روزنامه صبا

روزنامه صبا

مهدی یگانه:

تلاشی برای خنده گرفتن نمی‌کنم


 در این اثر مقدار کمی از بار کمدی بروی دوش من است ولی در خاک سفید این بار خیلی سنگین‌تر بود.

نمایش کشتی نوح این روزها در سالن نوفل لوشاتو با مخاطبان تئاتر دیدار می‌کند. امیر‌علی تقی‌زاده کارگردان جوانی است که با یک گروه جوان و پر انرژی نمایشی از دغدغه‌، امیدها و ناکامی‌های انسانی را با چاشنی طنز و کمدی به روی صحنه آورده است. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را می‌خوانید.

از اصراری که برای ناشنوا بودن و مشکل تکلم این کاراکتر داشتید برای‌مان بگویید.

من در گذشته کاراکتری را در نمایش خاک سفید بازی کرده بودم که  معلولیت داشت. نویسنده نگران بود که مبادا این دو کاراکتر به هم شبیه شوند و من مدام هر شب به منزل ایشان می‌رفتم و از ایده‌هایی که برای بازی کردن این نقش داشتم برایشان می‌گفتم از میمیکم و نوع بیانی که انتخاب کرده بودم که در نهایت کارگردان هم اعتماد کردند. از طرفی فکر می‌کنم اگر پارتنرهای به شدت درستی که در این نمایش کنارم هستند  توجه‌شان را از من بگیرند و مرا دیلماج و ترجمه نکنند، کاراکتر جمال کاملاً از بین برود.

 غیر از تلاش‌هایی که برای  ایفای یک نقش کر و لال داشتید از نظر حسی چطور به نقش نزدیک شدید؟

من به شخصه به شدت احساسی و عاطفی هستم و فکر می‌کنم که احساس این نقش را هم از همان جا تامین می‌کنم و به واسطه اینکه با بازیگر روبرویم خانم نظری سابقه همکاری هم دارم و یک صمیمیت، رفاقت و بهتر بگویم یک رابطه خواهر برادری داریم برایمان سخت نبود که به هم محبت کنیم و این کار مرا به نسبت اینکه بخواهم با بازیگری که تاکنون با آن همکاری نکرده‌ام تعامل کنم بسیار راحت می‌کرد.

 آیا برای این کاراکتر یک نمونه عینی هم داشتید؟

من لر هستم و این کاراکتر را از یک فرد کر و لال که در شهرستان بروجرد شناختم وام گرفته‌ام. ایشان فردی کر ولال و عاشق تیم پرسپولیس است و خب مادرشان در منازل دیگران کار می‌کردند و من این فرد را از آنجا می‌شناختم این فرد همسرش نیز کر و لال بود ولی فرزندان‌شان کاملاً سالم هستند. مثلاً یکی از ویژگی‌هایی که من از ایشان برداشتم این بود که شوخی و جدی را به خوبی از هم تفکیک نمی‌کردند و اگر با ایشان شوخی می‌کردید متوجه جنبه شوخی رفتارتان نمی‌شد. من سعی کردم که در نمایش از این ویژگی استفاده کنم در بخش‌هایی هم به ویدیوهایی از افرادی با چنین ویژگی‌هایی رجوع کردم و زبان اشاره را مورد مطالعه قرار دادم تا بتوانم به این کاراکتر بیش از پیش نزدیک شوم.

 وقتی که کار بعد کمدی دارد بازیگر چه کاری را نباید انجام دهد؟

در این اثر مقدار کمی از بار کمدی بروی دوش من است ولی در خاک سفید این بار خیلی سنگین‌تر بود و من از یک جایی به بعد وقتی تماشاگر می‌خندید با خودم می‌گفتم که من نیامده‌ام که تماشاگر را بخندانم. این نکته عجیبیست چرا که اگر در حالت عادی کسی به شما بخندد ممکن است که به شما بر بخورد و ناراحت شوید پس چرا باید روی صحنه خوشحال شوید و تلاشی برای آن انجام بدهید ولی مسلماً برای بازیگر پیش می‌آید و از اینکه تماشاگر آن لحظه کمدی را دریافت کرده و می‌خندد لذت می‌برد. من تمام تلاشم را می‌کنم و از این موضوع بسیار می‌ترسم که مبادا به لوده بازی نزدیک شود یا اینکه بخواهم هر کاری بکنم که تماشاگر بخندد و هر لحظه به خودم می‌گویم که تو نیامده‌ای تا تماشاگر به تو بخندد. من بارها امتحان کرده‌ام و طبق تجربه می‌دانم دقیقاً لحظه‌ای که خودم فکر می‌کنم که خیلی بامزه هستم در واقع اصلاً بامزه نیستم.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است