هادی عطایی:
رویشان نمیشود بگویند ما را نمیخواهند
من تئاتر خیابانی، شورایی، تعاملی، کودک و نوجوان و متن شکسپیر کار کردهام.
معیشت هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر و ادب از دیرباز مشکلات اساسی داشته و منحصر به امروز و دیروز نیست. بزرگترین بحران در حوزه هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر و ادب مختص زیرساختهاییست که از گذشته وجود نداشته، از جمله بیمه تامین اجتماعی و فعالیت هنرمندان که هیچگاه به عنوان شغل شناخته نشدهاند تا بیمه بیکاری به آنان تعلق بگیرد. اما از سال ۱۳۹۹ قدمهایی در این زمینه برداشته شده است و یکی ازاقداماتی که انجام شده در زمینه حل مشکل بیمه بیکاری هنرمندان بوده که در کمیسیونهای دولت به تصویب رسید. موضوع دیگری که گریبان بیشتر هنرمندان را گرفته و با آن دست و پنجه نرم میکنند موضوع مسکن است که با تلاش وزارت فرهنگ و بخصوص سازمان سینمایی و با ثبت نام اعضای صندوق هنرحدود ۵۰۰۰ نفر از اهالی فرهنگ و هنر در اولویت طرح نهضت ملی مسکن قرار گرفتند که این خود تلاش قابل تاملی از سوی دولت سیزدهم و وزارت فرهنگ محسوب میشود. اما با تمام این اوصاف خبرنگار صبا در چالش این هفته به سراغ چند تن از هنرمندان رفته و انتظاری که آنان از وزارت فرهنگ در قبال نیازهای معیشتی و رفاهی دارند را جویا شده است و نکته مشترک در صحبتهای این هنرمندان به جای انتظار تامین معیشتی و رفاهی از طرف وزارتخانه مربوطه دغدغه کارکردن و بودجه حمایتی برای آثارشان است.
با توجه به محدودیت صفحات، روزنامه صبا نتوانسته است با طیف وسیع اهالی فرهنگ و هنر در این باره صحبت کند و البته که خیلی از هنرمندان عرصه سینما ترجیح دادند وارد این چالش نشوند. با این وجود روزنامه صبا آمادگی خود را اعلام میدارد تا درد و دلها و انتظارهای اهالی محترم فرهنگ و هنر و ادب از وزارت فرهنگ در قبال نیازهای کاری، معیشتی و رفاهی را در صفحات اجتماعی خود منعکس نماید.
در جامعهای زندگی میکنیم که حتی کارگرهای خارجی ما میدانند که روزانه چه اندازه باید دستمزد بگیرند اما حرفه ما هنوز به عنوان یک شغل تعریف نشده و هنر در این مملکت شغل محسوب نمیشود. بیمه ما کارگری است هیچ ایرادی ندارد ولی به اسم هنرمندان است ولی ما مانند کارگران ساده بیمه میشویم. بازنشستگی ما مانند کارگران ساده است یعنی حتی یه کارگر میتواند وارد کارخانه شود و پس از چند سال رشد کند و مدیر شود و پیشرفت کند ولی ما زمانی که بیمه میشویم تا روز بازنشستگیمان با همان پایه حقوق اولیه هستیم. کار ما شغل نیست و هیچگونه حمایت مادی و معنوی بابت آن دریافت نمیکنیم و هرچقدر بیشتر پیش میرود دولت تئاتر را بیش از پیش رها میکند. در سالنهای دولتی حمایتی اتفاق نمیافتد ولی ۲۰ درصد مالیات گرفته میشود. حداقل این مالیات را از هنرمند نگیرید مگر یک سالن تئاتر ۶۰ نفره با بلیط ۱۰۰ هزار تومان حتی اگر ۳۰ شب کاملا پر باشد چقدر میفروشد؟ حداقل سالنها را درجه بندی کنید و بگویید آقا این سالن به خاطر اینکه تعداد تماشاگرهای کمتری در بر میگیرد درصد کمتری هم باید بپردازد. از همه اینها بدتر تعامل بین وزارت فرهنگ و ارشاد و وزارت علوم است. تاکید میکنم وزارت فرهنگ و ارشاد، چرا که ۴۰ سال است بخش فرهنگ این وزارتخانه را فراموش کردهایم. فکر میکنند باید اول هنرمندان را ارشاد کنند و سپس هنرمندان هم مردم را ارشاد کنند. در صورتی که کار ما فرهنگی است و اصلاً ارشاد به ما ربطی ندارد. این دو وزارت با هم تعاملی ندارند و به یکباره وزارت علوم میآید ۱۲۰۰ دانشجو میگیرد ولی سالنهای تئاتر ما اضافه نمیشود، اجراهای ما اضافه نمیشود و سالانه ۱۲۰۰ فارغ التحصیل به این بازار افزوده میشود. از سوی دیگر این دانشجویان فارغ التحصیل شده با توهم بازیگری، طراحی صحنه، نویسندگی و کارگردانی وارد بازار کار میشوند. عدهای پول دارند و به سالنهای خصوصی میروند و نمایشهایی روی صحنه میرود که من بیشتر آنها را سیرک مینامم که دلقکی میآید و به واسطه آن دلقک تعدادی قرار است بلیط بخرند. وزارت فرهنگ ما را رها کرده و وزارت علوم هم میآید به استاد دانشگاه آزاد و علمی کاربردی رشته تئاتر ساعتی ۳۰ هزار تومان حقوق میدهد که تازه آن دستمزد را هم ۶ ماه بعد به او پرداخت میکنند. دیگر خروجی ما در جوانها مشخص است و استادان ما هم بعد از مدتی دیگر انگیزه خود را از دست میدهند. من حقیقتاً فکر میکنم که رویشان نمیشود بگویند ما را نمیخواهند اما آرام آرام کارهایی میکنند که ما خانه نشین شویم. یک آرتیست و بازیگر درجه یک در تئاتر دستمزدی که بعد از دو ماه تمرین و سه شب اجرا میگیرد با دستمزد یکی از عوامل حمل و نقل یک سریال هم برابری نمیکند. فرد باید سالی چند سریال بازی کند که گذران زندگیاش از آنجا باشد و بعد بتواند در عرصه تئاتر دست به انتخاب بزند. شخصی که در سینما صرفاً عهدهدار تراولینگ باشد در بسیاری از مواقع بیشتر از یک بازیگر تئاتر دستمزد دریافت میکند. نمیگویم که او زیاد میگیرد یا حقش نیست، میگویم اگر ساز و کاری در بخش سینما و سریال هست چرا این ساز و کار برای تئاتر نیست. در صنف تهیهکنندگان هم باز چنین وضعیتی حاکم است. حقیقتاً چه حمایتی از تهیه کنندگان میشود یک تهیه کننده در نهایت چند کار میتواند بر عهده بگیرد بدون اینکه به فکر بازگشت سرمایهاش باشد! هر اتفاقی که بیفتد پیش از همه تئاتر آسیب میبیند از کرونا بگیرید تا آلودگی هوا و مسائل دیگر. امیدوارم دولت زحمت بکشد و تکلیفش را مشخص کند و بگوید که آیا ما را میخواهد یا نمیخواهد. کارهایی که در تئاتر شهر از برج یک امسال تاکنون اجرا شده حتی از یک حمایت مالی کوچک از سمت دولت هم برخوردار نبودهاند. سوالی از مدیر مرکز هنرهای نمایشی دارم شما بودجهات چقدر است! چرا شفاف سازی نمیکنید تا ما بدانیم از ما حمایت میشود یا نه. سوال بعدی این است که این همه جشنواره بیحاصل برای چیست؟ سالهای گذشته جشنوارههای استانی و منطقهای را برگزار نکردید. امسال میگویید پول نداریم اما میخواهید این جشنوارهها را برگزار کنید. جشنواره فجر را برگزار میکنید و هزینههایی که برای جشنواره فجر انجام میشود شفاف سازی نمیشود. نه جوایز اضافه میشود و نه تنخواه گروهها ولی هر سال میزان بودجهای که به جشنواره تئاتر فجر تخصیص داده شده بیشتر از سال قبلش است. همه اینها باعث میشود که وقتی سر کلاس یا در دانشگاه دانشجویی از من میپرسد که استاد من ادامه بدم یا نه؟ واقعاً نمیدانم چه باید جوابش را بدهم. من تئاتر خیابانی، شورایی، تعاملی، کودک و نوجوان و متن شکسپیر کار کردهام. چندی پیش یک نمایش ایرانی از استاد نصیریان اجرا میکردم و بعد خدمت آقای نفر بودم و همزمان یک نمایش دیگر را تمرین میکنم این اصلاً افتخارآمیز نیست بلکه فاجعه است مگر یک بازیگر در طول سال چقدر میتواند روی صحنه باشد. من احساس میکنم امسال پا به پای معدهام دارم کار میکنم و مسلماً این خروجی آن چیزی نیست که باید باشد چرا که غم گذران زندگی داریم. هر زمانی که دولت به ما احترام گذاشت و ما را به عنوان یک شغل پذیرفت و تعریف کرد و حمایتش را از ما مشخص کرد میتوانیم با خیال آسوده به شغلمان بپردازیم. ما در دولت روحانی در تلاش برای ایجاد تشکل صنفی بودیم ولی با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی اولین کار این بود که مجوزهای صنف ما را باطل کردند. من واقعاً نمیدانم جوانها با چه امیدی به سمت تئاتر میآیند. در دوره کرونا دو تا یک میلیون به هنرمندان پول دادند و مردم را به جان هنرمندان انداختند. مردم فکر میکردند دولت چقدر به ما پول داده است. ما برای ۲۴ ماه زندگی ۲ میلیون پول گرفتهایم. من شخصاً ۳۰۰ هزار تومان هم روی آن ۲ میلیون گذاشتم تا بتوانم بیمه سه ماهم را پرداخت کنم. چرا میخواهید مردم و هنرمندان را رو در روی هم قرار دهید! بگویید نمیخواهیمتان و حمایتتان نمیکنیم ولی آن زمان دیگر ۲۰ درصد مالیات را کم نکنید و اجازه بدهید گروهها اجرا بروند. یک نمایش تازه بعد از ۳۰ شب به پختگی کافی میرسد ولی ما باید از صحنه خداحافظی کنیم و کار را در صندوق بگذاریم وتا عمر داریم حرصش را بخوریم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است