رضا ساغری:
ماشین هنر مخصوصاً تئاتر از ماشین زندگی جلوتر است
تا جایی که میدانم فعالین مطبوعات اکثرا از کار خوششان آمده بود.
رضا ساغری در اولین تجربه صحنهای حرفهای خود به سراغ متنی از جان میلینگتون سینگ رفته و با گروه جوانش در سالن نوفل لوشاتو این روزها فضایی کلاسیک و ایرلندی را به نمایش میگذارد. در ادامه گفتوگوی خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را میخوانید.
در مورد چگونگی آشناییتان با این متن و نویسندهاش بگویید.
آشنایی من با این متن به صورت اتفاقی بود. یکی از دوستانم با توجه به سلیقه من این نمایشنامه را پیشنهاد داد و وقتی که نمایشنامه را خواندم از آن خوشم آمد چون من سبک و سیاق کمدی تلخ یا گروتسک را بسیار دوست دارم و سلیقهام نیز بیشتر به سمت آثار و سبک چخوف است و هر اثری که رنگ و بویی از چخوف داشته باشد مرا جذب میکند. نویسنده اثر جان میلینگتون سینگ یک نویسنده ایرلندی است که در واقع پدر معنوی برخی نویسندگان مشهور ایرلند مثل شان اوکیسی و مارتین مک دونا محسوب میشود. حتی مارتین مکدونا نمایشنامهای به نام غرب غم زده دارد که بر اساس یک دیالوگ از نمایشنامه دلاور سرزمین غرب نوشته شده. مکدونا و شان اوکیسی که نویسندهای زبر دست هستند هر دو به شدت تحت تاثیر جان میلینگتون سینگ و آثار سینگ بیشتر جنبه رئال و فضای کلاسیک دارد.
شما تعلیم یافته مکتب استاد سمندریان هستید کمی از این ریشههای تئاتری بگویید.
چیزی که استاد سمندریان تلاش میکردند تا به ما هنرجویانشان بیاموزند این بود که ما نویسنده اثر را خوب بشناسیم. اینکه در چه حال و هوایی و در چه کشوری زندگی کرده است. برای ما مثال میزدند که مثلاً سوئدیها خیلی خونسردند، ایتالیاییها خیلی پر جنب و جوش و ایرلندیها خیلی شلوغ کن، همیشه به ما میگفتند پس از اینکه نویسنده فضا را شناختید سعی کنید تا خیلی به متن پایبند باشید. یعنی اگر بتوانید آن فضای اثر را به تصویر بکشید کار بزرگی کردهاید. من نیز سعی کردم در این کار به متن پایبند باشم و یک فضای کلاسیک خلق کنم البته که نوآوریهای هم باید انجام میدادم پس شخصیتهایی اضافه کردم و جاهایی از متن را تغییر دادم. در انتهای متن اصلی پدر دست پسر را گرفته با خود میبرد ولی در نمایش ما پدرکشی رخ میدهد. دیدگاه سینگ بیشتر نخبه کشی از سوی جامعه است ولی من میخواستم چیزی که بیشتر به حال و هوای کشور ما نزدیک است یعنی شرایط جنگ بین سنت و مدرنیته را در اثر بگنجانم. مخصوصاً که جوانان یکی دو دهه اخیر بسیار تلاش میکنند از فضای سنتی فرار کنند و اساساً این فضا را نمیپذیرند. من در این اثر پدر را نماینده سنت و جامعه را نیز یک جامعه نادان در نظر گرفتم که نمیدانند چه کسی را تبدیل به لیدر خود میکنند و با تمام این تغییرات تلاش کردم که به فضای اصلی اثر پایبند بمانم.
در طول نمایش قابهایی تشکیل میشود که به نمایش از نظر بصری قدرت میبخشد در این مورد بگویید.
خودم به قاب بندی بسیار علاقه دارم و فکر میکنم این جنبه در من از آثار تصویری که کار کردم باقیمانده است و چون بسیار به فیلم سازی و تصویر علاقهمند هستم سعی کردم قابهای خوبی ببندم. یک جمله همیشه از حمید سمندریان در ذهنم است که میگفتند هر یک بیست و چهارم ثانیه یعنی هر یک فریم در تئاتر که باید مانند یک تابلوی نقاشی باشد و باید دقت کنید که این تابلو را خوب چیدمان کنید.
در بازیهای بازیگران شاهد یک نوع اگزجره بودن و اغراق هستیم که شاید تعمدی بر جنبه گروتسک اثر است.
به هر حال بازیگران من هرچند که بازیگران بسیار با استعدادی هستند فعلاً دانشجو هستند و در مسیر حرفهای شدن گام برمیدارند و من گاهی برای رسیدن به نقش به جای آنها بازی میکردم و فکر میکنم تلاش برای نزدیک شدن به آنچه من نشان دادهام در بازی آنها تبدیل به مقداری اغراق شده باشد. اما در اغراق بازیها فضای گروتسک اثر نیز در ذهن من بود و سعی میکردم بازیها را تا حدی پررنگتر زندگی عادی جلوه بدهم. به نظر من ماشین هنر مخصوصاً تئاتر کمی از ماشین زندگی جلوتر است. اما به این واقف هستم که این شیوه بازی برای این سالن مناسب نبود از طرفی سالن مد نظر ما سالن اصلی تئاتر شهر و سالن اصلی مولوی بود که متاسفانه به خاطر پارهای از مسائل هیچ کدام ممکن نشد.
در مورد بازخوردهایی که تاکنون داشتید بگویید.
تاکنون اغلب بازخوردهای موافقی دریافت کردهایم. حتی استاد قطب الدین صادقی که مطمئن هستم با تعارف صحبت نمیکنند و با من هم بسیار روراست هستند گفتند که کار را پسندیدهاند. همینطور تماشاگرانی که کار را دیدند اغلب کار را پسندیده بودند و شاید چند بازخورد منفی که داشتیم در مورد همین اغراق در بازیها بود. البته پس از اینکه سالن نوفل را برای اجرا قطعی کردیم روی بازیها باز هم تمرین کردیم تا از اغراق آن کاسته شود ولی در این بازه زمانی کوتاه و بخاطر کم تجربگی بازیگران در حدی که میخواستم ممکن نبود. ما این بازیها را تمرین کرده بودیم و حال در یک ماه تغییر دادن آن مسلما سخت بود.
با توجه به پر بازیگر بودن نمایش تنوع طراحی لباسها که در انتخاب پارچه لباسها هم مشهود است توجه جلب میکند.
به شخصه به ظرافت و ریزهکاری در کار علاقهمند هستم. خانم سما مقیمی که ایشان هم دانشجو هستند برای من اسکیسهای فراوانی میآوردند که نشان از این تمایلشان برای طراحی لباسهای نمایش بود. اما از آنجایی که من طرح لباسها را در ذهن داشتم نیاز بود که به ایشان اعتماد کنم. خانم مقیمی به شدت پیگیر بودند و لباسها و کلاههایی که از ایشان خواسته میشد را میدوختند و میآوردند و پدر محترمشان هم از طراحان صحنه و لباس و کارگردان قدیمی تئاتر هستند. خوشبختانه نتیجه اعتماد من به ایشان خوب از آب درآمد. ما دکور خاصی هم داشتیم و متاسفانه سالن به خاطر شرایط اجرا اعلام کرد که جای کافی برای دپوی دکورها ندارد. با مشاوره آقای سینا ییلاث بیگی بخشی از دکور حذف شد ایشان بخاطر اینکه من بر اساس دکور ذهنی خودم چیدمان و میزانسنها را طراحی کرده بودم تصمیم گرفتند که با مشاوره در کنار کار باشند و خوشبختانه از این همکاری نیز خوب جواب گرفتیم.
سخن پایانی
در ابتدا از شما سپاسگزارم که کار را دیدید. تا جایی که میدانم فعالین مطبوعات اکثرا از کار خوششان آمده بود. اما به نظر من این کار آنچنان که باید هنوز دیده نشده است و زحمتی که بازیگرانم برای این اثر کشیدهاند با توجه به اینکه دانشجو و در آغاز کار هستند و انرژیشان زیاد است آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. شاید تماشاگران با تئاتر قهر هستند که به نظرم بعد از کرونا اینگونه شد. تنها آرزوی من این است که این کار، این بچهها و استعدادهایشان دیده شود و تنها خواسته من این است که تماشاگران به سمت تئاتر بیایند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است