پوریا شکیبایی:
دوست دارم نقشی مانند هامون بازی کنم
خاطر سبک اجرایی اثر و تا حدی شلوغ بودنش برخی از مخاطبان با اثر ارتباط برقرار نکردند.
مجتبی جدی کارگردان نمایشهای چشمهای بسته از خواب، ادیپ افغانی، امان و …این روزها نمایشنامهای از مارتین کریمپ را در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه میبرد. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را میخوانید.
از چگونگی رسیدن به این کاراکتر بگویید.
تعاریف مختلفی در مورد بازیگری وجود دارد و یکی از آنها که برایم بسیار جذاب است این است که ما همه احساسات را درون خودمان داریم و بسته به آگاهی درست نسبت به کاراکتری که میخواهیم به آن نزدیک شویم احساسات را انتخاب میکنیم. حقیقت این است که نصایح بازیگری کمی به من شده است چون زمانی که شروع کردم پدرم در قید حیات نبود که حتی بتوانم کوچکترین راهنمایی در مورد کارم از او بگیرم. البته که در کلاسهای متعدد شرکت کردم، تلاش کردم تا یاد بگیرم و بسیار خواندم و البته که هر کسی زیست خود را دارد و نعمتهای خداوند به شکل درست و منطقی بین انسانها پخش و تقسیم شده است و من چون فرد خدا محوری هستم و بنده محور نیستم مطمئنم اگر پدرم نیز در قید حیات بودند به حرفهایش گوش نمیدادم و شاید در مورد این کارها با او حتی صحبت نمیکردم. اما دوست داشتم گاهی وقتها که در سیاه چاله قرار میگیرم و به جای دوراهی، سه راهی پیش روی خود میبینم میتوانستم تماسی با او بگیرم و از او بپرسم اگر تو بودی چه میکردی که من آن کار را بکنم یا نه. اما یک روزی آقای ایرج طهماسب در جایی نصیحتی در مورد بازیگری به من کردند که جدولی برای خود ترسیم کن و ببین احساساتی که نقشت میخواهد و داستانش چیست و در چه شرایطی آن را میخواهد، این باعث میشود تا ۸۰ درصد کار را انجام داده باشی. این مسئله بسیار به دل من نشست چرا که ساده کردن یک مسئله پیچیده توسط فردی که او را به عنوان یک پیشکسوت میبینی و فرد موفق و بزرگی است برایم بسیار جذاب بود. البته نمیگویم که دقیقاً از همین روش برای رسیدن به نقشم در این نمایش استفاده کردم اما به نظرم در دوره و زمانهای زندگی نمیکنیم که ساختن اربابها که من دارم این شبها اجرایشان میکنم آنقدرها هم سخت باشد و من اعتبار بازیگر خوب را به خودم نمیدهم. شاید باید به دنبال کاراکتری بگردم که از آن کمتر وجود داشته باشد و با جان بخشیدن به آن کاراکتر اعتبار بازیگری بیشتری بتوانم به خودم بدهم.
این کاراکتر را به کاراکتر حبیب نزدیک میدانید؟
رذیلت، رذیلت است و هر دوی آنها از حقایق فرار میکنند و سر آخر ماجرا به شکلی نیست که ما بتوانیم تصور کنیم فردی مانند حبیب بخواهد ناجی زندگی ما باشد. افرادی مثل حبیب و ارباب همه جا هستند. شاید این مسئله میتوانست باعث سرخوردگی من باشد که تا این لحظه نقشهایی را بازی کردم که آنچنانی ناجی نیستند. البته که من هم دوست دارم نقشی مانند هامون بازی کنم اما رزق تو برتو ز تو عاشقتر است و برای همین حتماً سهم من در حال حاضر این است و شکایتی هم ندارم.
شخصیت ارباب را چگونه توصیف میکنید؟
ارباب انسانی تنها و عاشق است که از حقایق فرار میکند. ارباب انسانیست که چشم دیدن یک سری مسائل را ندارد و از تردید متنفر است اما مجبور شده که تن دهد و این جبریست که انسانها گاهی مجبور به آن میشوند. مجبور به اینکه بر خلاف عاداتمان کاری را انجام بدهیم. شخصیتهای ما بر اساس عادتمان شکل گرفته است و ارباب عادت ندارد که نه بشنود او به دنبال بردهایست که اطاعت کند.
ولی در عین حال عاشق زنی سرکش شده است!
بله دقیقاً همواره به همین شکل است. شما برای خود یک خودآزاری میسازید تا به چالش کشیده شوید. انسان به دنبال رنج میگردد در اشعار مولانا خداوند میگوید که قصد من از خلق احسان بوده است ولی ما هنوز که هنوز است ما شما را در رنج آفریدیم را دوست داریم حتی اگر خداوند به تک تک ما وحی کند که من احسان را میپسندم و عاشق تو هستم و میخواهم که حالت خوب باشد.
چه بازخوردهایی از مخاطب دریافت کردید؟
من شخصاً بیشتر بازخوردهای مثبت دریافت کردم. اما بخاطر سبک اجرایی اثر و تا حدی شلوغ بودنش برخی از مخاطبان با اثر ارتباط برقرار نکردند. این نمایش تجربهای متفاوت را پیشنهاد میدهد و این موجب میشود تا بنوعی یک اثر سرگرم کننده هم باشد. همینطور شیوه لختگویی و خشونتی که این نمایش دارد طبیعتاً روی مخاطب تاثیر میگذارد. تعریف من از هنر این است که شما در نهایت تاثیری را بگذارید که از خاطرهها حداقل تا چند ساعت یا چند روز پاک نشود و اگر هم تا پایان زمان باقی بماند که عالیست. حال اگر این تئاتر باعث میشود که شما چند دقیقه، چند ساعت یا چند روز بعد همچنان به آن فکر کنید یعنی دارد هنر اتفاق میافتد.
مریم عظیمی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است