روزنامه صبا

روزنامه صبا

فرناز زوفا:

«شکار حلزون» یک استثنا بود


احساس می‌کنم نوآوری و نواندیشی در سینمای ما کم شده به‌خاطر این‌که در یک دور تکراری افتاده‌اند.

از «شکار حلزون»، نقشی که در آن داشتید و دلیل پذیرفتن این نقش برایمان بگویید.

علت قبول کردن بازی در «شکار حلزون» این بود که فیلمنامه آن برایم خیلی جذاب بود و نسبت به موضوعاتی که در این چند ساله در سینما کار می‌شود، موضوع بسیار متفاوتی داشت. نگاه خیلی نویی که به مقوله عدالت داشت، برایم خیلی جذاب بود. چون احساس می‌کردم با وجود این‌که در آثار زیادی به مقوله بزهکاری یا اعدام پرداخته شده، هیچ‌وقت هیچ‌کدام از فیلم‌سازهای‌مان نگاه متفاوتی به این موضوع نداشته‌اند و از زاویه دیگری به آن نپرداخته‌اند. مثلا  نسبت به خانواده‌هایی که یکی از افراد آنها اعدام می‌شود هیچوقت به این خانواده‌ها بعد از این مصیبت‌هایی که برایشان پیش آمده نگاهی نداشته‌اند. همیشه داستان تا لحظه اعدام آن فرد روایت شده، اصلاً به بعد از آن و موقعیت خانواده‌ فردی که اعدام شده، توجهی نشده. نقش «مینو» هم نقش اصلی این کار بود و من همیشه دوست داشتم که یک نقش این‌چنینی را ایفا کنم.  شخصیتی که دچار چنین اتفاقات و درگیری‌هایی می‌شود و درعین‌حال یک زن قدرتمندی هم باشد. شخصیت مینو آن‌قدر شبیه نقشی که می‌خواستم بود که واقعاً با خواندن فیلمنامه خیلی هیجان‌زده شدم.

به تفاوت شخصیتی که در «شکار حلزون» ایفاگرش بودید، اشاره کردید؛ از این تجربه متفاوت و مسیری که برای رسیدن به این نقش گذراندید؛ بگویید.

حقیقتاً چون من خودم در یک سری زمینه‌های مرتبط به این مسائل اجتماعی فعالیت‌هایی دارم. مثلاً از خیلی قبل‌تر با یکی دو تا از این مؤسسه‌هایی که به خانواده‌های این‌چنینی می‌پردازند سروکار داشتم و خیلی مطالعه می‌کردم چه از نظر روان‌شناسی و روان‌شناختی‌شان چه از نزدیک با آنها گفت‌وگو می‌کردم. چندین سال بود که من این ارتباط را گرفته بودم؛ ولی خب موقعی که فیلمنامه را خواندم احساس کردم که انگار باز باید نزدیک‌تر شوم برای همین یک جلسات و یک سری رفت‌وآمدها آن هم به‌صورت نزدیک با این خانواده‌ها داشتم. یک چیزی حدود ۹ ماه من با این خانواده‌ها رفت‌و‌آمد کردم تا بتوانم حداقل یک درصد کمی در این حس و هوا باشم. البته بعدش برایم خیلی سخت‌تر بود به خاطر این‌که تاثیرات مخرب روانی زیادی برایم داشت. دچار افسردگی خیلی شدیدی شدم که فکر می‌کنم حدود یک‌ سال و نیم درگیرش بودم. ولی خب آن‌قدر که این فیلم و فیلمنامه را دوست داشتم و دوست دارم همچنان، که با وجود همه اینها پشیمان نیستم. واقعا فیلمسازی محسن جسور یک شاعرانگی خاصی دارد که من بعد از این‌که دیدم احساس کردم که می‌ارزید این همه اتفاقاتی که افتاد.

به جز بحث فیلمنامه، این فیلم انگار همه چیزش متفاوت بود. تمام عوامل با دل و جانشان در این پروژه حضور داشتند و زحمت می‌کشیدند. محسن جسور واقعاً انسان شریف، بزرگ و هنرمند خلاقی است. من کاملاً در طول مدت همکاری با او متوجه شدم که هر ارتباطی که با او شکل می‌گیرد به‌خاطر دل ‌پاک او است. هر فردی که با این پروژه ارتباط می‎گرفت مصداق این جمله بود که همه هم‌کیش خودشان را جذب می‌کنند؛ واقعاً احساس می‌شد که این اتفاق دارد می‌افتد؛ چون  تک‌تک افراد گروه همه انرژی یک‌دست، یکرنگ و خوش‌قلب، بودند. این پروژه انگار خودش آدم‌های خودش را انتخاب کرده بود. از این لحاظ هم متفاوت‌تر از بقیه کارهاست. به نظر من «شکار حلزون» یک استثنا بود.

چه بازخوردی را برای «شکار حلزون» و نقش‌آفرینی خودتان، در جشنواره پیش‌بینی می‌کنید؟

نسبت به فیلم‌هایی که تا به الان متوجه شدم به جشنواره راه پیدا کرده‌اند که همه‌شان هم قابل‌احترام‌اند؛ فکر می‌کنم بیشتر آن‌ها موضوع یکسانی دارند به‌جز دو، سه تا از فیلم‌ها به همین دلیل احساس می‌کنم که بازخوردمان متفاوت و خوب باشد. در مورد نقش خودم هم امیدوارم توانسته باشم آن حسی که باید را، درست انتقال داده باشم. درهرصورت من امیدوارم که هر اتفاقی که قرار است بیفتد، مثبت آن برای کل عوامل «شکار حلزون» باشد؛ چون احساس می‌کنم که این فیلم مستحق یک نگاه ویژه‌تری است.

«شکار حلزون» چه چیزی به فرناز زوفا اضافه کرد؟

«شکار حلزون» من را در زندگی عاقل‌تر کرد. به من یاد داد که در بعضی موقعیت‌های زندگی بایستم، صبر کنم و همیشه هر چیزی را به اصرار نخواهم. احساس می‌کنم «شکار حلزون» یک درس بزرگی در زندگی من داشت. این‌که به این درک برسم که وقتی یک کاری را انجام می‌دهم، تمام‌ و کمال واگذارش کنم به خدا چون اگر که بخواهم در روند آن کار دخیل شوم، نتایجش خیلی عجیب و غریب‌تر می‌شود و همین صبر را به من یاد داد.

حضور در جشنواره فیلم فجر چقدر برایتان  اهمیت دارد؟

برای هر بازیگری مهم‌ترین نتیجه‌ای که می‌خواهد از کار هنری‌اش بگیرد؛ حضور در جشنواره فیلم فجر است. این حضور یک مهر تأییدی است برای به رسمیت شناختن آن بازیگر در جامعه هنری. واقعا یک جایگاهی است که خیلی از ما بازیگرها ۱۰ – ۱۵سال شاید هم پیش‌تر داریم تلاش می‌کنیم که به این نقطه برسیم، به خاطر جایگاهی که خود جشنوار فجر دارد و  جایگاهی که به هر بازیگر و هر هنرمندی می‌دهد.

حرف آخر؟

من هم از شما تشکر می‌کنم که برای سینما برای هنر و برای همه زحمت می‌کشید. تنها حرفی که می‌توانم بزنم این است که الان سینمای ما، هنر تصویر ما به یک جایی رسیده است که احساس می‌کنم باید خیلی‌خیلی فضا را برای نویسنده‌ها و کارگردان‌های باز کنند. احساس می‌کنم نوآوری و نواندیشی در سینمای ما کم شده به‌خاطر این‌که در یک دور تکراری افتاده‌اند. همه ژانرها و همه کارها و همه سبک‌ها  و به نظر من تا این چرخه شکسته نشود و فضای کار برای ورود هنرمندهای دیگر باز نشود واقعاً دچار یک ایست هنری می‌شویم که دارد این اتفاق می‌افتد و من احساس می‌کنم که این تمام خواسته هر هنرمندی است که گمنام است و فعالیت می‌کند و منتظر این است یک مقدار به او فضای کار داده شود تا تمام آن خلاقیت و آن انرژی خود را در کار بیاورد. فکر می‌کنم همان انرژی‌ای که دارد همان خلاقیت و پتانسیل باعث می‌شود که چرخ‌های این هنر بچرخد و اتفاقات مثبتی بیفتد.

ندا روزبه

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است