نازنین حشمدار:
خشونت گاه فقط یک جمله است
ما میخواهیم خشونت را روی صحنه نشان دهیم و در عین حال با محدودیتهای سلیقهای مواجه هستیم.
مجتبی جدی کارگردان نمایشهای چشمهای بسته از خواب، ادیپ افغانی، امان و …این روزها نمایشنامهای از مارتین کریمپ را در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه میبرد. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را میخوانید.
بازی کردن در یک نمایش پست مدرن باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
حقیقتاً خیلی سوال جذابیست و دیشب هم در جلسهای که پس از کار داشتیم به سوالاتی در همین زمینه پرداخت شد که جنس بازیها باید چه شکلی باشد که بازیگر متهم نشود چون آنگونه که مخاطب انتظار دارد نیست. بازی در یک نمایش پست مدرنیستی میتواند اتفاق سختی باشد. وقتی یک نمایش پست مدرنیستی روی صحنه است باید بازیها هم در همان قالب باشد و از اصول کلاسیک تا حدی پیروی نمیکند. حتی پروسه رسیدن به نقش که در فضای کلاسیک کار میشود تا بازیگر به نقش برسد، پیدا کردن روابط علت و معلولی، اینکه چرا این دیالوگ گفته میشود و چگونه باید گفته شود همگی زیر سوال میروند چرا که فضای پست مدرن کار میطلبد که منطق رئالیستی برای یک سری عکسالعملها وجود نداشته باشد و عکسالعملها غیرقابل پیشبینی باشد. حال این فضای پست مدرن تلفیق میشود با فضایی که کارگردان از من بازیگر میخواهد به تصویر بکشم و آن فضا هم یک فضای ملموس و رئال نیست و من بیش از آنکه روی صحنه یک بازیگر طبق تجربههای کلاسیک باشم یک پرفورمر و اجراگر هستم و این اجراگری میطلبد که طبق سلیقه کارگردان روی صحنه هیچ کاری نکنم و این هیچ کاری نکردن در ابتدا مرا بسیار نگران میکرد که مبادا سوء برداشت شود و با انفعال یک بازیگر روی صحنه اشتباه گرفته شود. اما هرچه با سیستم فکری آقای جدی در کار آشنا شدم متوجه شدم اینکه یک بازیگر انتخاب کند که هیچ کاری نکند زمین تا آسمان فرق دارد با اینکه واقعاً هیچ کاری نتواند بکند. وقتی من انتخاب میکنم که هیچ کاری نکنم و بیانم یک بیان تئاتری کلاسیک نباشد در واقع شیوه جدیدی را در بازیگریام پیش گرفتهام و این برایم تجربه بسیار جذاب ولی همزمان سخت بود.
حال وقتی چند بازیگر در محیط جمعی تئاتر با این مسئله و چالش روبرو میشوند چه فضایی شکل میگیرد؟
میتواند خیلی چیز ترسناکی باشد ولی در عین حال قوت قلب هم میدهد که آدمیزاد میداند در این فضا و ترسی که دارد تنها نیست. این اولین تجربه کاری من با آقای جدی بود و تا مدتها نمیفهمیدم که چه چیز از من میخواهند تا اینکه این شانس را داشتم که یکی از اجراهای کاشان آقای جدی را دیدم که یکی از متنهای همین نویسنده بود. آنجا بود که به مفهوم و شکلی از بازی که مد نظرشان بود پی بردم و وقتی برگشتم و گروه تکمیل شد من از همین تجربه خودم به دوستان دیگر بازیگرم میگفتم و خانم هاشمپور که ایشان هم چندین سال سابقه همکاری با آقای جدی را داشتند مدام با دیالوگ کردن، اطمینان خاطر دادن و خواندن و دیدن تلاش میکردیم خودمان را به فضای ذهنی آقای جدی نزدیک کنیم. به نوعی بیشتر برایم یک کار پژوهشی بود و باید فیلمهایی میدیدم که میدانستم به فضای ذهنی کارگردان نزدیک است و سپس صحبت و تحلیل میکردیم. یعنی مصداقهای عینی پیدا میکردیم و به یک زبان مشترکی میرساندیم تا متوجه شویم که دقیقاً چه باید بکنیم.
بیشترین میزان خشونت در طول اجرای این نمایش روی شما اعمال میشود حتی گاهی خشونت مشمئز کننده میشود. این چه چالشی برای خود بازیگر به همراه دارد؟
ما میخواهیم خشونت را روی صحنه نشان دهیم و در عین حال با محدودیتهای سلیقهای مواجه هستیم حال چه ممیزیها باشد یا سلیقه مخاطب از طرفی خشونت میتواند یک فضای بی حد و مرزی داشته باشد که در تئاتر ما نمیتوانیم هیچ وقت آن را به انتهای خودش برسانیم. به باور شخصی من اگر یه کاری انجام ندهی خیلی بهتر از آن است که نصف و نیمه انجامش دهی و این باور برایم در این اثر چالش ایجاد میکرد ولی به مرور متوجه شدم که این خشونت لزوماً برخوردهای فیزیکی و کتک کاری نیست یا آن فضای اکشنی که شاید از خشونت در ذهن من و مخاطبان باشد. خشونت میتواند از این جنس باشد که من کاراکتر زن در ابتدای هر صحنه در تلاشم که پیروز نهایی صحنه باشم ولی قرار نیست که اینطور باشد و این از همان دست خشونتی است که این روزها من در زندگی با آن دست و پنجه نرم میکنم چه در خیابان یا مترو و چه دانشگاه. خشونت دیگر داد و بیداد و کتک کاری نیست و گاه فقط یک جمله است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است