روزنامه صبا

روزنامه صبا

فرزاد فربد:

معیار دقیقی برای ممیزی وجود ندارد


 رستم، دیو سفید و سایر شخصیت‌های شاهنامه. مجله کیهان بچه‌ها عامل بزرگی برای گرایش من به ادبیات و کتاب بود.

یکی از جذابیت‌های سینما برای مخاطبان خواندن نمایشنامه، فیلمنامه و اتوبیوگرافی بزرگان است. فرزاد فربد مترجم، مدیر انتشاراتی و نویسنده باسابقه ادبیات، سال‌ها در حوزه‌های مختلف ادبیات، سینما و عضویت در شوراهای تخصصی فیلمنامه (عضویت در شورای عالی کودک بنیاد فارابی در دهه هشتاد) فعالیت داشته است. یکی از آثار شاخص ترجمه فربد ترجمه زندگی آل پاچینو است که به چاپ‌های متعدد رسیده است. او با توجه به فعالیت‌هایش چند سالی است در سوئد انتشاراتی را دایر کرده است.  فربد جوایز زیادی از جمله جایزه کریستین آندرسون و لاک پشت پرنده را به خاطر آثارش کسب کرده و مترجم برتر جایزه هنر و ادبیات گمانه زن شده است. با او درباره سوابق کاری‌ و شرایط این روزهای بازار نشر گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

مصاحبه را با وضعیت نشر در ماه‌های اخیر شروع کنیم….

نشر در وضعیت خوبی قرار ندارد. بهر حال به عنوان ناشر کتاب‌هایی را انتخاب می‌کنیم که مطمئن هستیم دچار مشکل نخواهند شد. معیار دقیقی برای ممیزی وجود ندارد و همه چیز سلیقه‌ای است. بنابراین همه چیز شانسی شده و تیم نشر دهنده کتاب باید اثری را انتخاب کنند که دچار مخاطره و چالش نشود. روند صدور نشر هم که طولانی است.

آیا لیست سیاه هم وجود دارد؟

من چیزی ندیده‌ام و رسما لیستی اعلام نمی‌شود. بهر حال با توجه به تجربیاتم می‌دانم که نباید سراغ برخی از نام‌ها برویم.

فعالیت‌های هنری‌تان در حوزه کتاب از دهه هفتاد شروع شد. آیا ادبیات دغدغه اصلی‌تان بود؟

علاقه به کتاب از دوران کودکی با من همراه بود. زمانی که کارم را در مطبوعات و در ماهنامه فیلم شروع کردم در سمت مترجم بود. سال‌های بعد رفتم در دنیای تصویر و بعدا هم جذب نشر و انتشارات شدم.

یکی از دلائل کتابخوان شدن نسل شما وجود کتاب‌های جذاب و خوبی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ می‌شد بود…

دوران کودکی‌ام در دهه پنجاه گذشت که مصادف با دوران اوج کانون پرورش فکری و چاپ کتاب‌های جذاب برای بچه‌ها بود که در کتابخوان شدن نسل ما سهم داشت. در آن سال‌ها در کرمانشاه زندگی می‌کردیم و نزدیک خانه‌مان یک کتابخانه کانون وجود داشت و موقعی که وارد کتابخانه می‌شدم انگاری وارد سرزمین رویاها شده‌ام. یادم می‌آید در بدو ورود به کتابخانه تعداد زیادی عروسک وجود داشت…

 این عروسکها نماد چه موجواتی بودند؟

رستم، دیو سفید و سایر شخصیت‌های شاهنامه. مجله کیهان بچه‌ها عامل بزرگی برای گرایش من به ادبیات و کتاب بود.

 کمیک استریپ‌های کیهان بچه‌ها در اواخر دهه پنجاه واقعا جذاب بود.

بله، کمیک استریپ داشت، داستان داشت. مجموعه کتاب‌های طلایی امیرکبیر هم برای‌مان جذاب بود. خوشبختانه نشر نو دارد این مجموعه ۷۰ جلدی را باز نشر می‌دهد. مثل تمام نوجوانان خواندن کتاب «قصه‌های خوب برای بچه های خوب» هم  برایم جالب توجه بود.

میانه‌تان با کارتن‌های تلویزیون چگونه بود؟

تلویزیون آن سالها دو شبکه داشت و در کرمانشاه هم فقط شبکه یک قابل دسترسی بود. در این دوران سریال‌های جذاب پلیسی و علمی تخیلی زیادی دیدم و برایم جذاب بودند.

با افول کانون و تعطیلی کیهان بچه‌ها، کودکان نسل بعد از این نعمت‌های فرهنگی محروم شدند…

بله، الان نهاد و ارگانی برای متولی‌گری کتاب خوان کردن بچه‌ها نداریم. هم کانون و هم آموزش و پرورش در تمام حوزه‌ها مثل آموزش راه را اشتباه می‌روند. الان پیجی در فضای مجازی در باره دهه شصت وجود دارد که کلی تعریف و تمجید می‌شود. در حالی که به نظرم به لحاظ فرهنگی و برخی از شرایط اجتماعی روبه عقب رفتیم

 حداقل دهه شصت با ساخته شدن فیلم نهنگ عنبر و استقبال مردم از این فیلم نزدیک به یک دهه تبدیل شد به یک سوژه جذاب برای فیلمسازان و سریال سازان.  

علت توفیق فضای آن دوران زمینه طنز بود که زیادی وجود داشت و تناقض‌ها موقعیت طنز را به وجود می‌آوردند. دوره‌ای که جنگ خیلی تاثیرگذار بود به خصوص برای من که ۸ سال جنگ را در کرمانشاه و در اوج بمباران‌های عراق گذراندم. اتفاقاتی که در آن دهه رخ می‌داد خیلی هدفمند بود. چه در متریال‌های کتاب‌های درسی و چه در سایر فعالیت‌های فرهنگی این  اهداف دیده می‌شد.

کار در مطبوعات تخصص سینما مثل ماهنامه فیلم و دنیای تصویر چه تاثیراتی در تکوین شخصیت هنری شما داشت؟

در خانه به واسطه علاقه پدرم تمام مجلات مهم از قبیل فردوسی، تهران مصور، امید ایران و… قابل دسترس بود. در کنارش مادرم مجله زن روز را می‌خواند که پاورقی‌های جذابی در ژانرهای مختلف مثل ترسناک داشت و به خواندشان علاقه داشتم و یادم می‌آید در سال ۵۷ زن روز، اقدام به چاپ هفتگی داستان پسر شیطان کرد که بر اساسش فیلم طالع نحس ساخت شده بود و من هر هفته این نوع داستان‌ها را دنبال می‌کردم. کیهان بچه‌ها هم درآن دوران کمیک استریپ جنگ ستارگان را چاپ می‌کرد. بر این اساس که من به همه مجلات و نشریات دسترسی داشتم شخصیت فرهنگی و هنری‌ام شکل گرفت.

کتاب محبوبتان در آن دوران چه کتابی بود؟

کتاب امیل و کارگاهان که کیانوش عیاری بر اساسش در دهه هفتاد فیلم شاخ گاو را  ساخت خیلی دوست داشتم. سه گانه جان کریستوفر هم خواندنش برایم لذت بخش بود.

از ابتدا هم سلیقه اصلی‌تان کتاب‌های فانتزی بود؟

همه مدلی را دوست داشتم اما کتاب‌های فانتزی برایم جذابیت‌های خاصی داشت. ژانر وسترن را هم دوست دارم که ریشه‌اش برمی‌گردد به وسترن‌هایی که در کودکی از تلویزیون دیده بودم.

آیا تابه حال کتابی هم در زمینه وسترن چاپ کرده‌اید؟

نه، در دنیا هم کتاب در ژانر وسترن انگشت شمار وجود دارد. در سینما هم چند دهه‌ای است که وسترن مهجور مانده و البته مدتی قبل با سریال «یلو استون» این ژانر تکانی به خودش داده است. فکر می‌کنم اغلب بچه‌ها به ژانر فانتزی علاقه دارند زیرا خیال پردازهای خوبی هستند. در دوران جوانی هم علی رغم آمدن سیستم ویدیویی بتا ماکس دسترسی ما به فیلم‌ها محدود بود.

کار در مطبوعات چگونه برای‌تان کلید خورد؟

در مجله فیلم چند سالی مسئول بخش خارجی فیلم‌ها با نام نمای دور بودم. بعدا بخشی هم با عنوان فیلم‌های روز به بخش خارجی مجله اضافه کردیم. آن زمان تازه استفاده از اینترنت باب شده بود و می رفتیم کافی نت و با کلی سختی منبع پیدا می‌کردیم. از طرف دیگر حساسیت‌های سردبیر هم برای انتخاب فیلم‌ها کلی چالش را برای‌مان به وجود می‌آورد و مثلا از من پرسش می‌کرد که چرا بیشتر مطالبت از منتقدان شیگاگویی است.

آیا تاثیراتی از هوشنگ گلمکانی هم داشتید؟

نه، ماهی یکبار می‌رفتم و مطالبم را تحویل می‌دادم.

آیا با نویسندگان قدیمی مجله  در آن دوران مثل صفی یزدانیان، زنده یاد ایرج کریمی و…. آشنایی داشتید؟

با زنده یاد ایرج کریمی رابطه خوبی داشتم و معمولا هم هوشنگ گلمکانی آدم اهل حرف و دیالوگ برقرار کردن نبود.

در دنیای تصویر هم با علی معلم همکاری داشتید؟

بله، علی معلم آدم خوش مشربی بود و هر ماه که به دفتر مجله می رفتم چند ساعتی حرف می زدیم. به قول سعید خاموش آنقدر علی معلم آدم اجتماعی بود که معلوم نبود کی به کارهایش می‌رسید. همیشه درباره سینما و مجله با هیجان صحبت می‌کرد.

با زنده کریمی هم در سال‌های بعد در نشر پنجره همکاری داشتید.

در نشر پنجره ارتباط‌مان گسترده‌تر شد و رفت و آمد داشتیم. موقعی که نشر پریان را راه اندازی کردم از کریمی خواستم که کتابی را برایم تجربه کند که متاسفانه بیماری‌اش عود کرده بود و امکان کار نداشت. جای کریمی واقعا در نشر و سینما خالی است.

 اولین کتابی که از شما در حوزه ترجمه بسیار موفق بود کتاب «هنگ سگ گاوچران» بود.

بله، این کتاب را در سال آخر دانشگاه یکی از اساتید آثار نویسنده «هنگ سگ گاوچران» را به من معرفی کرد. نویسنده این کتاب اهل تگزاس است و کتاب جذاب و خوبی بود که در نشر پنجره به چاپ رسید و این کتاب آلان با چاپ متعدد مورد توجه مردم است و توسط نشر چشمه هر چند سال یکبار بازنشر پیدا می‌کند.

دلیل استقبال مخاطب ایرانی چه بود؟

ترجمه کتاب سلیس و روان بود و نوع طنز ارائه شده در متن هم جذاب بود. من با اریکسون نویسنده کتاب طی سالها در ارتباط بودم.

آیا برای ترجمه از او اجازه گرفتید؟

نه، نتوانستند اجازه بدهد زیرا این ترس را داشت که ممکن بود از طرف دولت امریکا ( زمان بوش ) برای‌اش مشکلی پیش بیاید. اما شفاهی به من اجازه داد.

خوشبختانه یا بدبختانه در ایران کپی رایت نداریم…

من برای تمام کتاب‌های که در نشر پریان چاپ می‌کنم حق کپی رایت را به نویسنده و یا ناشر پرداخت می‌کنم.

یعنی پولی پرداخت می‌کنید؟

بله، قرار داد رسمی داریم.

آیا انتشاراتی‌ها دیگر هم کار شما را انجام می‌دهند؟

بله، برخی این کار را انجام می‌دهند. برخی هم بنا به دلائل دیگری این کار را انجام می‌دهند که اینجا جای بازگو کردنش نیست…..

بد نیست بازگو کنید…

برخی از این دوستان می‌خواهند انحصار ایجاد کنند. افرادی هم مافیا درست می‌کنند.

آیا اگر این کپی رایت را پرداخت کنند ناشر دیگری در ایران نمی‌تواند کتاب مورد نظر را نشر بدهد؟

یک بار جلسه‌ای با این دوستان داشتیم و گفتم برخی‌ها رایت را می‌گیرند تا آبروی نداشته را یک شبه به دست بیاورند و دارای پرستیژ و اعتبار بشوند. در کلیت من به این دلیل رایت گرفتم زیرا با طرف‌های خارجی ارتباط دو سویه دارم و کتاب‌هایی از زبان ایرانی را به زبان سوئدی ترجمه و چاپ می‌کنیم و تلاش‌مان جریان سازی گفتمان دو طرفه فرهنگی است.

با توجه به تیراژ پایین کتاب‌ها در ایران آیا پرداخت کپی رایت آورده مالی هم برای ناشری مثل شما دارد؟

در کلیت ماجرا این است برای منی که انتشاراتم چندان گسترده نیست چاپ کتاب آورده مالی قابل توجهی ندارد. آن موقع که نشر پریان را راه اندازی کردیم قیمت دلار بالا نبود و می‌شد با رقم مقولی رایت کتاب‌ها را از نویسنده‌اش خرید و آلان با وضعیت دلاری نمی‌شود از این کارها انجام داد.

اولین مبلغی که برای کپی رایت پرداخت کردید چقدر بود؟

اسم کتاب بچه‌های عجیب و غریب یتیم خانه خانم پلگرین بود که در حدود ۱۰۰ دلار پرداخت کردیم. البته مبلغ درخواستی ناشر و نویسنده بالاتر از این مبلغ بود. اما با توضیحاتی که درباره وضعیت نشر و قیمت دادیم به این مبلغ رضایت دادند.

فعالیت در مطبوعات را در همان دوران ادامه دادید؟

دلی بود. نه پولی در کار و قلم زدن در مطبوعات و نه شناخت و دانش کاملی وجود دارد. نزدیک به صد شماره مجله فیلم مطلب دارم و آلان این مطالب کجاست و چه بازخوردی دارد؟ البته تجربه کاری بود و از برخی نام‌ها مثل طهماسب صلح‌جو و… چیزهایی یاد گرفتم و ایشان همیشه درباره کارهایم نظرات خوبی ارائه می‌کرد. یکبار گفت قلمت را در ترجمه رها کن، ترجمه در مجله با ترجمه کتاب تفاوت دارد و مخاطب عام‌تر مجله می‌خواند. در دنیای تصویر با توجه به وضعیت برخورد علی معلم خیلی از دوستان مثل امیر پوریا ،حسین معززی نیا، سعید خاموش، رضا درستکارو… رفت و آمد داشتند. یادم می‌آید یکباری خسرو شکیبایی آمده بود و آدم خوش مشربی بود و چیزهای بامزه زیادی تعریف می کرد.

برای دنیای تصویر به طور ثابت کار می‌کردید؟

پروژه‌ای کار می‌کردم و ویژه نامه‌هایی درباره سینمای کشورهای مختلف را آماده می‌کردم.

در آموزشگاه سفیر هم مدتی به عنوان مدرس حضور داشتید؟

از سال۷۶ که فارغ التحصیل شدم هم کار ترجمه و هم کار تدریس را حرفه‌ای دنبال کردم و شش سالی موسسه کیش حضور داشتم و بعدا با موسسه سفیر همکاری کردم. در سال ۹۴ دپارتمان ترجمه را در موسسه سفیر راه اندازی کردم و مواد درسی را تدوین و تعدادی زیادی استاد و مترجم ادبی را آموزش دادم. در این دو سال متقاضی، تحصیلی که تجربه می‌کرد تاثیراتش بیشتر از دوره چهار ساله دانشگاه بود. در این دوره متقاضیان ادبیات کهن، گلستان سعدی، بهارستان جامی، تاریخ بیهقی و…، از ادبیات مدرن هم مثل هدایت، علوی، چوبک و… را می آموختند. اسطوره شناسی، اصول ترجمه، ویراستاری و… هم در این دوره دو ساله وجود داشت. باشگاه کتاب خوانی و همایش هم جزو سایر برنامه‌های ما بود. خیلی از فارغ‌التحصیلان این دوره‌ها مشغول کار در انتشاراتی‌ها و سایر مشاغل مربوطه هستند. خوشحالم که در این ۷ سال در سفیر توانستم اتفاقات خوبی را رقم بزنم.

برای مخاطبان عام‌ترکتاب، با ترجمه زندگی آل پاچینو شناخته شدید…

من تمام کتاب‌هایی را که ترجمه کرده‌ام بر اساس سفارش نبوده و طبق علاقه‌ام انجام شده است. خوشحالم از خیلی از نویسندگان در ایران برای بار اول ( نیل گیمن، فیلیپ پلمن و..) رونمایی کردم. این مدل کار کردن را بیشتر دوست دارم تا بخواهم سوار موج شوم و بروم آثار نویسندگان مورد استقبال قرار گرفته را دوباره ترجمه کنم.

این شیوه یک چالش بزرگ دارد و اینکه زمان می‌برد تا آثار نویسنده شناخته نشده در ایران جا بیفتد و مخاطب کتابخوان برود سراغش….

بله، آلان که از نیل گیمن در حدود ده کتاب ترجمه کرده‌ام در ایران نویسنده پر مخاطبی شده است.

میانگین تیراژ  کتاب هایی که منتشر می کنید چه عدی است…

در حدود۱۰۰۰ الی ۲۰۰۰ نسخه است.

بنابراین وضع استقبال مخاطب از آثار شما نسبت به برخی از ناشران دیگرکه تیراژ کتاب‌های‌شان در حدود ۲۰۰ – ۳۰۰ نسخه است بهتر است……

همینطور است. خیلی از این کتاب‌ها حتی جوایز بین‌المللی هم به دست آورد.

آیا با نیل گیمن در ارتباط هستید..

نه، برای تمام کتابهایش رایت پرداخته‌ایم و امضایش پای تمام قرار دادها وجود دارد .

با توجه به تحریم‌های پولی چگونه مبالغ رایت را پرداخت می کنید؟

چون دفتری در سوئد داریم از آن طریق پرداخت‌ها انجام می‌شود.

گفتید در سوئد هم نشری را راه اندازی کرده‌اید….

بله، نشر ویتون را در سوئد راه اندازی کرده‌ام و از فارسی به سوئد کتاب‌ها را ترجمه می‌کنیم و کار دوسویه‌ای انجام می‌دهیم یعنی ادبیات ایران را به سوئد و ادبیات سوئد را به کتاب دوستان ایرانی معرفی می‌کنیم.

چه کتاب‌های شاخص ایرانی را به سوئدی ترجمه و نشر داده‌اید؟

تمام این کتاب‌ها آثار کودکانه از نویسندگانی مثل مجید راستی، مهدی رجبی، کلهر، فیرزوه گل محمدی ( بر اساس  داستان طوطی و بازرگان مولانا ) و… هستند.

استقبال از این کتاب‌ها در سوئد چگونه بوده است؟

بد نبوده است. بهر حال چون در ایران زندگی می کنم و فقط سالی یکی دوبار آن هم کوتاه مدت به سوئد می روم و فرصت زیادی برای معرفی ندارم. البته ایرانی‌های مقیم سوئد از ایرانی‌های داخل کشور در کتابخوانی تنبل‌تر هستند. در ژن ایرانی‌ها خیلی علاقه به کتاب وجود ندارد.

بچه‌های سوئدی کتابخوان هستند؟

آنجا این مسائل سیستماتیک است و سیستم موجود بچه‌ها را وادار به کتاب خواندن می‌کند.

به مهاجرت فکر نکرده‌اید؟

برخی از مواقع چنین مسئله‌ای در ذهنم شکل می‌گیرد اما فعلا که هستم! (با خنده).

آیا هدفتان از تاسیس یک انتشاراتی (پریان) به خاطر چالش‌هایی بود که با برخی از ناشران برای چاپ  کتاب‌های‌تان داشتید؟

در ابتدای راه به صورت مشترک با نشر پنجره، پریان را راه اندازی کردیم. در ادامه متوجه شدم سیاست‌های کاری‌ام در نشر با دوستان پنجره خیلی تفاوت دارد و راه‌مان را جدا کردم و مسیرم را دنبال کردم و بابت این کار خوشحالم.

به آثار نویسندگان ژاپنی هم پرداخته‌اید؟

بله، در نشرمان سفارش ترجمه چند کار میازاکی را داده‌ام. به میازکی علاقه شخصی دارم. نکته دیگر این است که نشر پریان نشر ژانری است و به آن پایبند هستیم. در نشر پریان از نویسندگان سوئدی، آلمانی، آمریکایی و…. داریم. در معرفی ادبیات کودک و نوجوان سوئد پیشرو هستیم و زمانی که کتاب «گرگ ماسه‌ای» از کشور سوئد را نشر دادیم هنوز کتاب به زبان انگلیسی هم چاپ نشده بود و کتاب فوق  هم نشان لاک پشت پرنده را دریافت کرد و هم کتاب سال شورای کودک شد.

احمد محمد اسماعیلی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است