توانیم این هیولای درون را مدیریت کنیم، نادیده نگریم، سرکوبش نکنیم و فرصت بدهیم تا تبدیل به بخشی از انسانیت وجودی‌مان شود تا منجر به خشونت و فاجعه نشود.

ایفای نقشی چند وجهی و چند لایه مثل کریس برای هر بازیگری یک فرصت جذاب محسوب می‌شود…

محمد رضا حسن زاده: با کارگردان سابقه همکاری چند ساله‌ای ( از سال ۱۳۸۵) دارم و به دنیای ذهنی و فکری او آشنا هستم و در روند فکری و اجرای آثاری تئاتری‌اش در هر کار پخته‌تر می‌شوند. خیلی از نکات بازیگری را از ایشان آموختم. وجوه چند گانه نقش کریس نظر من را جلب کرد و کلا به فضای سورئالیستی علاقه دارم و مدام به گذشته و حال برویم فضای دلچسبی است و این تغییرات مدام حس‌ها در نقش، یک بستر مناسب برای بروز توانایی‌های یک بازیگر ایجاد می‌کند. در این نمایش با فضای خطی صرفا داستانگویی متداول مواجه نیستیم و این تغییرات زمانی به غنای نقش کمک می‌کند.

برای رسیدن به وجوهات مختلف این نقش دشوار به لحاظ اجرا در تمرینات چه کارهایی انجام دادید؟

حسن‌زاده: این پنجمین همکاری‌ام با کارگردان بود. با خواندن متن بیش از شصت درصد از رسیدن به نقش را انجام  و در ذهنم نقش را شکل می‌دهم. سی – چهل  در صد باقیمانده هم معطوف به حرف های کارگردان در تمرینات است و در تعامل و تمرینات با سایر بازیگران هر نقش به پختگی و قوام می‌رسد.

به چه دلیل فضای نمایش را خارج از ایران روایت کردید؟

محبعلی: چون داستان بر اساس یک پرونده واقعی جنایی که در امریکا رخ داده بود نوشته شده است و تمام اسامی واقعی است و باید در چنین فضایی روایت می‌شد.

 تمام بازی‌های شما در نمایش مقابل محمدرضا حسن زاده است. آیا تمرینات مستقلی با ایشان داشتید؟

نوشهری: این دومین همکاری‌ام با ایشان بعد از نمایش آئورا است . قبل از شکل گیری بده و بستان های بازیگری باید انرژی دو بازیگر به هم نزدیک باشد.

اگر انرژی دو یازیگر همسان نباشد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

نوشهری: کار درست در نمی آید و گویی هر بازیگری برای خودش بازی می‌کند. در بهترین حالت هم تماشاگر متوجه این قضیه می‌شود. تمرینات جدایی از سایر بازیگران نداشتیم و یک سری از مسائل را با هم  هماهنگی و مشورت می کردیم که مثلا در فلان صحنه کدام حرکت را انجام بدهیم و با تفاهم کار را پیش بردیم.

حضور مادری مستبد چقدر در تکوین شخصیت کریس تاثیر گذار بوده که او را وارد چنین مسیری کرده است…

حسن زاده: تاثیرات خاص خودش را داشته و بستر شکل گیری شخصیت همه در خانواده به وجود می‌آید. بعد از دیدن زورگویی‌های مادر نسبت به کریس، مادر از کریس می‌پرسد چرا اینقدر فریاد می‌زنی؟ آرام باش. می‌خواهی برویم بیرون هوایی عوض کنی؟ با گفتن این جملات نویسنده قصدش این بوده که بخش عمده‌ای از این زور گویی‌ها که شاید به نفع و یا به ضررمان باشد و شاید در کودکی متوجه علت این زورگویی و یا سخت گیری‌ها نشویم. محبت‌های بی جا هم در جاهایی به ضرر کودک است. این‌ها هم با هم درآمیختگی دارد و کودک در چنین شرایطی بزرگ می شود. فکر نمی‌کنم مادری باشد که بد بچه‌‌اش را بخواه . اما همه مادران روزهایی عصبی می‌شوند.

با استناد به گفته‌های شما نمی‌توانیم مادر را در تکوین شخصیت کریس مقصر بدانیم؟

حسن زاده: نه، کاملا مقصر نیست تا حدی مادر کریس در این قضیه سهم و نقش دارد. اینکه کریس درمان نشده هم بحث بسیار مهمی است. اگر کریس به موقع روان درمانی می شد این مسائل به وجود نمی آمد.

نوشهری: از موقعی که درگیر بازی در این نمایش شده‌ام. مقداری احساس خطر کردم. لایه‌های از ما که درگیر تمرینات فشرده و طولانی اجرا بودیم در زندگی شخصی بروز و ظهور پیدا کرد و مواقعی پیش آمد که در خانه با پسرم تند صحبت می کردم. بعد از بروز این واکنش‌ها احساس ترس می‌کنم. در اواسط روند تمرینات این مواجهه با نقش همه بازیگران را تحت تاثیر قرار داد. نوع تمریناتی که کارگردان طراحی کرده بود در کنار حضور در فضای کار به شدت همه ما را تحت تاثیر قرار داده بود. خیلی وقت‌ها که با خودم خلوت و به این مسئله فکر می‌کردم که چقدر من توانایی بروز چنین واکنش و اعمالی را دارم و چقدر بابت عدم انجامش خودمان را ناخودآگاه کنترل کرده‌ایم.

نکته مهم این است که آدم‌ها چقدر جرات ارتکاب قتل را دارند…

نوشهری: بله و خیلی‌ها که درگیر چنین موقعیت‌هایی می‌شوند جرات و یا توان این کار را ندارند و تلاش‌شان بالفعل نمی شود. اینکه فکر می‌کنیم شخصیت کریس واقعی است به این نتیجه می‌رسیم که این مسائل دور از ما نیست و ممکن است در زندگی‌مان به وجود بیاید. کریس هم آدم عادی بوده که دست به قتل همسر باردار و دو دخترش زده است.

آیا برای شما هم چنین چالش‌هایی به وجود آمد؟

حسن زاده: بله، فکر می کنم هر اتفاقی که در درون ما رخ می دهد چقدر با عملیاتی شدن‌اش فاصله دارد. همه ماه به خیلی از چیزها فکر می کنیم اما به سراغ عملیاتی شدنش نمی‌رویم. هر جنایتی که رخ می‌دهد توسط انسانی انجام شده که در بستر و موقعیتی قرار می گیرد و مرتکب می‌شود. پروسه انجام جنایت یک پروسه خلق‌الساعه و یکهویی نیست و بک گراند و گذشته دارد و مرحله به مرحله جلو می‌رود.

نوشهری: به نظر من نمایش ما یک کار مستند است. اما کارگردان با وارد کردن نگاه خود فانتزی را به فضای نمایش تزریق کرده است. تا نمایش تلخ تر از این نشود.

ترسیم شخصیت فرشته یا شیطان و یا هیولای درون و و یا هر نام دیگری بارها در سینمای ایران صورت گرفته و بازیگرانی مثل نیکی کریمی، هدیه تهرانی و… به ایفای نقش پرداخته‌اند. آیا برای ایفای نقش‌تان به سراغ الگوهای این شکلی هم رفتید؟

نوشهری: هیچ وقت در کارهایم به سراغ مابه ازا پیدا کردن نمی‌روم . درست و یا غلطش را نمی‌دانم. اگر قرار است نقشی را بازی کنم که قبل بازیگری آن را بازی کرده به خودم شک می کنم که آیا ممکن است در ضمیر ناخودآگاهم از آن تاثیر گرفته‌ام یا نه. تلاش می کنم هرچه هست نقش را از فیلتر خودم عبور بدهم.

آیا می توانیم کریس را یک آدم شکست خورده بدانیم. همانطوری که در نمایش می بینیم از عشق جوانی‌اش شکست می‌خورد و با زنی زندگی می کند که دوستش ندارد و مسائل بیشتر دیگری…

حسن زاده: شکست‌هایی که کریس در زندگی‌اش متحمل می‌شود در کنش و مشی زندگی‌اش تاثیرگذار است. برخی با این نوع شکست‌ها کنار می آیند و از آن عبور می کنند و تصمیمات دیگری می‌گیرند. کریس نمونه آدم‌هایی است که نتوانسته از کنار شکست‌هایی که در زندگی داشته عبور کند و ذهن و فکرش با آن درگیر شده است و اینقدر این شکست‌ها در درونش تلنبار شده است که ناگهان آن تصمیم شیطانی و فجیع ( قتل زن و فرزندش) را می کشد. معتقدم اگر در همان اولین باری که در رسیدن به نامزدش در رقابت با دوست پولدار و کودنش شکست خورد. به دنبال درمان و روانکاوی شدن بود وارد این شرایط بغرنج نمی شد و اصلا شکست‌های بعدی و حتی روح و روانش آسیب نمی دید.

گریم‌های اگزجره و بازی‌های متفاوت در سبک‌های مختلف مثل فرم، رئال ، فیزیکال، پانتومیم اینها بر اساس چه ویژگی‌هایی در فضای نمایش طراحی کردید؟

محبعلی : فضا سازی این طراحی به کار ما کمک می‌کرد. مخاطب همه چیز را از طریق ذهن کریس می بیند و در ذهن کریس همه چیز غیر واقعی و اگزجره است.

نحو برخورد مخاطب با اجرا چگونه است؟

محبعلی: در این چند شب که از اجرا می گذرد همه چیز راضی کننده است. هر ۱۱ اجرا با ظرفیت کامل مخاطب روبه رو شده و امیدوارم این روند ادامه پیدا کند. خوشحالم مخاطب عادی تئاتر می‌آید نمایش را می بیند و از دیدنش لذت می برد و این مهم‌ترین دستاورد نمایش است.

صحبت پایانی ؟

نوشهری: تمام اعضا گروه برای اجرای این نمایش زحمات زیاد چند ماهه کشیده‌اند و امیدوارم با دیده شدن نمایش و استقبال مردم خستگی این کار از تن همه بچه‌های گروه در بیاید. خوشبختانه بدون هیچ تبلیغ خاصی در این یک هفته و نیم که از زمان اجرا می گذرد نمایش با ظریفت کامل تماشاگران اجرا شده و خیلی هنرمندان به دیدن نمایش آمدند و نسبت به ما و کار لطف داشتند و حرف‌های‌شان برای ما روحیه بخش و امیدوار کننده است.

حسن زاده: من هم از تمام اعضا گروه که همدلانه در این دو سه ماهه در کنار هم قرار گرفتند تا نمایش شکل اجرایی پیدا کند تشکر می‌کنم و از مخاطبان تئاتر هم دعوت می کنم که به دیدن نمایش بیایند و با مسائل و فضای جدید و متفاوت‌تری نسبت به سایر اجراها روبه رو بشوند.

برای نمایشی که بازیگر سلبریتی ندارد و هر شب با ۷- ۸ نمایش دیگر در این مجموعه رقابت می کند اجرا با ظرفیت کامل یک دستاورد بزرگ محسوب می‌شود…

نوشهری: همینطور است و این امر نشان می دهد مخاطب واقعی تئاتر صرفا برای دیدن سلبریتی‌ها به سالن نمایش نمی‌آید و اگر نمایشی موضوع متفاوت و فکر شده با اجرای درستی داشته باشد از چشم مخاطب دور نمی‌ماند. یادم می آید چند سال قبل در فیلم کوتاهی بازی می کردم که لوکیشنش در آسایشگاه روانی بود. بعد از خاتمه کار دکتر آسایشگاه چون به کار سینما علاقه‌مند بود تعدادی فرم به همه اعضا گروه درباره سنجش روحی و روانی داد تا در مورد وضعیت خود ارزیابی داشته باشیم.  اگر تعدادی از این پرسش و جواب‌ها به گونه‌ای بود شاید دکتر تشخیص نیاز به بستری شدن را به شخص پر کننده می داد. جالب این بود که بعد از خاتمه پر کردن تمام اعضا گروه با جواب‌های‌‍شان این نیاز را احساس کردند که باید با یک مشاور همیشه در ارتباط باشند تا این مسائل روحی‌شان روی هم تلنبار نشود.

حسن زاده: خیلی از ما خود کنترل‌گری داریم  و روی این مسائل‌مان سرپوش می گذاریم.

احمد محمد اسماعیلی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است